براهمه (برهمنان) برترین طبقه در آیین هندو و نظام طبقاتی هند. گذشته از ابوریحان بیرونی، آگاهی مسلمانان دربارة برهمنان و آیین برهمنی بسیار اندک بوده است (ظاهراً آشنایی آنها با بوداییها، که آنها را سَمَنیّه میخواندند ] شَمَن [ ـ، رجوع کنید به سامانایوی که یونانیان متأخرتر نظیر آلکساندر پُولوهیستُر برایشان اطلاق کردهاند ـ بیشتر بوده است، زیرا آنان در ایران و مناطق شرقی عراق پراکنده بودهاند). در متون کلامی مسلمانان، از ابنحزم (ج 1، ص 69) تا تهانوی (ج 1، ص 149) آیینی که با اصرار بیشتری به برهمنان نسبت داده شده بر نفی نبوت استوار است. توضیحاتی که ابنحزم و شهرستانی در این باره میدهند احتمالاً دو روایت از استدلالی واحد است. به گفتة ابنحزم (ج 1، ص 69ـ70)، برهمنان گویند: اگر خداوند انبیا را مبعوث کرده که بندگانش را به راه راست هدایت کنند، چرا عقل هر کسی را به درک حقیقت ملزم نساخته است. در صورتی که به نظر شهرستانی (ج 2، ص 258ـ260) نفی نبوت نزد برهمنان مبتنی بر کفایت ماهوی عقل آدمی است. به عقیدة بیرونی (ج 1، ص 79) هندوها منکر آناند که انسان در باب شریعت و مناسک دینی به انبیا نیاز داشته باشد، زیرا عقیده دارند که رِشیها، یعنی روحانیان حکیم و دانای آنان، شریعت و آداب دینی را به شکل کاملی وضع و تثبیت کردهاند، ولی تأکید میکنند که در مواقعی که شر سرکشی آغاز میکند، انبیا برای خیر نفسانی بشریت ضروری هستند.راجع به ریشة کلمة برهمن، ابنحزم (ج 1، ص 69) گوید که برهمنان مدّعی هستند که از تبار پادشاهی کهناند که بَرَهْمی (یا بَرْهَمی) نام داشته است. مسعودی معتقد است که ایشان از فرزندان پادشاهی برهمن ناماند که به یاری حکمای خویش، آیین هندو، علم نجوم و علوم دیگر را پایهگذاری کرده است (ج 1، ص 76ـ78). بیرونی (ج 1، ص 74) اسطورهای هندی نقل میکند که طبق آن برهمنان از سَر بَراهَم (یا بر'اهِم) که نام طبیعت است به وجود آمدهاند و به همین لحاظ از برگزیدگان بشریت به شمار میآیند. تهانوی (همانجا) میگوید که ایشان مدعیاند که از سلالة ابراهیم پیغمبرند، این اعتقاد شاید بازتاب احساس برخی هندوهای متأخر باشد که میل دارند حضرت ابراهیم را ـ که پیغمبر مشترک ادیان یهود و مسیحیت و اسلام است ـ به خود منتسب کنند.به طور مسلم، بیرونی تنها منبع موثق در این باره است؛ هر چند که او کتاب خود را در غزنه (حدود 421) تألیف کرده، اما مدتی در شمال غربی شبه قارة هند اقامت داشته، زبان سانسکریت را آموخته، تألیفات متعددی را از این زبان ترجمه کرده و شناخت عمیقی نسبت به فلسفه، دین، حقوق، ادبیات، جامعه و علوم هندوان، از جمله نجوم، به دست آورده است. بیرونی در دیباچة کتابش (ج 1، ص 4) شکوه میکند که هیچ منبع معتبری دربارة هندوان شبه قاره وجود ندارد، و اشاره میکند که حتی ابوالعباس ایرانشهری که پیرامون ادیان یهود و مسیحیت بدقت سخن گفته، نتوانسته است به همان روش راجع به آیین هندو سخن بگوید؛ و سپس اضافه میکند که به توصیة استادش، ابوسهل عبدالمنعمبنعلیبننوح، به تألیف این کتاب پرداخته است (با اینهمه، مسعودی، ج 1، ص 79 به تألیفات ابوالقاسم بلخی و حسنبن موسی نوبختی اشاره میکند). بیرونی (ج 1، ص 9 به بعد) ابتدا مشکلاتی را که پژوهندة بیگانه با آنها روبروست یاد میکند: دشواری زبان مکتوب سانسکریت، که زبانی ساختگی به نظر میآید؛ تفاوتهای آشکار میان آیین هندو و اسلام؛ تحریمهای اجتماعی تقریباً همه جانبة هندوها نسبت به بیگانگان در یاد گرفتن زبان و علوم هندویی و جز آنها. سپس شش فصل از کتاب به دین و فلسفة ماوراءالطبیعة هندوان و امثال آن میپردازد. مؤلف شرح مبسوطی راجع به خلقیات و نحوة زندگی برهمنان و نکاتی دیگر به دست میدهد.در آثار مسلمانانی که به هند سفر کردهاند، تأکید بیشتر متوجه جوگیها و نحوة ریاضت کشی و زندگی آنان است، ولی در خصوص فلسفة هندو یا برهمنان در آنها اطلاعات اندکی دیده میشود. اعمال جوگیان، به عنوان راه رسیدن به سعادت و بصیرت روحانی، گاه کنجکاوی نویسندگان را برانگیخته است، ولی غالباً به دیدة انکار یا تردید در آنها نگریستهاند.منابع: ] ابنحزم، الفصل فیالملل والاهواء والنحل ، بیروت 1403/1983؛ محمدبناحمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند ، ج 1، ترجمة منوچهر صدوقی سها، تهران 1362 ش؛ محمداعلیبنعلی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحاتالفنون ، چاپ محمد وجیه... ] و دیگران [ ، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتابالملل والنحل ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست قم 1367 ش؛ علیبنحسین مسعودی، مروجالذهب و معادنالجوهر ، چاپ محمدمحیالدین عبدالحمید، مصر 1384ـ1385/1964ـ1965 [ .