برازجانی شیخ محمدحسین

معرف

روحانی‌ مبارز (1249ـ1319 ش‌) و متحد رئیس‌ علی‌ دلواری‌ * تنگستانی‌ در نبرد با انگلیسها
متن
برازجانی‌، شیخ‌ محمدحسین‌ ، روحانی‌ مبارز (1249ـ1319 ش‌) و متحد رئیس‌ علی‌ دلواری‌ * تنگستانی‌ در نبرد با انگلیسها. از 1216 تعدادی‌ از روحانیون‌ شیعة‌ بحرین‌، به‌ ایران‌ مهاجرت‌ کردند و در مناطق‌ جنوب‌ ایران‌ ساکن‌ شدند. شیخ‌ محمد حسین‌ که‌ در برازجان‌ به‌ دنیا آمده‌ بود، فرزند نجف‌ علی‌، و از اعقاب‌ شیخ‌ یوسف‌، از روحانیان‌ مهاجر و از مشایخ‌ قریة‌ ماحوز بحرین‌ بود (نبوی‌، ص‌ 256-257(برازجانی‌ در نجف‌ تحصیل‌ کرد. میزان‌ تحصیلات‌ او جز به‌ تقریب‌ و گمان‌ معلوم‌ نیست‌ (همان‌، ص‌ 258). او پس‌ از علم‌آموزی‌ به‌ برازجان‌ بازگشت‌ و به‌ وظایف‌ شرعی‌ پرداخت‌ (همانجا). وی‌ به‌ سبب‌ مقام‌ روحانیش‌، میان‌ مردم‌ دشتی‌ و دشتستان‌ و برازجان‌، محترم‌ بود (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 14، پانویس‌). با شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و درگیریهای‌ منطقة‌ جنوب‌، اهمیت‌ این‌ روحانی‌ و نقش‌ او در مبارزه‌ با انگلیسها در منطقه‌ آشکارتر شد. تحریک‌ عشایر جنوب‌ برضد انگلیسها که‌ واسموس‌، جاسوس‌ آلمانی‌، عامل‌ آن‌ بود (مابرلی‌، ص‌ 109؛ بیات‌، ص‌ 135)، حمایت‌ والی‌ فارس‌ از واسموس‌ (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 36ـ42) و قطع‌ خطوط‌ تلگراف‌ جاسک‌ و چاه‌بهار (مابرلی‌، ص‌ 101) و نیز طرفداری‌ افسران‌ ژاندارمری‌ از آلمانها، انگلیس‌ را به‌ اعتراض‌ به‌ دولت‌ ایران‌ واداشت‌ (سفیری‌، ص‌ 48) و سرانجام‌ در فرصتی‌ مناسب‌، در مرداد 1294/اوت‌ 1915، قوای‌ انگلیس‌ بوشهر را اشغال‌ کرد (همان‌، ص‌ 53). پس‌ از اشغال‌ بوشهر، احساسات‌ ضد انگلیسی‌ مردم‌ شدت‌ بیشتری‌ یافت‌ و عشایر جنوب‌ به‌ رهبری‌ رئیس‌ علی‌ دلواری‌ به‌ نبردهای‌ تعرضی‌ با نیروهای‌ انگلیس‌ پرداختند (همان‌، ص‌ 53 ـ54). در همین‌ زمان‌، آیت‌الله‌ محمد تقی‌ شیرازی‌ در نجف‌ برضد متفقین‌ اعلام‌ جهاد کرد (سپهر، ص‌ 70) و برازجانی‌ بر همین‌ اساس‌، به‌ یاری‌ رئیس‌علی‌ دلواری‌ شتافت‌. دامنة‌ این‌ قیام‌ تا شیراز گسترش‌ یافت‌ و برازجان‌ به‌ دلیل‌ موقعیت‌ خاص‌ سوق‌الجیشی‌ ـ یعنی‌ قرار گرفتن‌ میان‌ شیراز و بوشهر ـ مرکز تجمع‌ آزادیخواهان‌ (فراشبندی‌، ص‌ 101) و مأمن‌ نیروهای‌ درگیر در جنگ‌ جنوب‌ شد (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 46، پانویس‌). علی‌ کازرونی‌، غضنفر السلطنه‌ (ضابط‌ برازجان‌)، اخگر (دکتر ژاندارمری‌)، ... و برازجانی‌ برای‌ کمک‌ به‌ نبرد جنوب‌، در برازجان‌ شورایی‌ تشکیل‌ دادند (همان‌، ص‌ 82) که‌ در آن‌ پس‌ از خواندن‌ نامه‌های‌ مجاهدان‌ و محالفان‌، رهنمودهای‌ لازم‌ را می‌دادند و از خانهای‌ منطقه‌ می‌خواستند تا رئیس‌ علی‌ را در جنگ‌ یاری‌ دهند (همان‌، ص‌ 82-83). نخستین‌ کسی‌ که‌ به‌ در خواست‌ آنها پاسخ‌ مثبت‌ داد، شیخ‌ حسین‌ چاه‌کوتاهی‌ بود (همان‌، ص‌ 83). در پی‌ کوششهای‌ برازجانی‌ برای‌ کمک‌ به‌ نهضت‌ جنوب‌ و به‌ دلیل‌ اهمیت‌ او در منطقه‌، کاکس‌، وابستة‌ نظامی‌ انگلیس‌ در بوشهر، طی‌ نامه‌ای‌ از او باز خواست‌ کرد، اما شیخ‌ با استناد به‌ فتوای‌ علمای‌ نجف‌، به‌ کاکس‌ پاسخ‌داد (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 84-88؛ هدایت‌، ص‌ 273- 274) و رئیس‌ علی‌ نیز در تأیید آن‌، نامه‌ای‌ مفصل‌ و ستایش‌ آمیز برایش‌ فرستاد (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 121، پانویس‌). در اثنای‌ جنگ‌ جنوب‌، رئیس‌ علی‌ دلواری‌ کشته‌ شد، و برازجانی‌ در نامة‌ تسلیتی‌ که‌ به‌ شیراز فرستاد، از آیت‌الله‌ میرزا ابراهیم‌، برای‌ فرزند رئیس‌ علی‌ تقاضای‌ سمت‌ افتخاری‌ کرد و میرزا ابراهیم‌ به‌ لقب‌ بهادرالسلطان‌ داد (اخگر، ص‌ 157ـ 158). مبارزة‌ جنوب‌ همچنان‌ ادامه‌ یافت‌ تا آنکه‌ انگلیسیها در 1335/1917 بر برازجان‌ مسلط‌ شدند (آدمیت‌، ص‌ 46، پانویس‌) پس‌ از پایان‌ جنگ‌، برازجانی‌ به‌ زادگاه‌ خود بازگشت‌ (بامداد، ص‌ 6، ص‌ 231؛ و غضنفرالسلطنه‌، خان‌ برازجان‌، نیز که‌ در کوههای‌ اطراف‌ برازجان‌ به‌ سر می‌برد، با گرفتن‌ تأمین‌ به‌ آن‌ شهر رفت‌ (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 45،46، پانویس‌). اما به‌ خاطر حکومت‌ مرکزی‌ میان‌ آن‌ دو اختلافاتی‌ بروز کرد؛ (فراشبندی‌، ص‌ 94). در 1307 ش‌ که‌ عضنفرالسلطنه‌ به‌ بوشهر احضار و بازداشت‌ شد، اقوام‌ غضنفرالسلطنه‌ برازجانی‌ را عامل‌ بازداشت‌ می‌دانستند، و پس‌ از بازگشت‌ او به‌ عنوان‌ حاکم‌ برازجان‌، به‌ خانة‌ برازجانی‌ حمله‌ کردند تا او را به‌ قتل‌ برسانند. در این‌ حمله‌، شیخ‌ جان‌ سالم‌ به‌ در برد، اما خانه‌اش‌ غارت‌ شد (همان‌، ص‌ 95-97). در 1308 ش‌ غضنفرالسلطنه‌، بر حکومت‌ مرکزی‌ طغیان‌ کرد (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 46، پانویس‌) و از پرداخت‌ مالیات‌ بیشتر به‌ دولت‌ سرباز زد (فراشبندی‌، ص‌ 109). برازجانی‌ در این‌ حرکت‌ با او همراهی‌ نکرد تا آنکه‌ قوای‌ دولتی‌، غضنفرالسلطنه‌ را به‌ قتل‌ رساندند (رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ص‌ 46، پانویس‌).برازجانی‌ اواخر عمر خود را در تهران‌ به‌ سر برد و در هفتاد سالگی‌ درگذشت‌ و در امامزاده‌ عبدالله‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد (نبوی‌، ص‌ 258(منابع‌ : احمد اخگر، زندگی‌ من‌ در طول‌ هفتاد سال‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌، ج‌ 1، تهران‌ 1366 ش‌؛ مهدی‌ بامداد، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران‌ در قرن‌ 12و13و14 هجری‌ ، تهران‌ 1357 ش‌؛ کاوه‌ بیات‌، ویرایشگر، ایران‌ و جنگ‌ جهانی‌ اوّل‌ ، تهرانی‌ 1369 ش‌؛ محمد حسین‌ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، فارس‌ و جنگ‌ بین‌الملل‌ ، ج‌ 1، تهران‌ 1312 ش‌؛ احمد علی‌ سپهر، ایران‌ در جنگ‌ بزرگ‌: 1918-1914 ، تهران‌ 1336 ش‌؛ فلوریدا سفیری‌، پلیس‌ جنوب‌ ایران‌: اس‌. پی‌. آر. ، ترجمة‌ منصوره‌ اتحادیه‌ (نظام‌ مافی‌) و منصور جعفری‌ فشارکی‌ (رفیعی‌)، تهران‌ 1364 ش‌؛ علیمراد فراشبندی‌، جنوب‌ ایران‌ در مبارزات‌ ضد استعماری‌ ، تهران‌ 1365 ش‌؛ جیمز فردریک‌ مابرلی‌، عملیات‌ در ایران‌: جنگ‌ اول‌ 1914ـ1918 ، ترجمة‌ کاوه‌ بیات‌، تهران‌ 1369 ش‌؛ محمد حسن‌ نبوی‌، «نقش‌ روحانیون‌ در قیام‌ ضد استعماری‌ مردم‌ جنوب‌ ایران‌» در مجموعه‌ مقالات‌ کنگره‌ بزرگداشت‌ هشتادمین‌ سال‌ شهادت‌ رئیس‌ علی‌ دلواری‌ ، بوشهر 1373 ش‌؛ مهدیقلی‌ هدایت‌، خاطرات‌ و خطرات‌ ، تهرانی‌ 1363 ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
اسلام معاصر ,
رده موضوعی
جلد 2
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده