برادوستی، فرهنگ ، قدیمترین فرهنگ پارینه سنگی جدید در کوهپایههای زاگرس. این واژه را نخستین بار سولکی در 1336 ش، پس از حفاری غار شانیدر در کوههای برادوست (در کردستان یا شمال عراق، رَواندوز) به کاربرد (اسمیت، ص 26؛ سولکی، ص 96ـ112). گاهنگاری آثار برادوستی قدمت این فرهنگ را بین 38000ـ19000 ق م نشان میدهد. پارهای از صاحبنظران احتمال دادهاند که این فرهنگ قدیمترین فرهنگ پارینه سنگی جدید در آسیای مرکزی، افغانستان و شبه قاره هند باشد (اسمیت، ص 25(. تاکنون در حدود شش اجتماع متعلق به فرهنگ برادوستی در کوهپایههای زاگرس مشخص شده که پنج اجتماع در ایران و یک اجتماع در عراق بوده است (همان، ص 26(. در حال حاضر، تعیین دقیق شمارِ محلهای باستانی متعلق به این فرهنگ مشکل است، اما آثار پراکندة آن را میتوان در سراسر کوههای زاگرس یافت؛ از جمله در شمال کوه زاگرس که قدمت ابزارهای به دست آمدة متعلق به این دوره در آنجا به 34000 تا 24000 سال قبل میرسد. شمالیترین نقطة ایران که آثار این فرهنگ در آن یافت شده غار خَر (نزدیک بیستون) واقع در بخش مرکزی زاگرس (کرمانشاه و لرستان امروزی) است. از جمله یافتههای هاو در 1338 ش در غار وارواسی (نزدیک کرمانشاه) ابزارهای سنگی و قطعات استخوانی حیوانات (استخوانها به گل اُخرا آغشته شده) است که برخی از آنها با آثار غارهای خر و شانیدر شباهت دارد و گمان میرود که به اواخر دورة برادوستی تعلق داشته باشد. انواع اسکنهها از نوع چند وجهی و رندهها و تیغههای دندانهدار از این غار به دست آمده که 30% آنها را ریز ابزارها و 38% آنها را ریز تیغههای نوع دوفور و 5ر14% آنها را ریزتیغههایی با مرمتهای مقطعی بر روی لبهها تشکیل میدهد. نکتة قابل توجّه دربارة این غار تیغهها و ریزتیغههاست که 5/59% ابزارهای به دست آمده را شامل میشود (اولزوسکی و دیبل ، ج 5، ص 187، 189). در منطقة مرکزی زاگرس تعداد کمی از خراشندهها کشف شده که اغلب از نوع سادهاند و در قسمت انتهایی تیغهها ساخته شدهاند، تعداد کمی از آنها نیز قایقی شکلاند . در غار بردة سپید I (نزدیک سراهان لرستان) نیزمیتوان آثار این فرهنگ را یافت (مک بورنی ، ص 185ـ 186). در غارهای یافته، ارجنه، پاسنگرد (اطراف خرمآباد) ابزارهای سنگی مشابه با آثار غارهای شانیدر و وارواسی به دست آمده که وضع روشنتری دارد و بر اساس آنها این فرهنگ را به دو دورة کوتاهتر تقسیم کردهاند: 1) دورة برادوستی قدیم با قدمت 38000ـ300000 ق م؛ 2) دورة برادوستی جدید با قدمت 30000ـ20000 ق م (اسمیت، ص 27؛ هول و فلانری ، ص 147ـ206).در خوزستان هنوز اثری از فرهنگ برادوستی یافت نشده است (اسمیت، ص 27)، اما رایت حدود شش محل را در منطقه ایذه شناسایی کرده و احتمال داده است که مربوط به این فرهنگ باشد (همان، ص 27ـ 28). در بخش جنوبی زاگرس احتمالاً میتوان آثار این فرهنگ را در اِشْکَفْتِ (غار) قادی بَرَم شور در کنار دریاچة مهارلو (پیپرنو ، ص 9ـ13) و در ساحل دریاچة تَشْک واقع در نزدیکی شیراز یافت (کرنسلی ، ص 224(.در مجموع آثاری که از رهگذر آن بتوان جلوههای معنوی فرهنگ برادوستی را روشن ساخت، تقریباً به دست نیامده؛ در مقابل، ابزارهای بسیاری از این فرهنگ کشف شده که بیانگر فراوانی عناصر مادی آن است. انواع تیغههای سنگی، بویژه ابزارهای سنگی کوچک و گاه ادوات بزرگ، از مشخصات این فرهنگاند. این تیغهها با ابعاد مختلف و از جنس سنگ آتشزنه اند که روی دولبة آنها آثار ترمیمی نسبتاً ضخیم و مایل مشاهده میشود. علاوه بر این ابزارها، از استخوان نیز بندرت وسایلی میساختند. عموماً ابزارهای به دست آمده از این فرهنگ نسبت به فرهنگهای معاصر خود تنوع کمتری دارند (اور، کوپلند، و اُرانش ، ص 229ـ280) و بیشترین مجموعههای این فرهنگ، از داخل غارها و پناهگاههای سنگی به دست آمده و تنها دو محل روباز، که متعلق به این فرهنگ بودهاند، شناسایی شدهاند (شیل ، ص 45(.به سبب قدمت بسیار این فرهنگ، ابزارهای یافت شدة آن عموماً متجانس نیستند (برد ، ج3، ص 105ـ117). بعلاوه در برخی محلهای باستانی که آثار فرهنگ زارزی کشف شده، آثار دوران برادوستی نیز دیده شده است. بنابراین، میتوان احتمال داد که فرهنگ زارزی مدتی با دوران برادوستی همزمان بوده و بعدها جدا شده است، اما تأثیر و نفوذ فرهنگ برادوستی در فرهنگ زارزی تا مدتها ادامه داشته است. بر این اساس به نظر مورتنسن نمیتوان صورت روشنی از عناصر فرهنگ برادوستی را در یک مجموعة مشخص ارائه داد (اولزوسکی و دیبل، ج 5، ص 165). از سوی دیگر در برخی از غارهای نامبرده خلأ زمانی بین آثار پارینه سنگی، میانه (موستری) و جدید مشاهده نمیشود؛ بنابراین به نظر میرسد که نوع ابزارها و زندگی در این منطقه دستخوش تحولات تدریجی شده باشد (اور، ص 107ـ 108(.منابع :F. Bordes, Le µ ons sur le pale ¨ olithique , vol. Ë Ë Ë : Le pale ¨ olithique hors d'Europe , Paris 1984; F. Hole and K. V.Flannery, The prehistory of southwest Iran. A Preliminary report. Proceeding of the Prehistoric Society , no. 33, Washington 1967; F. Hours, Dictionnaire de la pre ¨ histoire , Paris 1988; F. Hours, L. Copeland, and O. Aurenche, Les industries pale ¨ olithiques du Proche-Orient. Essai de correlation, in L'Anthropologie , no. 77, Paris 1973; D. B. Krinsley, A geomorphological and paleoclimatological study of the playas of Iran , parts 1 and 2, Washington 1970; C. B. M. Mc Burny, "Palaeolithic excavation in the Zagros area", Iran , 8 (1970); D. I. Olszewski and H. L. Dibble, The palaeolithic prehistory of the Zagros-Taurus , vol. v, Philadelphia 1993; M. Piperno, "Upper palaeolithic caves in southern Iran: preliminary report", East and West , 24 (1974); Daniel Schyle, Near Eastern upper palaeolithic cultural stratigraphy: an evaluation of evidence , Wiesbaden 1992; Philip E. L. Smith, Paleolithic archaeology in Iran , Philadelphia 1986; R. S. Solecki, "Prehistory in Shanidar valley. Northern Iraq", Science , 139 (1963).