برادری ، پیوند نسبی میان دو تن، اعم از زن و مرد، که توسعاً به پیوند عمیق دینی و عاطفی نیز دلالت میکند.1)پیوند نسبی. از اشتراک بیواسطه در پدر و مادر یا یکی از آن دو پدید میآید و آثار و احکام ویژة حقوقی، فقهی و اخلاقی دارد. برادری علاوه بر نسب، از راه رضاع * نیز حاصل میشود. اهمّ مواردی که «برادری» «خواهری» از نظر فقهی دارای حکم است، عبارت است از: الف) میراث که بنا به اجماع همة مذاهب، در صورت فقدان افراد طبقة اول یعنی پدر، مادر و فرزندان، نوبت به افراد طبقة دوم یعنی برادر و خواهر خواهد رسید. در جزئیات این حکم، آرای متفاوت وجود دارد (رجوع کنید به منابع فقهی، از جمله: محقق حلّی، ج 4، ص 9ـ29؛ ابن رشد، ج 2، ص 342ـ346؛ ابن قدامه، ج 7، ص 4؛ نجفی، ج 39، ص 166؛ موسوعة جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی ، ج 4، ص 58ـ60)؛ ب) حِضانت برادر یا خواهر خردسال که برخی از فقها به وجود چنین حقی فتوا دادهاند (محقق حلّی، ج 2، ص 346؛ نجفی، ج 31، ص 296؛ ابن حزم، ج 10، ص 323؛ موسوعة جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی ، ج 4، ص 40ـ43)؛ ج) وجوب یا استحباب پرداخت هزینة زندگی برادر یا خواهر تهیدست (محقق حلّی، ج 2، ص 352؛ ابن حزم، ج 10، ص 100؛ موسوعة جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی ، ج 4، ص 48ـ50)؛ د) پذیرفتن گواهی یک نفر به سود برادر یا خواهر که برخی از فقهای مذاهب عامّه نسبت به آن تردید کردهاند (محقق حلّی، ج 4، ص 130؛ ابن رشد، ج 2، ص 464؛ موسوعة جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی ، ج 4، ص 51ـ52؛ نجفی، ج 41، ص 74؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به مباحث نکاح * ، هِبه * ، اقرار * و حدود * ).2)پیوند دینی و عاطفی. الف) در قرآن و حدیث. قرآن برای ایجاد روح دوستی و همکاری و همبستگی بین مؤمنان و در جامعة دینی (قطب، ج 7، ص 530) آنان را برادر یکدیگر خوانده است (حُجرات: 10). برخی مفسّران، این تعبیر را تشبیه بلیغ، برخی استعاره (آلوسی، ج 26، ص 151) و برخی قراردادِ (اُخُوَةٌ اعتباریّةٌ) دینی با آثار اجتماعی خاصّ (طباطبائی، ج 18، ص 316ـ317) دانستهاند و حتی به نقل فخر رازی (ج 28، ص 129) از برخی لغت نویسان عرب، کاربرد کلمة «اِخْوَة» (برادران نَسَبی) به جای اِخْوان (= برادرانی که با یکدیگر دوستاند) در این آیه به منظور تأکید بر این پیوند بوده است (قس: ابن منظور، ذیل واژه). طباطبائی (ج 18، ص 315) این گزارش قرآنی را، گذشته از جنبة اخباری آن، متضمّن انشاء نیز میداند، بدین بیان که مؤمنان باید با یکدیگر برادر باشند. لازمة قطعی این برادری، البته دعوت به اصلاح و پرهیز از نزاع و اختلاف در مناسبات اخلاقی و در سطح اجتماعی است (مراغی، ج 26، ص 131؛ قطب، همانجا). در قرآن (آل عمران: 103) نیز بر نقش ایمان در نابود کردن کینهها و منازعات و ایجاد روح دوستی و همدلی و به تعبیر قرآن برادری، تأکید شده است.در احادیث به جنبههای گوناگون «برادری دینی» اشاره شده است، از جمله اینکه برادری دینی از هر پیوند نَسَبی و خویشاوندی پایدارتر است (آمدی، ج 1، ص 94) و گسستن آن نکوهیده (مجلسی، ج 74، ص 210)؛ باید همواره از حال برادر دینی، بویژه اگر مدتی غایب شود، خبر گرفت (طبرسی، ص 19)؛ راز برادر دینی را نگاه داشت، عیب او را باز نگفت (مجلسی، ج 71، ص 281)؛ در سختی و آسودگی باید به او نیکی کرد (حرّ عاملی، ج 8، ص 503)؛ از جدال، مباهات، فخر فروشی، عنادورزی و حسد نسبت به برادر دینی دوری جست و با او به انصاف و عطوفت رفتار کرد (مجلسی، ج 75، ص 236، 291). نشانههای برادر دینی خصلتهایی چون: مواسات * ، یاری رساندن در راه فرمانبرداری از خدا، گوشزد کردن لغزشهای انسان به او، خیرخواهی، پوزش پذیری، بینیاز سازی به هنگام نیاز، ترسزدایی از انسان و از همه مهمتر اهتمامورزی به نماز است (حرّ عاملی، همانجا؛ آمدی، ج 1، ص 237، 350، 353؛ مجلسی، همانجا؛ محمدی ری شهری، ج 1، ص 42ـ64). برای آشنایی بیشتر با مطالب حدیث رجوع کنید به مجلسی، ج 1، ص 221ـ 278)؛ب) در آغاز اسلام. براساس بسیاری از روایات، پیامبر اسلام صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم میان هر دو تن از صحابة خود پیوند برادری برقرار کرد که در تاریخ اسلام با نام «مؤاخاة» شناخته میشود (ابنهشام، ج 2، ص 150؛ ابن حنبل، ج 2، ص 598؛ ابنحجر عسقلانی، الاصابة ، ج 2، ص 507؛ ابن سعد، ج 1، ص 238). برخی از منابع شیعی این کار را پس از نزول آیة 10 سورة حجرات دانستهاند (مجلسی، ج 38، ص 340 به نقل از ابن شهر آشوب؛ بحرانی، ج 4، ص 207 بنقل از طوسی). امّا بنابر گزارشهای دیگر مؤاخاة دوبار انجام شده است؛ بار نخست، پیش از هجرت و در میان مسلمانان مکّه و بار دوم در نخستین ماههای پس از هجرت، میان مهاجرین و انصار (ابن عبدالبرّ، ج 3، ص 1098؛ ابن اثیر، ج 4، ص 16). در شمارة اشخاصی که مؤاخاة بین آنان انجام گرفت اختلاف نظر هست. به گفتة برخی، تعداد آنان نود تن بوده است که بعدها اشخاص دیگری نیز به آنان اضافه شدهاند (ابن حجر عسقلانی، فتح الباری ، ج 7، ص 217) و به گفتة برخی دیگر، تا سیصد تن نیز میرسیده است (مجلسی، ج 19، ص 130). در منابع تاریخی و حدیثی، نامهای کسانی که با یکدیگر «برادر» شدند، آمده است (ابن حنبل، همانجا؛ حاکم نیشابوری، ج 3، ص 14؛ ابنهشام، ج 2، ص 151ـ153؛ مجلسی، ج 38، ص 333). طبق این منابع، پیوند برادری گاهی بین دو تن از مهاجران، گاهی بین دو تن از انصار و گاهی بین یک نفر از مهاجران و یک نفر از انصار بر قرار شده بود. پیوند برادری بین صحابه بر اساس رعایت حق و مواسات نسبت به دیگری بود (ابن سعد، ج 3، ص 22). برخی، ارث بردن از یکدیگر (توارُث) را نیز به آن اضافه کرده و گفتهاند که پس از نزول آیة «وَاُولُو اْلاَرح'امِ بَعْضُهُمْ اَوْلی' بِبَعْضٍ فی کت'ابِ اللّهِ» (= به حکم کتاب خدا، خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند؛ انفال: 75) توارث فسخ شده است (مجلسی، ج 38، ص 339؛ ابن سعد، ج 1، ص 238؛ ابن کثیر، ج 3، ص 227). در برابر، به اعتقاد برخی محقّقان، توارث از مواد مؤاخاة نبود، بلکه عدهای از مسلمانان چنین گمان کرده بودند و با نزول آیة مذکور، خلاف آن روشن شد. گواه بر این نکته، اجرا نشدن توارث میان کشتگان بدر بود، با اینکه این جنگ قبل از نزول آیه روی داد (عاملی، ج 3، ص 58(.بیشتر مورّخان و سیره نویسان به برقراری پیوند برادری میان پیامبر اسلام صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و علی علیهالسّلام، در پایان واقعة مؤاخاة اشاره کردهاند و گزارش آن را با عباراتی مشابه آوردهاند (ابن حنبل، همانجا؛ ترمذی، ج 5، ص 636؛ ابن سعد، ج 2، ص 22؛ سیوطی، ج 2، ص 76؛ خطیب بغدادی، ج 12، ص 268؛ حاکم نیشابوری، ج 3، ص 14؛ سمهودی، ج 1، ص 268؛ ابن مغازلی، ص 37ـ39؛ متقّی، ج 13، ص 105). در متون حدیثی شیعه نیز همین گزارش آمده است (ابن شهر آشوب، ج 2، ص 184ـ189؛ ابن بطریق، ص 215؛ مجلسی، ج 38، ص 330ـ347). افزون بر این واقعه، پیامبر اسلام در مواردی دیگر نیز بر برادری خود با علی علیهالسّلام تأکید کرده است (ابن ابی الحدید، ج 11، ص 117، ج 13، ص 221(.ازینرو حضرت علی پس از در گذشت پیامبر در مواردی به این پیوند استناد میکرد. به نوشتة ابن عبدالبرّ (ج 3، ص 1098) و ابن شهر آشوب (ج 2، ص 186) علی علیهالسلام بارها میگفت که من بندة خدا و برادر پیامبرم، و هر که جز من چنین سخنی بگوید دروغگوست (نیز رجوع کنید به مجلسی، ج 38، ص 334 به نقل از صدوق و طوسی). پیوند برادری پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم با علی علیهالسّلام در بین مردم شهرت بسیار داشت و به نوشتة ابن ابیالحدید (ج 13، ص 221) در روزگار بنیامیّه آنگاه که عدیِّ بن اَرطاة به آن حضرت ناسزا گفت، حسن بصری با گریه بانگ بر آورد: «امروز به کسی ناسزا گفته شد که برادر پیامبر در دنیا و آخرت بود».با اینهمه، برخی از مؤلفان، ماجرای مؤاخاة بین مهاجران بویژه مؤاخاة پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و علی علیهالسّلام را انکار کردهاند از آنرو که کاری لغو و بیثمر بوده است (ابن حجرعسقلانی، فتح الباری ، ج 7، ص 217 به نقل از ابن تیمیّه؛ ابن کثیر، ج 3، ص 227). در برابر، گفته شده است که این مناقشات، از قبیل رد گزارشی مستند بر پایة ذهنیّات و ناشی از غفلت و ناآگاهی به فلسفة مؤاخاة است؛ زیرا مهاجران از نظر ثروت پیوندهای خانوادگی و تواناییهای دیگر، یکسان نبودند و پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بین آنان پیوند برادری بر قرار ساخت تا از یکدیگر بهرهور شوند. برادری پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم، علی علیهالسّلام نیز برخاسته از همبستگی نزدیک آن دو از دوران کودکیِ علی علیهالسّلام بود که همچنان ادامه داشت.منابع : علاوه بر قرآن؛ محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی ، چاپ محمود شکری آلوسی، بیروت ] بیتا. [ ؛ عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم ، چاپ اعلمی، بیروت 1407/1987؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1387/1967؛ ابن اثیر، اسدالغابة ، تهران 1336 ش؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار ، چاپ محمودی و بهادری، تهران 1412؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری ، بیروت 1405؛ همو، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابن حزم، المحلّی ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابن حنبل، فضائل الصحابة ، چاپ و صیالله، مکه 1403؛ ابن رشد، بدایة المجتهد ، بیروت 1408/1988؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ، بیروت 1380/1960؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب ، قم ] 1379 [ ؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب ، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ] 1380/1960 [ ؛ ابن قدامه، المغنی ، بیروت 1403/1983؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة ، بیروت 1402/1982؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علیبن ابی طالب علیهالسلام ، چاپ محمدباقر بهبودی، بیروت 1403/1983؛ ابن منظور، لسان العرب ، بیروت 1412/1992؛ ابن هشام، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت ] بیتا. [ ؛ هاشمبن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن ، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران 1334 ش؛ محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح ، ج 5، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة ، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت 1403/1983؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، مدینه ] بیتا. [ ؛ علیبن احمد سمهودی، وفاءالوفا ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ] بیتا. [ ؛ عبدالرحمنبن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر ، بیروت 1981؛ محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن ، بیروت 1390ـ1394/ 1971ـ1974؛ حسنبن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق ، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلاء ] بیتا. [ ؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلیالهعلیهوآلهوسلم ، قم 1403؛ محمدبن عمرفخر رازی، التفسیر الکبیر ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ سیدقطب، فی ظلال القرآن ، بیروت 1386/1967؛ علیبن حسامالدین متقی، کنزالعمال ، ج 13، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت 1985؛ محمدباقربن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف 1389/1969؛ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، قم 1362 ش؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی ، بیروت 1985؛ موسوعة جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی ، ج 4، قاهره 1411/1990؛ محمدحسنبن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، بیروت 1981.