بَرابْرَه (محَّرف بَرابِره، جمعِ بَربَری)، مسلمانانی که به زبان نوبهای سخن میگویند و در سواحل نیل، میان اولین و سومین آبشار، زندگی میکنند. این لفظ، افراد قبایل کُنوز، سُکّوت و مَحَس را دربر میگیرد. این قبایل خود را به این نام نمیخوانند و آن، بنابه گفتة لین (ج 1، ص 177، ستون 3)، استعمال متأخر و جدیدِلفظی است که مؤلفان قدیمتر بر بربرهای مغرب اطلاق میکردهاند. دَنْقَلیها * که در بالای آبشار سوم زندگی میکنند، از لحاظ زبان و ساختمان بدنی به کنوز نزدیکاند، اما خود را جزئی از برابره به حساب نمیآورند. سرزمینی که اکنون برابره در آن ساکناند بخش شمالی مَقُرّه ] یاقوت حموی (ج 4، ص 605: مُقُرّی) [ ، پادشاهیِ نوبهایِ مسیحی نشین را تشکیل میداد که در 31 با عبداللهبنسعد پیمانی منعقد ساخت. استقرار اعراب در آن نواحی، با مهاجرت قبیلة ربیعه به سرزمین آسوان (256) آغاز شد. گویا بعد از شکست اَبِورَقْوه (396)، حاکم، خلیفة فاطمی (386ـ411)، عنوان «کنزالدّوله» را به شیخ قبیلة ربیعه در آسوان عطا کرد (مَقریزی، ص 434ـ435، 475). به همین سبب است که برابرة آن حدود، که نتیجة وصلت نوبهایها و اعراباند، به بنیکَنْز یا کنوز معروفاند. در قرن هشتم، پادشاهی مقری، زیر فشار اعراب متلاشی شد. وصلتهایی میان دو قوم صورت گرفت و اسلام جانشین مسیحیّت گردید. پس از فتح مصر به دست سلطان سلیم اول (حک : 918ـ926)، تعدادی از پادگانهای دستجات نظامی بُسنوی (که در محل، غُزّ نامیده میشدند) در آسوان، اِبریم و سای مستقر شدند، در حالی که ادارة سرزمین برابره در دست مقامی به نام «کاشف» بود. غزها با وجود پیوندهای زناشویی و قبول زبان نوبهای، تا قرن سیزدهم به صورت گروه متمایزی باقی ماندند. در قرن دوازدهم، برابرة شمالی زیر سیطرة حُمام ابویوسف، شیخ مقتدر هُوّاره، به سر میبردند. پیش از اشغال سودان به دست محمّدعلی پاشا، منصب کاشفی (کاشفْلیک) مشترکاً از آنِ سه برادر بود که دَرّ را مرکز فرماندهی خود قرار داده بودند. محدودههای غُزنشینِ آسوان، ابریم و سای به دست «آغا»های آنها اداره میشدند. محمد عثمان میرغَنی، موسس فرقة ختمیه، چند سالی قبل از فتح سودان به دست محمدعلی، از آسوان به دُنقُلا رفت و عدهای طرفدار گرد خود جمع کرد. فقر سرزمین برابره خود انگیزهای برای مهاجرت از این نواحی بوده است. در قرن دهم، مهاجران محسی که به پارسایی شهرت داشتند، در کرانة نیل آبی، جمعیتهایی تشکیل دادند و مدارسی هم برای تعلیم قرآن تأسیس کردند. از قرن دوازدهم، سیّاحان از حضور خدمتگزاران بربری در قاهره خبر میدهند.منابع: ] یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873 [ ؛(وضعیت برابره در اوائل قرن نوزدهم بتفصیل در این اثر آمده است)J. L. Burckhardt, Travels in Nubia , London 1819E. W. Lane, An Arabic-English lexicon , London 1863-1893, repr. NewYork 1955-1956; H.A. MacMichael, A history of the Arabs in the Sudan, Cambridge 1922, I, 12-34, 155-190 and index; Mak r ¦ â z ¦ â , al-Baya ¦ n a V Ý l-I ـ ra ¦ b ـ amma ¦ bi-ard ¤ Mis ¤ r min al-A ـ ra ¦ b, ed. and tr. F.Wدstenfeld, El-Macrizi's Abhandlung دber die in Aegypten engewanderten arabischen Stجmme , in Gخttinger Studien, â â , v â â , Gخttingen 1847; J.S. Trimingham, Islam in the Sudan , london 1949.