بدیهه ، گفتن سخن یا شعری بدون تفکّر و آمادگی قبلی. واژة ارتجال نیز به معنی «به بدیهه شعر یا سخن گفتن و بدیهه سرایی» است. بدیهه از ریشة «بَدأَ» (آغاز کردن) است که در آن «هاء» جایگزین «همزه» شده است؛ و ارتجال به معنای آسان بودن و به سوی پایین جاری بودن است که از اصطلاح «شَعرٌ رَجِلٌ» (موی فرو افتاده) یا «ارتجال البئر» (فرو رفتن به چاه با پای خود و بدون استفاده از طناب) مستفاد شده است. در تفاوت ارتجال و بدیهه، گفتهاند که در ارتجال شاعر شعر خود را از قبل آماده نمیکند، ولی در بدیهه چند لحظه به تفکر میپردازد. از دیگر مترادفات ارتجال که در فرهنگها آمده فقط واژة اقتضاب به کار میرود ( د.اسلام ، ذیل «ارتجال»). مقابل ارتجال و بدیهه «رویت و فکرت» (اندیشه) است.در میان عربها از دوران پیش از اسلام بدیهه سرایی مرسوم و پسندیده بوده است. در میان ایرانیان نیز بدیهه سرایی نشانة طبع و قریحة شاعری و تبحّر در آن بوده است. شعرخوانی از روزگار قدیم در آیینهای رسمی، جشنهای خصوصی مانند جشن عروسی و در عصر جدید جشنهای سالیانة مدارس و نیز مجالس ترحیم رواج داشته است. برای این مواقع اشعار مناسبی تصنیف میکرده یا فیالمجلس میسرودهاند و نیز قطعاتی از اشعار قدما را میخواندهاند، و همین رسم سبب افزایش حجم دیوان بسیاری از شاعران شده است ( ایرانیکا ، ذیل «بدیهه سرایی»).به گفتة نظامی عروضی (ص 57) بدیهه، رکن اعلای هنر شاعری است و شعرا به واسطة بدیهه گویی پاداشهای بسیار یافتهاند. نظامی حکایات زیادی دربارة بدیهه سرایی نقل کرده که مشهورترین و قدیمیترین آنها دربارة بدیهه گویی رودکی است که چون اقامت امیرنصیر سامانی در هرات طولانی شد، اطرافیان امیرنصر که آرزومند بازگشت به دیار بودند از رودکی خواستند که با سرودن شعری امیر را به بازگشت به بخارا ترغیب کند، و رودکی نیز شعر «بوی جوی مولیان» را سرود و امیر چون شنید، چنان حالش دگرگون شد که بدون کفش پای در رکاب آورد و روی به بخارا نهاد. ازینرو نظامی گوید آن اقبالی که رودکی در آل سامان دید از بدیهه سرایی بود (ص 52ـ54). از دیگر حکایات نظامی حکایت بدیهه سرایی عنصری است که چون سلطان محمود در حالت مستی فرمان داد تا ایاز گیسوی خود را ببرد، روز بعد پشیمان و بدحال شد. سرانجام عنصری با سرودن یک رباعی به بدیهه، خاطر او را خوش ساخت (ص 55ـ57). همچنین نظامی چند رباعی از بدیهیات معزّی، ازرقی و رشیدی نقل کرده (ص 68ـ69، 70ـ71، 74) سپس دربارة بدیهه سرایی خود حکایتی آورده که به فحوای آن، در فرصتی کوتاه، یعنی میان دو بار گردش ساغر در خدمت ملک جبال، پنج بیت «مقرون به الفاظ عذب و مشحون به مبانی بکر» سروده است (ص 85 ـ86).جامی (ص 86) نیز در باب بدیهه گویی فردوسی حکایتی نقل کرده است که در مجلس سلطان محمود، عنصری و فرخی و عسجدی برای تحقیر فردوسی که از شاعران درباری نبوده است، به اتّفاق سه مصراع میگویند که رابع نداشته باشد، فردوسی به محض شنیدن آن سه مصراع، مصراع چهارم را بر بدیهه میسازد و آنان از طبع او متحیر میشوند.دربارة قاآنی نیز گفتهاند که بامداد عیدی، دیر هنگام، از خواب برخاست و از آنجا که شعری برای تهنیت عید نسروده بود، با عجله کاغذی برداشت تا در میانة راه قصیدهای بسراید و چون مجال نوشتن نیافت آنرا به خاطر سپرد و در مجلس شاه خواند (حمیدی شیرازی، ص 112).در میان شاعران بدیههسرا در قرن اخیر میتوان از ملک الشعراء بهار، لطفعلیصورتگر، محمد حسین شهریار، و ابراهیم صهبا نام برد.منابع : عبدالرحمنبن احمد، بهارستان ، چاپ افست تهران 1348 ش؛ مهدی حمیدی شیرازی، شعر در عصر قاجار ، تهران 1364 ش؛ احمدبن عمر نظامی، چهار مقاله ، چاپ محمد معین، تهران 1364 ش؛EI , s.v. "Irtidja ¦ l" (by S. A. Bonebakker); Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bad ¦ â ha- sara ¦ ' ¦ â " (by F. R. C. Bagley).