بُدین (بُدون / بِدین / بِدون / بُدیم، از صورت اسلاویِ بُدین)، در لاتینی و مجاری بُدا، هستة بخشی از بوداپست کنونی در ساحل راست رودخانة دانوب. در ربع دوم قرن دهم / شانزدهم سه بار به تصرف ترکها درآمد (932/1526، 935/1529، 948/1541) و در 6 جمادیالاولی 948/28 اوت 1541، رسماً جزو متصرفات عثمانی اعلام و مرکز آن قسمت از سرزمین مجارستان شد که با نام «بُدین ولایتی» به یکی از ولایات عثمانی تبدیل شده بود.سلسلة هابسبورگ که در میان قدرتهای اروپای مرکزی بیش از همه نگران توسعه طلبی ترکها بود، و ادعای تاج و تخت مجارستان را داشت، در 949/1542 برای تصرف مجدد بدین تلاشی کرد که ناکام ماند. تا پنجاه سال بعد هیچ حملة دیگری صورت نگرفت؛ فقط در پایان قرن دهم / شانزدهم و آغاز قرن یازدهم / هفدهم، که امپراتوری عثمانی درگیر جنگ با امپراتوری هابسبورگ (نمچه / نِمْسِه) بود، ائتلافی از چند لشکر به فرماندهی خاندان هابسبورگ، بارها بدین را محاصره کردند (1007/1598، 1011/1602، 1012/1603) اما مدافعان قلعه این تهاجمات را دفع کردند (سخت ترین حملات که در 1011/1602 انجام گرفت، با فرماندهی قاضیزاده علی و لاله محمد به عقب رانده شد). پس از آن، ترکها تا مدتی نسبتاً طولانی بدون دغدغه مالک بلامنازع بدین بودند، ولی در 1094/1683 پس از شکست قره مصطفی در پای دیوارهای وین، سپاه دشمن به این قلعه حمله کرد. با آنکه مقاومت مدافعان (سیاوش پاشا و شیطان ابراهیم پاشا) محاصرة 1095/1684 را درهم شکسته بود، محاصرة بعدی برای لشکریان مهاجم به پیروزی انجامید. عبدالرحمان پاشا، مدافع قلعه، حین جنگ کشته شد و بدین که تا آن زمان «شهر غازیان» و «حصار اسلام» نامیده میشد، در 23 شوال 1097/2 سپتامبر 1686 به دست لشکریانِ «اتحاد مقدس» افتاد.قلعة بدین بر روی تپهای در امتداد دانوب، از شمالبه جنوب، ساخته شده بود. نخستین سنگ بنای آن را بِلای چهارم در قرن هفتم / سیزدهم گذاشته بود و پادشاهان بعدی مجار آن را افزایش و گسترش داده بودند، و مخصوصاً سیکیسموند لوکزامبورگی و ماتیاس کُروینوس آن را، که به سبک معماری رنسانس و پر از آثار هنری ساخته شده بود، به اقامتگاه مرکزی سلطنتی تبدیل کردند.این قلعه با باروهای رفیعی بر بالای دامنههای پرشیب تپة قصر، محافظت میشد. در زمان اشغال ترکها، قسمت جنوبی تپة قصر که کاخ شاهی قرون وسطایی و متعلقات آن را دربر داشت به صورت قلعة درونی (ایچ قلعه) دیگری درآمده بود، و محل ذوب و ساخت گلولههای توپ (توپخانه) و انبار مهمات در همین جا قرار داشت. بقیة تپة قصر، قلعة میانی (اورتهحصار) خوانده میشد و قسمتی از آن محل سکونت افراد غیرنظامی بود. شهر واروش که در پایین تپة قصر و در طول ساحل دانوب قرار داشت، قلعة بیرونی (دیش حصار) را تشکیل میداد و در میان باروی سادهتری قرار داشت و در دو سوی دروازههای آن برجهای نگهبانی ساخته شده بود. برای حفاظت بدین از یورشهای ناگهانی، گرداگرد چشمههای آب گرم شمال (باروتخانه یا بونارحصار، ولی بیگ متریسی )، و اندکی دورتر در مجاورت تساتارکای کنونی (چارداق)، و تپة گلرت فعلی (گُرز الیاس تپه سی)، جابهجا پاسدارخانههایی برپا شده بود.با اینکه همواره عثمانیها بدین را یکی از قلعههای نظامی مهم خود و شهر تختگاهی کهنسال و بسیار مشهور و معتبر به حساب آوردهاند، نسبت به توسعة این قلعه و شهر توجه چندانی نشان نمیدادند. عدهای از حکام ایالتی عثمانی، بویژه در قرن یازدهم / هفدهم، که فعالتر بودند، نقاط مختلفی از تپة قصر را بازسازی و تقویت کردند و استحکاماتی بدان افزودند؛ بازتاب این فعالیتها تا دیرزمانی در نامهای این اماکن (ولیبیگ قُلهسی ] برج ولیبیگ [ ، مراد پاشا قله سی، سیاوش پاشا قله سی، قرهقاش پاشا قله سی، قاسم پاشا قله سی، محمود پاشا قله سی و جزاینها) میپایید. ولی کوشش این حکام برای استحکامات «بُدا» به نتیجة مهمی نرسید، زیرا فعالیتهای ساختمانی آنان از هماهنگی و راهنمایی قدرت مرکزی برخوردار نبود، و دولتهای ترک نیز آنان را برای مدتی طولانی و کافی در حکومت باقی نمیگذاشتند. در طول 145 سال اشغالِ بدین حدود 75 نفر، و چند تن از آنان بارها، به مقام پاشایی بدین رسیدند، بدین ترتیب مدت متوسط خدمت هریک از آنان کمتر از یکسال و نیم بوده است. ازینرو هرگز قصر، نوسازی کامل نشد و استحکامات آن تا پایان حکومت ترکها همان گونه که قرنها پیش در دوران پادشاهان مجار ساخته شده بود، باقی ماند. اثاثیه و تجهیزات همچنان فرسوده و ناقص بود (هنگام تصرف قلعه، توپهایی به دست آمد که یکصد سال از عمرشان میگذشت).دستگاه حکومتی ترکها هیچ اثر هنری معماری، چه در ساختمانهای نظامی چه در دیگر بناها، از خود به یادگار نگذاشت. قصر سلطنتی قرون وسطایی و ساختمانهای شهر که در 948/1541 سالم به دست ترکها افتاد، بیش از نیازهای سادة این فاتحان بود و بهآسانی احتیاجات مرکز فرماندهی کل ایالتی آنان را برآورده میساخت. کلیساها را با اندک تغییری برای عبادت مسلمانان متناسب ساختند (کلیسای نتردام به «سلطان سلیمان جامعی» ] جامع سلطان سلیمان [ یا «بویوک جامع» ] جامع بزرگ [ ، کلیسای قصر سلطنتی به «سرای جامعی» ] جامع سرای [ یا «اندرون جامعی» ] جامع اندرون [ و کلیسای سَنْژرژ به «اورتاجامع» و کلیسای «مریم مجدلیه » به «فتحیّه جامعی» ] جامع فتحیه [ تغییر نام یافت)؛ از دیگر بناهای عمومی برای سربازخانه و از ساختمانهای خالی اداری و خانههای شخصی متروک نیز، برای اقامت کارکنان دولتی استفاده شد.با این حال، همان فعالیتهای اندک ساختمانی که در تغییر شکل یا دگرگونیهای داخلی ابنیة مختلف (مانند مأذنههای منضم به کلیساها) متجلّی شد، افزودن حمامهایی به سبک مسلمانان به تأسیسات چشمههای آب گرم (که در آغاز رویکار آمدن ترکها، توسط ولیبیگ و صُوقُلْلی مصطفی ساخته شد)، و همچنین ایجاد بناهای جدید بعد از جنگها و آتش سوزیهای بزرگ و زلزله و مانند اینها، در طول یک قرن و نیم به این شهر ظاهری بخشید که آن را در چشم هر جهانگردی که از غرب از راه دانوب به آنجا میرسید، شهری با اسلوب نوین و اسلامی جلوه میداد. بدین در صورت ظاهر و حال و هوایکلی، شهری واقعاً ترکی و اسلامی بود.چون بدین، که مقر حکومت ایالتی مرزی بود از پایتخت بسیار دور بود، حکومت عادت داشت افراد شایستهای را که «در بین معاصران خویش ممتاز بودند» به حکومت آن بگمارد. وظایف پاشاهای بدین، یعنی محافظان سرحد غربی قلمرو عثمانی که مهمترین منطقة مرزی نیز به شمار میرفت، دارای اهمیتی خاص بود. در آغاز دورة اشغال زمانی که سلاطین عثمانی بر پادشاهان خاندان هابسبورگ تفوّق داشتند، وظیفة پاشاها حفظ این تسلط بود، حال آنکه پس از معاهدة صلح ژیتواتوروک (1015/1606) که به موجب آن حکمرانانهابسبورگ ـ که تا آن زمان، شاهان وین (بچ قرالی ) خوانده میشدند ـ دیگر از پرداخت خراج سالانه معاف شدند و زمانی که تفوّق ترکها از میان رفت، پاشاهای بدین موظف به سرپوش نهادن بر ضعف حکومت عثمانی شدند. در اجرای این هدف، پاشاها، مخاصمات عناصر محلی را دامن میزدند و از جنبشهای مجارهای ناراضی بر ضد هابسبورگها حمایت میکردند. روابط ترکها با دربارِ هابسبورگها در وین و دربار شاهزادگان ترانسیلوانی، به انعقاد معاهداتی چند (صلح ژیتواتوروک در 1015/1606، معاهدة وین در 1025/1616 و کماروم در 1027/1618، معاهدات صلح گیارمات در 1034/1625 و ژونی در 1036/1627 و 1052/1642) میان این دولتها انجامید که زمینة آن را پاشاهای بدین فراهم آورده بودند.بدین پیش از اشغال ترکها جمعیت چندانی نداشت و محتملاً از پنجهزار نفر کمتر بود. در زمان تسلط ترکها، جمعیت بدین تغییری اساسی کرد؛ عدهای از آنان در طول جنگهای داخلی بدین را ترک کردند، و گروهی دیگر، از جمله کارکنان دربار، و سربازان و افسران و خدمة کلیساها پس از تصرف بدین به دست ترکها، از شهر مهاجرت کردند. قدیمترین فهرست شناخته شده از ممیّزی مالیاتی ترکها نشان میدهد که در میان ساکنان بدین، 238 خانوار مسیحی (گَبْر) و مجاری و 75 خانوار یهودی و شصت خانوار کولی (قبطی) زندگی میکردهاند. نظامیان پادگان عثمانی (که در آغاز در حدود دوهزار نفر بودند) و کارکنان ادارات ایشان و مبلغان مذهبی مسلمان، پنج برابر جمعیت اصلی یا بومی بودند، بنابراین از همان نخستین روزهای اشغال جمعیت بکلی تغییر کرده بود. ازینرو بدین به یکی از شهرهای نظامی ترکها تبدیل شد، ولی همة جمعیت آن به هیچ وجه ترک تبار نبودند. بیشتر کسانی که در بدین زندگی میکردند و نام اسلامی داشتند، اسلاوهایی بودند که از بالکان آمده و بتازگی اسلام آورده بودند (این امر در مورد کولیها که اکثر آنها ابنعبدالله نام داشتند، کاملاً آشکار است). در بدین ترکهای اصیل، مانند مجارها و یهودیان و آلبانیاییها و یونانیان زیاد نبودند و در سراسر دورة تسلط، ترکها در اقلیت ماندند.حیات معنوی شهر چندان جلوهای نداشت. مناصب رسمی و قضایی را «اهل قلم»، یعنی مأموران رسمی اجرایی، اعضای دیوانپاشا و مأموران امور مالی محلی، مدرّسان و گردانندگان مساجد اشغال کرده بودند. از آثار مذهبی (غالباً از روی نسخههای دست دوم) که در بدین تحریر شده و نیز فعالیتهای شدید مذهبی در آغاز این دوره آگاهی داریم. نام و محل چندین خانقاه درویشان نیز شناخته شده است. همچنین نام و خاطرة کرامات چند «بابا»، از جمله خاطرة «گلبابا * »، قرنها پس از تسلط ترکها باقی ماند. اطلاعات اندک و پراکندهای دربارة زندگی فکری غیر دینی شهر در اختیار داریم. میدانیم که آوازخوانان محلی و خنیاگران برای مشتریان قهوهخانهها اشعار حماسی میخواندند، و در آنها تاریخ قرون گذشته و نبردهای روزانه با همسایگان مرزی را بازگو میکردند؛ همچنین شاعران («وجودی» و شاید دیگران)، زیبایی بدین را در ترانههای حزین ستودهاند. در شهرها و ایالات مرزی، ترانههای محلی ترکی خوانده میشد و احتمالاً ترانههای جدیدی نیز سروده میشد. از میان آثار منثور، شرح حال نسبتاً مختصری از صوقُلْلی مصطفی، لایقترین حکمران عثمانی در بدین (973ـ986)، در دست است. به احتمال بسیار، این اثر در زمان حیات او در بدین تدوین شده است. در میان شخصیتهای ادبی بدین، فقط ابراهیم پچوی * ، مورخ معروف، شهرت عام یافت. وی مدتی کارمند «دفترخانه» بدین بود، چندین سال در این شهر زیست و پس از مهاجرت، به خاطر وابستگیهای خانوادگی مرتباً به این شهر آمد و شد داشت.از سوابق پراکندة موجود چنین برمیآید که زندگی معنوی مسیحیان (شرقی و غربی) و یهودیان نسبتاً ابتدایی بوده است.با تسلط ترکها بر این شهر، در حیات اقتصادی نیز دگرگونی اساسی پدید آورد. بازارها ناگزیر بودند احتیاجات جدید ساکنان تازه وارد، یعنی سربازان لشکر فاتح، را که گروهی بازرگان نیز به همراه داشتند برآورده کنند. پیشهورانی که وسایل خانه و لباس تهیه میکردند، الگوها و اسلوبهای جدید، و مواد گوناگون بسیاری، مانند پارچه از بوسنی، جانبولو و سالونیک؛ قالیهای زینتی، کالاهای چرمی، وسایل خانه، ظروف، اسلحه و غیره را وارد میکردند. مقدار این کالاها در بازارهای محلی، بیتردید بیش از جامههای ارغوانی و مخمل و مِشمِش و دیگر پارچههایی بود که از غرب وارد میشد.توسعة صنعتی، با اوضاع جدید هماهنگ شد. از یک سو صنعتگران بالکانی (خیاطان، کفاشان، سلمانیها، حلبیسازان، و تفنگسازان) لباس و چکمه و ظرف و سلاح را مطابق سلیقة ترکان و بالکانیها میساختند، از سوی دیگر در بازار بدین کالاهای مشابه (رختها و چکمههای مجاری) با اسلوب مجاری ساخته و به ساکنان دهکدههای مجارنشین عرضه میشد. اما از این صنایع جدید، فقط یکی دوتا پا گرفت، مانند تهیة ماهوت دولا پهنای ساده (شایاق) که زنان یهودی آن را میبافتند، و صنعت دبّاغی. ترکها در کار دباغی روشهای مخصوصی داشتند که از روشهای دباغان مجار قبل از ورود ترکها متفاوت ولی، بهتر بود. روش جدید چرمسازی در شهرهای ترک نشین و در سراسر کشور رواج یافت. این امر از جاینام «تَبان» (در ترکی دباغخانه) که هنوز در بسیاری از شهرکهای مجارستان به چشم میخورد، آشکار است.در طول محاصرة 1095/1684 و 1097/1686 بدین یکسره ویران شد و حتی بناهای تاریخی و آنچه در دورة ترکها ساخته شده بود، از میان رفت و در پایان جنگها و خصومتها، ساکنان ترک و مسلمان یا به اسارت گرفته شدند یا مهاجرت کردند. بُدایِ سالهای بعد و بوداپست کنونی پیشینه و اثر چندانی از دورة ترکها در خود ندارد.منابع: اطلاعات پراکندهای دربارة تاریخ ظاهری شهر در نوشتههای نویسندگان ترک و مجار این دوره وجود دارد (جلالزاده دربارة اشغال 1541، پچوی و Mikls Istvnffy مجاری دربارة نبردهای حوالی 1600، رشید، و با تفصیل بیشتر، سلاحدار، به ویژه در باب محاصرة 1684). همة این مطالب را م. جاوید بایسون ( د.ا.ترک ، ذیل «بدین») به صورت رضایتبخشی خلاصه کرده است. مقدار زیادی از اطلاعات توپوگرافی در آثار اولیا چلبی و سلاحدار، همچنین در نقشههای نظامی که در طی سالهای تصرفِ مجدد تهیه شده است، وجود دارد. بهترین آثارِ مجاری عبارت است از:Antal Gvay, Versuch eines chronologischen Verzeichnisses der Trkischen Statthalter von Ofen , in J. Chmel's, Der sterreichische Geschichtsforscher , Vienna 1841, II, 56-90;Pؤl برای مواد کتابشناختی دربارة پاشاهای بُدینJszay, A magyar nemzet napjai a mohcsi vsz utn (Mohؤcs (روزگار ملت مجار بعد از فاجعة , Pest 1846;Arpd Krolyi, Buda s Pest visszavivsa 1686-ban (بازستانی بوداپست در 1686) , Budapest 1886, 2nd. ed. in 1936;کلیة این آثار را ل.فکته در کتابش Budapest a trokkorban (بوداپست در دوران ترکها)، چاپ بوداپست 1944، به عنوان جلد سومBudapest trtnete (تاریخ بوداپست)، خلاصه کرده است. وی در این کتاب از مواد موجود در آرشیو ترکها که حاوی اطلاعات اضافی دربارة ترکیب جمعیت و زندگی روحی و مادی آنجا بود، بهره برده است،رجوع کنید به:G. Flugel, Die Arabischen, Persischen und Turkischen Handschriften der kk. Bibl., in Wien, II, 441 ff. : Turkische Rechnungsbucher ); Fr. Babinger et al., Literaturdenkmaler aus Ungarns Turkenzeit, Berlin and Leipzig 1927; W. Bjorkman, Ofen zur Turkenzeit, Hamburg 1920; L.Fekete, Osmanli Turkleri ve Macarlar 1366-1699ý, Belleten , x â â â (1949), 663-744; T.Gokbilgin, Kara Uveys Pa sa nin Budin Beylerbeylig § i (1578-1580)ý, Tarih Dergisi , â â (1952), 17-34; G. Jacob, Aus Ungarns Turkenzeit , Frankfurt 1917; Imre Karacson, Torokmagyar okleveltar , Budapest 1914; A. Le Faivre, Les Magyars pendantla domination ottomane en Hongrie , Paris 1902; Macaristan daki Turk Hakimiyeti Devrine ait baz â Notlarý, Turkiyat Mecmuas â , v â -v â â â (1940-1942), 200-211; Fr. Salamon, Ungarn im Zeitalter der Turkenherrschaft, Leipzig 1887; Aron Szilady, Sandor Szilagyi, Okmanytar a hodoltsag tortenetehez Magyarorszagon, Pest 1863; Sandor Takats et al., A budai basak magyar nyelvu levelezese , Budapest 1915; Torokmagyarkori allamokmanytar, â -v â â , Pest 1872.