بَدیغورَس ، شکل معرّب نام حکیمی مجهول الهُویّه. حُنَین بن اسحاق * (194ـ260) رسالهای منسوب به او را با عنوان کتاب فی أبدال الادویة المُفردة و الاشجار و الصُّموغ و الطّین از یونانی (؟) به عربی ترجمه کرده است (نسخة خطی ظاهراً یگانة آن در اَیاصوفیه، ش 3572، گ 43 پ ـ 57 ر؛ رجوع کنید به سزگین ، ج 3، ص 20ـ22).منقولاتی از بدیغورس در تألیفات برخی از حکیمان دورة اسلامی یافت میشود، برای مثال در حاوی * محمد زکریای رازی (مثلاً 27 نقل قول در ج 20، از جمله ذیل «اَبْهَل» ] ص 23 [ ، «املج» ] ص 64 [ ، «بدسکان» ] ص 132 [ ، «بَلاذُر» ] ص 133 [ ، «باذاوَرد» ] ص 148 [ ، «تامول/تانبول» ] ص 188 [ ، «خیار شَنْبَر» ] ص 444 [ ، «زرّینْ درخت» ] ص 594 [ )، و در جامع * ابن بیطار * (27 نقل قول، مثلاً ذیل «أصابِع صُفْر» ] ج 1، ص 39 [ ، «اَنداهیمان» ] ص 62 [ ، «ساذَرْوان» ] ج 3، ص 3 [ ، «طالیسفر» ] ص 94 [ ، «کزوان» ] ج 4، ص 70 [ ، «گَشْت بَرگَشت» ] ص 71 [ ، و «کُنْدُس» ] ص 86 [ ).تشخیص هویت بدیغورس، که نامش در ترجمههای لاتینی آثار منسوب به او به شکلهای دیگری (مثلاًEdigorus, Baldigorus, Ba/edigorus, Badigorius ) بیشتر مُحرَّف و مشوَّش شده بود، چندتن از دانشمندان اروپایی را در قرن نوزدهم به خود مشغول داشت. به گزارش اشتاین شنایدر (ص 7(، وستنفلد معتقد بود که بدیغورس تحریفی از نام پیثاگُرَس/فیثاغورَس ، فیلسوف و ریاضیدان یونانی (متوفی ح 497 ق.م) است، که هم در غرب و هم نزد حکیمان دورة اسلامی چهرهای مشهور ولی نیمهافسانهای بود. مایر در ) تاریخ گیاهشناسی ( خود چنین نظر داده است که در مورد بدیغورس با یک «فیثاغورس دروغین» روبرو هستیم، یعنی از شهرت فیثاغورسِ حکیم سوءاستفاده کرده و نوشتههایی را برای تعظیم و ترویج آنها به وی نسبت دادهاند. لُکلر با وارسی مفرداتی که مؤلفان دورة اسلامی قولی از بدیغورس را دربارة آنها نقل کردهاند به این نکته پی برده که درمیان آن مفردات، گیاهان شرقی بسیاری (غالباً با نامهای بومی) هست که یونانیان قدیم (مثلاً، دیسقوریدس ، جالینوس، و بولُسِ * اَجانیطی ) نمیشناختند و لذا گمان میکند که «بدیغورس»ی آشنا با آنهمه مفردات بیگانة شرقی و نامهای محلّی آنها (مثلاً فارسی) احتمالاً دانشمندی متشابه الاسم با فیثاغورسِ نامدار و شاید وابسته به دربار ساسانی و آموزههای پزشکی مکتب جندیشاپور * در ایران بوده است. پس از ذکر این گمانها، اشتاین شنایدر (همانجا) نتیجه میگیرد که راه حلّی نمیماند جز این که «یا باید تألیف مزبور را نوشتهای دروغین به شمار آورد ـ که این سادهترین راه است ـ یا پذیرفت که پیثاگُرس (فیثاغورس) دیگری آن را تألیف کرده است».پس از کشف نسخة ترجمة عربی مذکور و منقولاتی از آن در حاویِ رازی و غیره، احتمالات دیگری دربارة هویت بدیغورس به میان آمد. چون حنین که با زبان و دانش یونانی خوب آشنا بود، نام مؤلف منظور را در ترجمة خود به شکلِ «بادیغوروس» آورده و این نام در منقولات رازی و دیگران به صورتی نزدیک به آن (یعنی بدیغورس) آمده است، این احتمال که بادیغوروس / بدیغورس تحریف فیثاغورس است منتفی میشود، بویژه این که در ادبیات عرب، حتی پیش از حنین (مثلاً در نوشتههای جابربن حیّان * ؛ رونقش در نیمة دوم قرن دوم) نام پیثاگُرسِ معروف به صورت فیثاغور(ا)س یا فُثاغُراس و جز اینها آمده است (مثلاً رجوع کنید به رازی، که، در کنارِ «بدیغورس»، از «فیثاغوراث الاسکندرانی» ] ج 19، ص 234 [ مطلبی را نقل کرده است).نظر به محتویات رسالة منسوب به «بادیغوروس»، که لکلر نیز به آنها اشاره کرده است (رجوع کنید به سطور بالا)، بعید نیست که این رساله در قرن اول/هفتم به سُریانی (شاید هم در اصل به فارسی) تألیف شده باشد، و خلاصه، میتوان گفت که این رساله ترجمة نوشتهای پزشکی منسوب به فیثاغورسی دروغین است که در جمع دانشمندان دورة اسلامی، بدون انتساب صریح به فیثاغورسِ حکیم، مورد استفاده واقع شده است (سزگین، همانجا؛ دربارة ترجمة عربی آثار منسوب به فیثاغورس و نیز دشواری تطبیق نام بدیغورس با نام یونانیِ پیثاگُرَس رجوع کنید به د.اسلام، ذیل «فیثاغورس»).منابع: ابنبیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ، بولاق 1291؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب ، حیدرآباد دکن 1374ـ 1390/ 1955ـ1971؛EI , s.v.`` F ¦ â tha ¦ ghu ¦ ras'' (by F. Rosenthal); Ernst H.F.Meyer, Geschichte der Botanik , Knigsberg 1854- 1857; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Bande ê : Medizin, Pharmazie, Zoologie, Tierheilkunde bis ca. 430 H. , Leiden 1970; Moritz Steinschneider, Die europischen bersetzungen aus dem Arabischen bis Mitte des 17. Jahrhunderts , repr. Graz 1956.