البدیع ، از نامهای خدا. این نام دوبار در قرآن مجید به صورت «بدیع السموات و الارض» (بقره: 117؛ انعام: 101) آمده است و در روایاتی نیز که فهرست نود ونه نام خدا را دارد، ذکر شده است.واژة بدیع از ریشة «ب د ع» گرفته شده و دربارة خدا به معنای مبدع (یا مبتدع) به کار میرود. یکی از دو مفهوم اصلی این ریشه، آفریدن چیزی بدون نمونة پیشین است (ابنفارِس، ذیل واژه). از نظر لغت شناسان، کاربرد این واژه دربارة خدا اشاره به آن دارد که او عالم را بدون نمونة پیشین ساخته است (ابن فارس؛ ازهری؛ ابنمنظور، ذیل واژه)؛ و برخی فقط به آغاز شدن آفرینش به خواست و ارادة خدا توجه کردهاند که در این صورت بدیع با «مبدی» و «بادی * » مترادف است (صاحببنعبّاد؛ ازهری؛ ابنمنظور، ذیل واژه؛ فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییر . ج 2، ص 231؛ او در القاموس المحیط نیز «اَبْدع» را مترادف «اَبْدَأَ» دانسته است رجوع کنید به ذیل «ب د ع»).به دلیل اشتقاق «بدیع» از صورت ثلاثی مجرد «بَدَعَ»، ازهری (همانجا) افزوده است که چون کاربرد «اَبْدَعَ» (از باب اِفعال) بیش از کلمة «بَدَعَ» است، بدیع را مترادف «مُبْدِع» (به جای «بادِع») دانستهاند. فخررازی ( شرح اسماء الله الحسنی ، ص 350) نیز با اندکی اختلاف همین توضیح را داده است. اما قشیری (ص 92) و ابن بابویه (ص 199)، با ذکر مثالهایی (اَلیم و وَجیع به معنای مولِم و موجِع) تأکید کردهاند که کاربرد فعیل به معنای «مُفْعِل» در زبان عربی جایز و رایج است.واژة اختراع نیز غالباً همراه ابداع یا ابتداع میآید و برخی آن دو را مترادف میدانند (ابنمالک، ص 151)؛ اما عدهای معتقدند که اختراع به معنای آفرینش بیعلّت و بدون موجب خارجی است در حالیکه ابداع به آفرینش بدون نمونه گفته میشود و خدا از آن جهت که عالم را از روی نمونه نیافریده است بدیع، و از آنرو که نباید آفرینش عالم را به سبب و انگیزة بیرونی به او نسبت داد، «مخترع» است (طبرسی، ج 4، ص 530؛ زمخشری، ذیل «خرع»، قس:ابن بابویه، همانجا).در کتابهای شرح اسماء، علاوه بر اشاره به نکات لغوی و معنای «مُبْدِع» (از جمله رجوع کنید به بیهقی، ص 40؛ زجاجی، ص 73؛ ابنبابویه، همانجا؛ قشیری، همانجا)، معانی دیگری نیز برای «بدیع» آمده است. قشیری (همانجا)، غزالی (ص 158)، فخررازی ( شرح اسماءاللهالحسنی، همانجا) و جرجانی (ج 8، ص 217) این واژه را در مورد خداوند به معنای بیمانند دانستهاند. فخررازی (همانجا)، با افزودن معنای «کسی که شگفتیهای صنع خود را آشکار کرده است» و با توجه به معنای نخست ـ بیمانند (عدیم المثل) ـ این نام را در شمار نامهای دالّ بر تنزیه و تقدیس قرار داده است (همو، المطالب العالیة ، ج 3، ص 262)، در حالی که اگر معنای مشهورتر را بپذیریم، بدیع از نامهای دالّ بر صفت فعل میشود.در تفاسیر نیز غالباً به معنای لغوی بدیع بسنده شده و گاه به مترادفهای آن، چون اختراع و انشا اشاره کردهاند (از جمله رجوع کنید به طوسی، ج 1، ص 428ـ429؛ طبرسی، همانجا؛ فخررازی، التفسیرالکبیر ، ج 4، ص 27، ج 13، ص 118؛ بیضاوی، ج 1، ص 81). در این میان، طباطبائی (ج 1، ص 262ـ263) با اشاره به این نکتة علمی و فلسفی که هیچ دو موجودی از همه جهات یکسان نیستند، از «بدیع» بودن همة آفریدهها سخن گفته (فکُلُّ موجودٍ فَهُوَ بدیعُ الوجودِ علی غیرٍ مثالٍ سابقٍ) و کاربرد «بدیع» را در قرآن برای خدا متضمن این معنا نیز دانسته است.در احادیث، مشتقات گوناگون ریشة «ب د ع» به منظور افادة همین معانی برای خدا به کار رفته است، مانند ابتدعَ عَجائبَ الامورِ؛ ابْتَدَعَ الخَلقَ؛ ابْتَدَأَ مَا ابْتَدَعَ؛ ابْتَدَعْتَهُمْ لامِنْ شییء و مُبْدِیءُ البَدائِع (برای این روایات رجوع کنید به المعجم المفهرس لالفاظ بحارالانوار ، ذیل «ب د ع»؛ و نیز برای فهرست نودونه نام خدا رجوع کنید به ابن بابویه، ص 191؛ قسطلانی، ج 10، ص 373؛ ترمذی، ج 5، ص 531؛ زجاجی، ص 19ـ21؛ بیهقی، ص 15ـ16؛ مجلسی، ج 4، ص 186ـ187).به ظن قوی، اصطلاح ابداع * نیز که فیلسوفان مسلمان برای بیان نخستین مرحلة آفرینش یا نسبت آفریدگان به خدا به کار بردهاند، برگرفته از همین واژگان قرآنی و حدیثی است (رجوع کنید به ابداع).در مکتوبات عرفانی، ضمن اشاره به اینکه بدیع از نامهای دالّ بر صفت فعل است (فناری، ص 113)، لوازم و آثار این نام را بازگفتهاند؛ از جمله قشیری (ص 92) نوشته است: از آداب کسی که بر این نام خدا معرفت مییابد احتراز از بدعت و پایبندی بر سنّت است. ابنعربی (ج 4، ص 315ـ 316) نیز بدیع را به معنای مبدع دانسته و گفته است: هر موجودی از آن جهت که چیزی جز ظهور عین ثابتش نیست و اعیان همه از یکدیگر متمایزند، بیمانند است و بدیع خواندن خدا بیان وجه ارتباط خاصّ هر موجودی با اوست (فَکُلُّ مافیالوجودِ مُبْتَدَعٌ لِلّهِ فَهُوَ البدیع).منابع: علاوه برقرآن؛ ابنبابویه، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ] تاریخ مقدمه 1357 ش [ ؛ ابنعربی، الفتوحات المکیّة ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنفارس، معجمالمقاییس اللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم 1404؛ ابنمالک، الالفاظ المختلفة فیالمعانی المؤتلفة ، چاپ محمدحسن عواد، بیروت 1411/1991؛ ابنمنظور، لسانالعرب ، چاپ علی سیری، بیروت 1412/1992؛ محمدبناحمد ازهری، تهذیب اللغة ، قاهره 1964ـ1967؛ عبداللهبنعمر بیضاوی، انوارالتنزیل واسرار التأویل ، چاپ فلیشر، اوسنابروک 1968؛ احمدبنحسین بیهقی، کتاب الاسماء والصفات ، بیروت 1405/1984؛ محمدبنعیسی ترمذی، الجامع الصحیح ، ج 5، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت ] بیتا. [ ؛ علیبنمحمد جرجانی، شرح المواقف ، چاپ محمد بدرالدین نعسانیحلبی، مصر 1325/1907، چاپ افست قم 1370 ش؛ عبدالرحمانبن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءاللّه ، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت 1406/1986؛ محمودبنعمرزمخشری، اساس البلاغة ، مصر 1972ـ 1973؛ صاحببن عبّاد، المحیط فیاللغة ، چاپ محمد حسنآل یاسین، بیروت 1414/1994؛ محمدحسین طباطبائی، المیزان فیتفسیرالقرآن ، بیروت 1390ـ1394/1971ـ1974؛ فضلبنحسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبائی ، بیروت 1408/1988؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فیتفسیر القرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبنمحمد غزالی، المقصد الاسنی فیشرح معانی اسماءالله الحسنی ، چاپ فضله شحاده، بیروت 1971؛ محمدبن عمرفخررازی، التفسیرالکبیر ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ همو، شرح اسماءاللهالحسنی المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات ، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/1976؛ همو، المطالب العالیة منالعلم الالهی ، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت 1407/1987؛ محمدبنحمزه فناری، مصباح الانس فیشرح مفتاح الغیب الجمع والوجود ، چاپ سنگی تهران 1323، چاپ افست تهران 1363 ش؛ محمدبنیعقوب فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییزفی لطائف الکتاب العزیز ، ج 2، چاپ محمدعلی نجار، بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، ترتیب القاموس المحیط ، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت 1399/1979؛ احمدبنمحمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری ، بیروت ] بیتا. [ ؛ عبدالکریمبنهوازن قشیری، التحبیرفیالتذکیر ، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1968؛ محمدباقربنمحمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403؛ المعجمالمفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار ، تهران 1373 ش.