بدوی، عرب ، گروهی چوپان بادیهنشین و پرورش دهندة شتر با زبان و نژاد و فرهنگ عربی در شبه جزیرة عربستان (رجوع کنید به چادرنشینی * ). بادیهنشینی در عربستان با واژة اعراب پیوند تنگاتنگ دارد؛ درزبانهای سامی و در دورانهای پیش از اسلام، این کلمه رامخصوصاً بر بدویان شتردار و گاه بر آبادی نشینان واحهها اطلاق میکردهاند، چنانکه در قرآن کریم (توبه: 90، 97، 98، 99، 101، 120؛ احزاب: 20؛ فتح: 11، 16؛ حجرات: 14) نیز لفظ اعراب فقط دربارة بدویان به کار رفته است.پیشینه. 1) دوران کهن. برای بررسی بادیه نشینی در شبه جزیرة عربستان، آگاهی از سرگذشت و چگونگی ورود شتر در تمدن عربِ بدوی ضروری مینماید، چه بادیه نشینی عرب با تربیت و اهلی کردن این حیوان پیوند خورده است. بر پایة آگاهیهای قابل اعتمادی که آگاتارخید (در دو روایت رجوع کنید به مولر، ج 2، ص 179) و آرتمیدوروس (استرابو، ج 16، بند 4، ص 18) دربارة ساحل عربی بحر احمر به دست میدهند، در نواحی شمالی حجاز کنونی گلههای حیوانات وحشی از جمله شتر وجود داشته است. گرچه نمیتوان با قاطعیّت گفت که نخستین بار در کدام بخش از عربستان شتر وحشی یک کوهانه اهلی شد، به گمان آلبرایت، اینامر احتمالاً در عربستان جنوبی، جایی در حاشیة صحرای بزرگ، رخ داده است (1958، تعلیقة 5). در کتاب مقدس (سفر داوران) آمده است که مدیان، عمالیق * و بنیمشرق، نزدیک به نیمة اول قرن یازدهم قم، سوار بر شتر، سرزمین فلسطین را اشغال کردند؛ به گفتة آلبرایت و والز ، این کهنترین اشاره به وجود شتر اهلی است. به گمان آلبرایت (1953، ص 227، تعلیقة 31) شتر در فاصلة قرنهای شانزده تا دوازده قم اهلی شده است. دربارة اهلی شدن این حیوان در سدههای بعد، بویژه در قرن نهم ق م، دلایل و قراین بیشتری وجود دارد. در نقشی که از تلّ حلاف به دست آمده، تصویر مردی شتر سوار متعلق به قرن نهم قم دیده میشود (والز). نخستین اشارهای که در کتیبههای میخی به بدویان شترسوار شده، باید ناظر بر «بدویان آرامی» باشد که در 880 قم به جنگ یکی از رجال آشور نصیر پال رفتهاند (رجوع کنید به د.اسلام، ذیل «عرب * »).بدویان، هم شتر یک کوهانه و هم شتر دو کوهانه تربیت میکردند، اما از همان آغاز شتر دو کوهانه بیشتر برای بارکشی به کار میرفت. اهلی شدن شتر از سویی موجب شکوفایی اقتصادی و رونق بازرگانی داخلی عربستان، و از سوی دیگر سبب افزایش حمل و نقل کالا میان عربستان جنوبی وکشورهای حوزة مدیترانه و بین النهرین بویژه از طریق جادة بخور * شد. کاروانهای شتر از جنوب به شمال بخور، احجار کریمه و گوهرهای قیمتی و از شمال به جنوب انواع پارچه و آثار هنری حمل میکردند (سگال). افزون بر اینها بادیهنشینی عرب رونق تازهای یافت؛ زیرا این امکان برای بدویان فراهم آمد که منحصراً از فرآوردههای گلههای شتر خود گذران زندگی کنند.در کنار پیشرفتهای اقتصادی و بازرگانی عربستان، تحوّلات مذهبی و فرهنگی نیز شایان ذکر است. از زمان تیگلت پیلسر سوم (745ـ727 قم) شمال غربی عربستان پس از هر فتح تازهای بیشتر به آشور و بعدها به کشور جدید بابل وابسته میشد. لشکرکشی نبونید، آخرین پادشاه بابل، در 550 قم به یثرب و فتح تیماء و تأسیس معبدی در آنجا ظاهراً در گسترش آیین پرستش سین ، خدای ماه، تأثیر بسیار گذاشت (موزیل، ص 224 به بعد؛ مورتگات؛ سگال)؛ چنانکه آلبرایت (1952، تعلیقة 8) نیز دربارة نفوذ آیین پرستش این ربّالنوع به حضرموت در روزگاران گذشته دلایلی آورده است.رواج بازرگانی با کاروانهای شتر که از قرن چهارم یا سوم قم آغاز شده بود (پلینی، ج 12، ص 14، 65)، از حدود 115 قم با گشوده شدن باب المندب * و توسعة راه دریایی میان فرمانرواییهای روم و هند تقریباً بکلّی نابود شد (استرابو، ج 2، بند 5، ص 12، ج 18،بند 1، ص 13؛ پلینی، ج 6، ص 23، 104). انحطاط تجارت کاروانی برای بدویان که با فروش شتر نقش فعّالی در بازرگانی زمینی داشتند، بسیار گران بود.در حدود قرن دوم میلادی، دخالت اعراب بدوی در منازعات عربستان جنوبی آغاز شد (ریکمنز ، 1951، ص 215 و بعد، 1956). در کتیبة خلیل یحیی نامی، لفظ «اعراب» در کنار خ- م- ی- س (خُمَیس ؟) به کار رفته که احتمالاً بر سپاه منظّم اطلاق میشده است (هوفنر)؛ حال آنکه به دستههای بدویان اسب سوار یا شترسوار شمال عربستان «اعراب» میگفتهاند.جنگهای مداوم میان ایران و روم و بین حبشه و سبا، انحطاط کشورهای حوزة مدیترانه، رقابت فزایندة راه دریایی ـ که عربستان جنوبی از آن برکنار بود ـ با راه و تجارت زمینی، زوال قدرت عربستان جنوبی، جنگهای مذهبی و نزاع میان امیران محلّی، طی قرنهای دوم تا ششم میلادی، موجب ناامنی شدیدی در عربستان شد (بیستون؛ اسمیت؛ ریکمنز، 1956 ب).با هجوم قبایل بدوی به نواحی معتدل هلال خصیب، واحههای عربستانِ جنوبی، بویژه در حاشیة صحرای بزرگ و یا در درههای حضرموت، رو به زوال نهاد (رجوع کنید به ویسمن و هوفنر، ص 121 و بعد؛ بارون باون). انهدام نهایی سدّ شهر مَأْرِب * ، پایتخت کهن سبا، و ویرانی شهر و واحههای آن، نمونة کامل این روند است. بدین ترتیب، حتی بخشی از اقوام کشاورز جنوب نیز بدوی شدند؛ چنانکه بادیهنشینی مبتنی بر شترداری نیز به مناطق شمالی راه یافت. البته جنگهای ایران و روم نیز در مهاجرت بدویانی که در پی زوال تجارت کاروانی نمیتوانستند شتران خود را به فروش رسانند، مؤثّر بود. در همین حال، مهاجرت دیگری در جهت معکوس جریان داشت؛ از آن جمله بود: کوچ کِنْدیان به حضرموت در قرن ششم میلادی که به گفتة هَمْدانی، بیش از 000 ، 30 تن را شامل میشد (فورر ، ص 134 به بعد). در عربستان جنوبی با افول قدرت دولتهای همسایه که وجود ایشان بر کشاورزی استوار بود و در آن ایّامِ ناامنی نمیتوانستند خوراک تودههای انبوه مردم خود را تأمین کنند، زندگی بدوی ناچار نفوذ فزایندهای یافت. کاسکل (1953) شرح میدهد که پیش از بازگشت عربستان جنوبی به بربریّت، هنوز ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی زندگی «بدوی» با وصفهای دوتی و فن. اوپنهایم که در ذهن ما نقش بسته، تطبیق نیافته بود. در این دوران، نگارش از میان بدویان رخت بربست اما سنّت شفاهی شکوفا شد.منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛W.F. Albright, Archaeology and the religion of Israel, Baltimore 1953; idem,"The Chaldaean inscriptions in Proto- Arabic script.", Bulletin of the American School of Oriental Research, no.128(1952),39-45;idem, Zur Chronologie des vorislamischen Arabien, in Von Ugarit nach Gumran , Festschrift fr Otto Eissfeldt, Berlin 1958,1-8; A.F.L. Beeston, Problems of Sabaean chronology, BSOAS , XVI, (1954), 37-56; R. le Baron Bowen Jr., Irrigation in ancient Qataba ¦ n (Beih ¤ a ¦ n), in Archaeological discoveries in South Arabia, Publ. of Amer. Foundation f.th. study of Man, ed. W.F. Albright, vol. 2, Baltimor 1958, 43-131; W. Caskel, Einleitung, in M.V. Oppenheim, Die Beduinen III, 1953, 5-36; EI , s.v. "Al- ـ Arab"; L. Forrer, Sدdarabien nach al-Hamda ¦ n i ¦ 's "Beschreibung der arabischen Halbinsel", Deutsche Morgenl. Ges., Abh. Z. Kunde d. Morgenl. 27, 3, 1942; M. Hfner, Magische Zeichen aus Sdarabien, Archiv f. Orientforschung,XVI, 2,271-271-286;A. Moortgat, Geschichte Vorderasiens bis zum Hellenismus, in A. Scharff and A. Moortgat, gypten und Vorderasien im Altertum, Munich 1950; C. Mدller, Georgr. Grace. Minor. I, 179; A. Musil, Northern Neg § d, Amer. Georg. Soc., Orient. EXPl. and Studies, Nr.5, New York 1928; J. Ryckmans, L' institutien monarchique en Arabie mridionale avant l'Islam, Louvain 1951 (Bibl. du Muson,vol.28);idem,"Aspects nouveaux du problme, Studia Islamica, V (1956 a), 5-17; idem, La perscution des Chrtiens Himyarites au sixime sicle, Nederl. Hist.-Archaeol. Inst., Istanbul 1956b; B.Segall, "Sculpture from Arabia Felix:the earliest Phase", Ars Orientalis, 2 (1957), 35-42, 4 plates; Sidney Smith, "Events in Arabia in the 6 th century A.D.", BSOAS , XVI, 1954, 425-468; Strabo, Gographie, XVI, 4, 18; R. Walz, Beitrge zur ltesten Geschichte der altweltlichen Cameliden unter besonderer Bercksichtigung des Problems des Domestikationspunktes, Actes du 4 e Congrةs Internat. des Sciences Anthropologiques et Ethnologiques, Vienna 1952, vol. 3,