بدل (2) ، اصطلاحی در کلام اسلامی که به تبع بحث تکلیفِ بمالایطاق مطرح شده است؛ در لغت به معنای عوض و جایگزین است (ابنمنظور؛ شرتونی؛ جُرّ، ذیل واژه)، اما در معنای اصطلاحی آن، میان فرق کلامی اختلافنظر وجود دارد. جهت اصلی این اختلاف، نظرگاههای متفاوت اشاعره، معتزله و امامیه نسبت به مسایل اساسی و مبنایی کلام از قبیل حسن وقبح، جبر و اختیار، توقّف تکلیف بر استطاعت و مانند آنبوده است.هردو فرقة کلامی اشاعره و معتزله نزاعی دراین معنا ندارند که خداوند در دومورد بندة خود را به آنچه در وسع و طاقت او نیست تکلیف نمیکند: 1) آنچه فی نفسه ممتنع است، مانند جمع ضدین؛ 2) برخی از آنچه فی نفسه ممکن است اما در وضع او نیست، مانند خلق اجسام. محل نزاع، وقوع تکلیفی است از جانب پروردگار، که ادای آن برای مکلّف،به اعتقاد اشاعره، براساس علم یا ارادة خدا ممتنع است؛ همچون ایمان کافر و طاعت عاصی (تفتازانی، ص 71). هردو طایفه باور دارند که کافر در حال کفر به ایمان تکلیف شده است (حتی شخصی مانند ابولهب که ایمان نیاوردنش حتمی است) اما اشاعره ادای این تکلیف بر کافر را فی نفسه ممکن ولی از آن جهت که علم و ارادة خدا به خلاف آن تعلّق گرفته ممتنع میدانند و معتزله بر آناند که علم ازلی، دلیل کفر کافر و عصیان عاصی نیست و کافر میتواند به اراده و اختیار خویش ایمان آورد. بنابراین، خداوند کلیف بمالایطاق نمیکند چرا که قبح عقلی دارد.به اعتقاد اشاعره، از آنجا که تکلیف مالایطاق جایز است (فخررازی، ج 1، ص 224، 227؛ شهرستانی، ج 1، ص 88؛ اشعری، 1975، ص 50؛ عضدالدین ایجی، ص 330؛ جرجانی، ج 8، ص 200، 202؛ تفتازانی، ص 67، 72) و اساساً آدمی به بیش از توان خود تکلیف شده است (علامه حلی، 1982، ص 75)، انسان کافر میتواند در حال کفر و با علم به کفر دایمیاش، بدل از کفر، ایمان داشته باشد؛ پس مکلّف به ایمان است. ولی معتزله قایلاند که کافر میتواند بدل از کفر، در آینده ایمان داشته باشد. مبنای اعتقاد اشاعره آن است که امر به شییو وقوع تکلیف متوقف بر استطاعت و قدرتِ مأمور و مکلّف نسبت به ادای آن نیست.ازینرو ابوالحسن اشعری میگوید: مگر خدا کافران را به استماع و پذیرش حق تکلیف نفرموده، در حالی که خود میفرماید: آنان توان استماع ندارند (هود: 20؛ کهف: 101) و معذلک آنان را مکلف به استماع حق ساخته است. یا آنان را در آخرت امر به سجده میکند و خود میفرماید آنان قدرت این کار را ندارند (قلم: 42). پس بر خداوند واجب نیست که چون به چیزی امر کند، قدرت انجام آن را نیز فراهم آورد (اشعری، 1975، ص 50). بنابراین، کافر میتواند در حال کفر، بدل از آن، ایمان داشته باشد. از سوی دیگر، او استطاعت را امری عرضی میداند که در دو زمان باقی نمیماند. بنابراین، قدرت و استطاعتِ در حال تکلیف برای مکلّف منتفی است (شهرستانی، ج 1، ص 88). لذا تکلیف به ممتنع، مانند تکلیف به آنچه علم و ارادة خدا به عدم وقوعش تعلق گرفته، اجماعاً جایز بلکه واقع است؛ والاّ عاصی و فاسق، مکلفِ به ایمان و ترک کبائر نبودند، بلکه اصلاً کسی که وظیفهاش را ترک میکرد عاصی نبود (جرجانی، ص 200ـ201).اشاعره بر اساس جواز تکلیف بمالایُطاق، نوشتن را برای انسان بدون دست، زکات را برای فقیر، پرواز را برای انسان زمینگیر، خلق اجسام را بر مفلوج و امثال آن جایز شمردهاند (علامه حلی، 1982، ص 75؛ شهرستانی، ج 1، ص 102؛ ابن حزم، ج 3، ص 54)در برابر اشاعره، اهل عدل به دلایلی تکلیف بمالایطاق را نپذیرفتهاند (علامه حلّی، 1398، ص 457؛ حلبی، ص 71؛ علامه حلی، 1338 ش، ص 152؛ ابن بابویه، ص 17) و بدل را به این معنا دانستهاند که کافر میتواند، بدل از کفر خود، در آینده ایمان داشته باشد؛ و نیز مؤمن، بدل از ایمان خود، در زمان آتی کفر بورزد (مفید، ص 126ـ127). ایشان با ادلهای عقلی، نظر مجبره (اشاعره) را در خصوص اجتماع کفر و ایمان در زمان و موضوع واحد نقد کردهاند، از جمله گفتهاند: 1)کفر و ایمان ضد یکدیگرند و وجود یک ضد باعث میشود که وجود ضد دیگر محال باشد، حال آنکه اگر قایل به بدل باشیم، جواز اجتماع ضدین را در زمان و موضوع واحد پذیرفتهایم. پس کافر نمیتواند در حال کفر ایمان داشته باشد و برعکس (قاضی عبدالجباربن احمد، ص 416؛ مفید، ص 126؛ علمالهدی، ص 103؛ ابنحزم، ج 3، ص 79). 2) اشاعره ایمان را بدل کفر در حال کفر خواندهاند؛ به عبارت دیگر شرط کردهاند که اگر کافر کفر نورزیده بود، هم اکنون ایمان داشت. پس ایمان به صورت مشروط از کافر جایز است، و آن شرط نیز عدم کفر است و حال آنکه هم اکنون او کافر است و آن شرط تحقق نیافته، پس جوازِ مُعَلَّق به آن شرط نیز منتفی است، والاّ معنای شرط باطل میشود. بعلاوه، اگر انتفاء شرط، مشروط را منتفی نکند، جواز اجتماع دو ضد به عنوان بدل به کفر و ایمان منحصر نمیشود بلکه ایمان عاجز، به شرط آنکه به جای عجز قدرت میداشت، و یا مُحْدَث بودن قدیم یا قدیم بودن محدث به همین نحو جایز میبود، بلکه بدل در صفات خدای تعالی و نیز زمان گذشته و آینده و امثال آن نیز جایز میبود (علم الهدی، ص 103؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ص 418)؛ و این بوضوح، خلاف بداهت است. پس کافر نمیتواند در حال کفر و بدل از کفر ایمان داشته باشد، ازینروست که ابوالحسن اشعری میگوید: همة معتزله اتفاق دارند که بدل از واقعیت موجود در همان حال صحیح نیست (اشعری، 1400، ص 244). در واقع، به اعتقاد معتزله، علم ازلی به کفر دایم ابولهب، ایمان او را امری محال و خارج از استطاعت او نمیسازد. 3)فعل قبیح از ساحت خداوند صادر نمیشود و تکلیف کافری که ایمان نیاوردنش محرز است تکلیف بمالایطاق و قبیح است. پس خداوند تکلیف بمالایطاق نمیکند (قاضی عبدالجباربن احمد، ص 419)، گر چه اشاعره صدور هر گونه فعلی را از حضرتش جایز میشمارند (تفتازانی، ص 71). 4)تفسیری که اشاعره از بدل ارایه کردهاند با معنای لغوی و قرآنی آن اختلاف دارد، زیرا بدل در لغت، مانند سایر مشتقات آن، به معنای قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر، تغییر دادن و نایب مناب و قایم مقام است. در قرآن نیز تبدل و تبدیل به معنای ساری و جاری شدن و پراکندن و گاه تغییر دادن و ابطال به کار رفته است (راغب اصفهانی، ذیل «بدل»؛ طوسی، ج 6، ص 309)اشاعره در پاسخ به تمامی نقضها و ایرادها با اتکا بر روح جاری در تمامی باورهای کلامیشان، یعنی شرح محوری ظاهری، حیله را ترک حیله و واگذاشتن هر چیز و همه چیز به خدا میدانند. فخر رازی در این مقام میگوید: چارهای نیست و باید اذعان نمود که خداوند هر چه خواهد، انجام دهد و حکم کند (یَفْعَلُ مایشاء و یَحْکُمُ ما یُرید)، از عمل او سؤال نشود و این مردماند که مسئولاند؛ هر چه کند او را رسد و هیچکس را بدو اعتراضی نیست (ج 1، ص 230(.منابع : علاوه بر قرآن؛ ابن بابویه، ترجمة اعتقادات ابن بابویه ، از محمدعلیبن محمد حسنی، تهران 1361 ش؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ، چاپ ابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیرة، بیروت 1405/1985؛ ابن منظور، لسان العرب ، بیروت ] تاریخ مقدمه 1300 [ ؛ علیبن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة ، مدینه 1975؛همو، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ مسعودبن عمر تفتازانی، شرح العقائد النسفیة ، دهلی ] بیتا. [ ؛ خلیل جُرّ، فرهنگ عربی ـ فارسی، ترجمه حمید طبیبیان، تهران 1370 ش؛ علیبن محمد جرجانی، شرح المواقف ، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر 1325/1907، چاپ افست قم 1370 ش؛ تقیالدین حلبی، تقریب المعارف فی الکلام ، چاپ رضا استادی، ] قم [ 1363 ش؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن ، با تفسیر لغوی و ادبی قرآن از غلامرضا خسروی حسینی، تهران ] 1361- [ 1369 ش؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد ، قم 1403؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل ، چاپ محمدبن فتحالله بدران، قاهره 1375/1956، چاپ افست قم 1367 ش؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ] بیتا. [ ؛ عبدالرحمنبن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام ، بیروت ] بیتا. [ ؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت ، چاپ محمد نجفی زنجانی، تهران 1338 ش؛ همو، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد ، ترجمه و شرح فارسی به قلم ابوالحسن شعرانی، تهران 1398؛ همو، نهجالحق و کشف الصدق ، بیروت 1982؛ علیبن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام ، چاپ احمد حسینی، قم 1411؛ محمدبن عمر فخر رازی، البراهین در علم کلام ، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران 1341 ش؛ قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة ، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره 1408/1988؛ محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات ، ] تبریز 1330 ش [ ، چاپ افست قم ] بیتا. [ .