بدر شروانی

معرف

شاعر قرن‌ نهم‌ و ملک‌الشعرای‌ شروانشاهان‌ (انقراض‌: 945)
متن
بدرِ شِروانی‌ ، شاعر قرن‌ نهم‌ و ملک‌الشعرای‌ شروانشاهان‌ (انقراض‌: 945). در 789 در شهر شماخی‌ از بخش‌ شروان‌ به‌ دنیا آمد ( دیوان‌ ، ص‌ 67، 295؛ تربیت‌، ص‌ 64؛ مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 4) و در همانجا به‌ تحصیل‌ پرداخت‌. او از حدود ده‌سالگی‌ به‌ سرودن‌ شعر پرداخت‌ (مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 7). در کودکی‌ مادرش‌ را از دست‌ داد و نامادری‌ و پدرش‌، حاجی‌ شمس‌الدّین‌ با او رفتار خوبی‌ نداشتند. با آنکه‌ پدرش‌ متمکّن‌ بود، او در فقر به‌ سر می‌برد و چون‌ جز شاعری‌ پیشه‌ای‌ نداشت‌، به‌ مدّاحی‌ رجال‌ سیاسی‌ وقت‌ پرداخت‌، در برخی‌ از اشعارش‌ بصراحت‌ عادیترین‌ ضروریات‌ زندگی‌ را تقاضا کرده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 6، 9ـ11). دشواری‌ زندگی‌، جنگهای‌ محلی‌ و افتادن‌ زادگاهش‌ به‌دست‌ قراقوینلو * ها، سبب‌ آزردگی‌ و مهاجرت‌ وی‌ شد (مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 10؛ ایرانیکا ، ذیل‌ واژه‌).او به‌ قَبَلَه‌، دربند، باکو، تبریز، مازندران‌، خراسان‌ و جاهای‌ دیگر روی‌ آورد تا برای‌ حکّام‌ این‌ نواحی‌ مدیحه‌سرایی‌ کند؛ اما چون‌ در این‌ دوران‌ بازار شعر و شاعری‌ رونقی‌ نداشت‌، ناگزیر به‌ زادگاه‌ خود بازگشت‌ (مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 12). بدر، به‌ گفتة‌ خودش‌، در خارج‌ از شروان‌ کسب‌ شهرت‌ کرده‌ است‌ ( دیوان‌ ، ص‌ 232). در خصوص‌ تخلّص‌ او گفتنی‌ است‌ که‌ در چند سروده‌ خود را بدر نامیده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 38، 67، 493). او معاصر فضل‌الله‌ نعیمی‌ و سید یحیی‌ شروانی‌ (باکویی‌)، از رهبران‌ جنبش‌ حروفی‌ بود ولی‌ با ایشان‌ همصدایی‌ و همدردی‌ نکرد ( ایرانیکا ، ذیل‌ واژه‌). بنابر ماده‌ تاریخهای‌ وفات‌ او که‌ یک‌ یا دو شاعر معاصرش‌ سروده‌اند، می‌توان‌ گفت‌ که‌ در شوال‌ 854 درگذشته‌ است‌ (مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 10، 22؛ ایرانیکا ، ذیل‌ واژه‌).اغلب‌ تذکره‌نویسان‌، به‌ نقل‌ از دولتشاه‌ سمرقندی‌، بدر را مردی‌ خوشگوی‌، نادره‌جوی‌ و سرآمد شعرای‌ شروان‌ و مضافات‌ آن‌ دانسته‌ و به‌ مشاعره‌ و معارضه‌ او با مولانا محمد کاتبی‌، اشاره‌ کرده‌اند (دولتشاه‌، ص‌ 285؛ تربیت‌، ص‌ 64). و تقی‌الدّین‌ کاشی‌، در خلاصة‌الاشعار زندگی‌ و آثار او را با بدرچاچی‌ درآمیخته‌ است‌ (رحیموف‌، ص‌ 3(.در بین‌ آثار بدر، قصاید او مقام‌ برجسته‌ای‌ دارد. وی‌ خود را خاقانی‌ شروان‌، خاقانی‌ زمان‌ و خاقانی‌ ثانی‌ نامیده‌ و بعداز خاقانی‌ و عنصری‌ و انوری‌، استاد فن‌ زمانه‌ خوانده‌، و ضمن‌ اظهار ارادت‌ و اعتقاد به‌ خاقانی‌، به‌ اقتفای‌ چند قصیده‌ از اوپرداخته‌ است‌ ( دیوان‌ ، ص‌ 12ـ 15، 19ـ22، 66ـ 68، 99، 219ـ 225، 237، 346؛ مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 17(.در دیوان‌ او تصویرهایی‌ واقعی‌ از زندگی‌ شخصیش‌، و نیز طنزها و هجویاتی‌ وجود دارد که‌ در آنها به‌ تخطئة‌ حکام‌ پست‌، رجال‌ دینیِ کم‌سواد، کدخداها و شحنه‌ها پرداخته‌ است‌ و از آنان‌ با صفاتی‌ چون‌ بی‌هنر، نااهل‌، ناجنس‌، بخیل‌، حسود، چاپلوس‌ نام‌ برده‌ که‌ پیوسته‌ کوشیده‌اند از مقام‌ و حرمت‌ شاعر بکاهند و او را در انظار خفیف‌ و ناچیز جلوه‌ دهند (مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 17، 19). بدر در قصاید خود از ازرقی‌، عنصری‌، انوری‌، مجیربیلقانی‌، و نظامی‌ نام‌ برده‌ و به‌ سخن‌ خود مفاخره‌ کرده‌ است‌ ( دیوان‌ ، ص‌ 143، 207، 374).او در دیوان‌ خود از آل‌نبی‌ و اهل‌ بیت‌ علیهم‌السلام‌ و چندین‌ بار با اخلاص‌ و ارادت‌ از علی‌ علیه‌السلام‌ و حسنین‌ علیهماالسلام‌ یاد کرده‌ و به‌ مدح‌ چهارخلیفه‌ پرداخته‌ است‌ (ص‌ 93، 162، 343، 368، 440، 444). در چند قطعه‌ و رباعی‌ نیز حافظ‌ نامی‌ را هجو کرده‌، اما جامع‌ دیوان‌ در مواردی‌، به‌ سبب‌ رکاکت‌ لفظ‌، از ضبط‌ آن‌ خودداری‌ کرده‌ است‌ ( دیوان‌ ، ص‌ 532ـ533، 544ـ545).زبان‌ اشعار او ساده‌ و روان‌ است‌. به‌ عقیدة‌ او شعر باید ساده‌، رنگارنگ‌ و متنوّع‌ باشد تا از یکنواختی‌ بیرون‌ آید ( دیوان‌ ، ص‌ 456). وجود بعضی‌ مصراعهای‌ عربی‌ در دیوان‌ بدر، حاکی‌ از تسلط‌ وی‌ به‌ این‌ زبان‌ است‌. همچنین‌ در اشعار خود به‌ غزلهای‌ ترکیش‌ اشاره‌ کرده‌ ( دیوان‌ ، ص‌ 493) اما در دیوان‌ موجود او، تنها قطعه‌ای‌ به‌ این‌ زبان‌ وجود دارد ( دیوان‌ ، ص‌ 493؛ مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 15ـ16). همچنین‌ در دیوان‌ او ملمّعی‌ به‌ فارسی‌ و ترکی‌ و یکی‌ از گویشهای‌ ناشناختة‌ زبان‌ فارسی‌ ضبط‌ شده‌ که‌ تنها با استناد به‌ وجود کلماتی‌ چون‌ «لفظ‌ گیلی‌» و «زبان‌ روستایی‌» در آن‌، می‌توان‌ احتمال‌ داد که‌ زبان‌ سوم‌، زبان‌ روستاییانی‌ بوده‌ است‌ که‌ به‌ گویشی‌ ناشناخته‌ از زبان‌ گیلکی‌ سخن‌ می‌گفته‌اند ( دیوان‌ ، ص‌ 269، 438، 467؛ مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 8 و9). همچنین‌ او اشعاری‌ دارد به‌ لهجه‌ای‌ از زبان‌ فارسی‌ که‌ آن‌ را زبان‌ کنارِ آب‌ (زبان‌ حاشیة‌ غربی‌ ساحل‌ دریای‌ خزر) نامیده‌ است‌ ( دیوان‌ ، ص‌ 665؛ ایرانیکا ، ذیل‌ واژه‌).دیوان‌ بدرشروانی‌ به‌ اهتمام‌ ابوالفضل‌ هاشم‌اوغلی‌ رحیموف‌، ایران‌ شناس‌ جمهوری‌ آذربایجان‌، از روی‌ یگانه‌ نسخة‌ خطی‌ آن‌ در کتابخانة‌ مؤسسة‌ خاورشناسی‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ وابسته‌ به‌ فرهنگستان‌ علوم‌ ازبکستان‌، در 1364 ش‌/1985 در مسکو چاپ‌ و منتشر شده‌ است‌ (مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 20؛ ایرانیکا ، ذیل‌ واژه‌)، این‌ دیوان‌ شامل‌ 824 قطعه‌ شعر در قالبهای‌ قصیده‌، غزل‌، مثنوی‌، قطعه‌، رباعی‌، مسمّط‌، ترجیع‌بند و موضوعاتی‌ از قبیل‌ مرثیه‌، هزل‌ و مطایبه‌، مادّه‌ تاریخ‌، معمّا، خبیثه‌گویی‌، هجو و طنز، مجموعاً 473 ، 12 بیت‌ است‌. همچنین‌ جُنگی‌ حاوی‌ حدود پانصد بیت‌ از قصاید او، در کتابخانة‌ شخصی‌ مرحوم‌ حاجی‌حسین‌آقاملک‌ خراسانی‌ موجود است‌ (تربیت‌، ص‌ 64؛ مقدمة‌ دیوان‌ ، ص‌ 21(.منابع‌: دیوان‌ بدر شروانی‌، به‌ اهتمام‌ ابوالفضل‌ هاشم‌اوغلی‌ رحیموف‌، اداره‌ انتشارات‌ دانش‌، مسکو، 1985؛ محمدعلی‌ تربیت‌، دانشمندان‌ آذربایجان‌ ، تهران‌ 1314 ش‌، ص‌ 64؛ دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة‌ الشعراء ، چاپ‌ محمد رمضانی‌، تهران‌ 1338 ش‌؛ شمس‌الدین‌ سامی‌، قاموس‌الاعلام‌ ، چاپ‌ مهران‌، استانبول‌ 1306-1316/ 1889-1898، ذیل‌ «بدر شروانی‌»؛Encyclopaedia Iranica , s.v. ûBadr ëirva ¦ n ¦ â ý, (by A.H. Rahimov).
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 2
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده