بدرالمعتضدی ابوالنجم

معرف

امیرالامرای‌ خلیفه‌ معتضد (حک : 279-289) و پسر یکی‌ از موالی‌ متوکّل‌، که‌ ضبط‌ نام‌ او (خُرّ یا خَیْر ؟) به‌ طور قطع‌ و یقین‌ معلوم‌ نیست‌
متن
بدرالمعتضدی‌، ابوالنجم‌ ، امیرالامرای‌ خلیفه‌ معتضد (حک : 279-289) و پسر یکی‌ از موالی‌ متوکّل‌، که‌ ضبط‌ نام‌ او (خُرّ یا خَیْر ؟) به‌ طور قطع‌ و یقین‌ معلوم‌ نیست‌. در آغاز میرآخورِ خلیفه‌ مُوَفَّق‌ بود و از همان‌ زمان‌ توجه‌ معتضد، خلیفة‌ بعدی‌، را جلب‌ کرد. معتضد، در دوره‌ای‌ که‌ به‌ دنبال‌ مرگ‌ موفق‌ (صفر 278) هنوز نایب‌ خلیفه‌ بود، شرطگی‌ بغداد را به‌ او سپرد و چون‌ بر مسند خلافت‌ دست‌ یافت‌، او را فرمانده‌ کل‌ قوا کرد. بدر چندین‌ بار به‌ نواحی‌ مختلف‌ (فارس‌، جزیره‌، عراق‌ و غیره‌) لشکر کشید تا قدرت‌ نظامی‌ دولت‌ را، که‌ قرمطیان‌ * متزلزل‌ کرده‌ بودند، دوباره‌ مستقر سازد. بعلاوه‌، در امور سیاسی‌ تأثیر بسیار مهمی‌ داشت‌، زیرا با تسلط‌ کامل‌ برخلیفه‌، اقتدار مطلق‌ به‌ دست‌ آورده‌ بود و در تمام‌ امور مداخله‌ و اعمال‌ نظر می‌کرد. بدر یکی‌ از دختران‌ خود را به‌ عقد پسر معتضد، که‌ بعد به‌ نام‌ مقتدر به‌ خلافت‌ رسید، درآورد و بدین‌ ترتیب‌ بر نفوذ خود افزود. او اجازه‌ داشت‌ که‌ با کنیه‌ خطاب‌ شود، و شعرا، مخصوصاً ابوبکر صولی‌، در مدایحی‌ که‌ برای‌ خلیفه‌ می‌سرودند، نام‌ او را نیز ذکر می‌کردند. همچنین‌ به‌ سبب‌ وضع‌ استثناییش‌ لقبِ «المعتضدی‌» یافت‌، و با این‌ عنوان‌، از چندین‌ همنام‌ دیگر خود متمایز شد.در 288، به‌ نفع‌ قاسم‌بن‌ عبیداللّه‌ (رجوع کنید به سلیمان‌بن‌ وهب‌ * ) مداخله‌ کرد و قاسم‌ به‌ وساطت‌ او وزیر شد، اما چنانکه‌ باید از بدر قدردانی‌ نکرد. در واقع‌، بدر از شرکت‌ در توطئة‌ او بر ضد پسران‌ معتضد سر باز زد و ازینرو قاسم‌، از ترس‌ افشای‌ توطئه‌، بلافاصله‌ پس‌ از جلوس‌ مکتفی‌ (حک : 289-295) ترتیبی‌ داد تا حیثیت‌ بدر در نظر خلیفه‌ لکّه‌دار شود و احتمالاً از عداوت‌ دیگر امرا نسبت‌ به‌ او نیز استفاده‌ کرد. بدر به‌ واسط‌ گریخت‌، اما او را امان‌ دادند و خواستند که‌ به‌ بغداد باز گردد. در حین‌ بازگشت‌، در نواحی‌ دجله‌، در ارتفاعات‌ مدائن‌، عمّال‌ قاسم‌ به‌ او حمله‌ کردند و، در حالی‌ که‌ مشغول‌ ادای‌ نماز بود، سرش‌ را بریدند و برای‌ مکتفی‌ فرستادند (6 رمضان‌ 289). بعدها خانواده‌اش‌ تن‌ او را، که‌ در محل‌ قتل‌ باقی‌ مانده‌ بود، به‌ مکه‌ بردند و دفن‌ کردند. شعرا قتلِ بدر را تقبیح‌ کردند و به‌ خلیفه‌ نسبت‌ دادند که‌ گویا با دیدن‌ سرِ این‌ سردارِ مقتدر که‌ خود به‌ هنگام‌ جلوس‌ در حق‌ او اکرام‌ کرده‌ بود، نفس‌ راحتی‌ کشیده‌ بوده‌ است‌، اما برعکس‌، چه‌ بسا وزیر خود را به‌ سبب‌ این‌ اقدام‌ سرزنش‌ کرده‌ باشد.منابع‌: ابن‌ابّار، اعتاب‌الکتّاب‌ ، ش‌ 49، 50، 52 ؛ ابن‌اثیر، الکامل‌ فی‌التاریخ‌ ، چاپ‌ ترنبرگ‌، لیدن‌ 1851ـ1876، ج‌ 7، ص‌ 170ـ171، 357ـ359؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، النجوم‌الزاهرة‌ فی‌ملوک‌ مصر و القاهرة‌، چاپ‌ پوپر، برکلی‌ 1908ـ1936، ج‌ 3، ص‌ 129؛ ] ابن‌جوزی‌، المنتظم‌ فی‌تاریخ‌ الملوک‌ و الامم‌، بیروت‌ 1412/1992، ج‌ 13، ص‌ 8-10 [ ؛ ابن‌عماد، شذرات‌الذهب‌ فی‌ اخبار من‌ ذهب‌ ، قاهره‌ 1350-1351، ج‌ 2، ص‌ 201؛ محسن‌بن‌علی‌ تنوخی‌، نشوارالمحاضرة‌ ، قاهره‌ 1392/1972، ج‌ 1، ص‌ 172، 316ـ317، ج‌ 5، ص‌ 110، ج‌ 8 ، ص‌ 114؛ محمدبن‌هلال‌ صابی‌، الهفوات‌النادرة‌ ، چاپ‌ صالح‌ اشتر، دمشق‌ 1387/1967، ص‌ 206؛ هلال‌بن‌مُحَسِّن‌ صابی‌، رسوم‌ دارالخلافة‌ ، چاپ‌ میخائیل‌ عواد، بغداد 1383/1964، ص‌ 94؛ همو، الوزراء او تحفة‌الامراء ، قاهره‌ 1958، جاهای‌ متعدد؛ محمدبن‌ جریر طبری‌، تاریخ‌الرسل‌ والملوک‌ ، چاپ‌ دخویه‌... ] و دیگران‌ [ ، لیدن‌ 1879ـ1901، ج‌ 3، ص‌ 2209ـ2215 و فهرست‌؛ علی‌بن‌حسین‌ مسعودی‌، مروج‌الذهب‌ و معادن‌الجوهر ، چاپ‌ باربیه‌ دمینار و پاوه‌ دکورتل‌، پاریس‌ 1861ـ1877، ج‌ 8 ، ص‌ 114، 216 به‌ بعد و فهرست‌؛D. Sourdel, Le Vizirat Abbasside , 1959-1960(فهرست‌ و کتابنامة‌ مندرج‌ در آن‌).
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 2
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده