بدر الحمامی بدربن عبدالله

معرف

از سرداران‌ ترک‌ نژاد طولونیان‌ و عباسیان‌ در قرن‌ چهارم‌
متن
بَدر الحَمامی‌، بدربن‌عبدالله‌ ، از سرداران‌ ترک‌ نژاد طولونیان‌ و عباسیان‌ در قرن‌ چهارم‌. حمامی‌ منسوب‌ به‌ حَمام‌ (کبوتر) است‌ و به‌ کسی‌ گفته‌ می‌شد که‌ کبوتر را پرواز می‌داد و از جایی‌ به‌ جایی‌ دیگر می‌فرستاد؛ و بدر از آن‌ جمله‌ بود (زرکلی‌، ج‌ 2، ص‌ 45). و نیز معروف‌ به‌ بدر صغیر ( تاریخ‌ سیستان‌ ، ص‌ 288) که‌ بعضی‌ او را بدر کبیر هم‌ گفته‌اند (طبری‌، ج‌ 11، ص‌ 37). به‌ سبب‌ نسبت‌ اخیر، گاهی‌ با بدر معتضدی‌ (متوفی‌ 289)، که‌ او هم‌ به‌ بدر کبیر معروف‌ بوده‌، اشتباه‌ شده‌ است‌ (ابونعیم‌، ج‌ 1، ص‌ 239؛ خطیب‌ بغدادی‌، ج‌ 7، ص‌ 105). هارون‌بن‌ خُمارویه‌ (حک : 283ـ292) او را برای‌ جنگ‌ با قرمطیان‌ به‌ شام‌ فرستاد (ابن‌تَغْری‌ بِردی‌، ج‌ 3، ص‌ 205). بدر در آنجا به‌ وسیلة‌ نامه‌ با محمدبن‌ سلیمان‌، سردار عباسیان‌، تماس‌ گرفت‌ (ابن‌اثیر، ج‌ 7، ص‌ 535) و این‌ وسیله‌ای‌ برای‌ تقرب‌ او به‌ دربار عباسیان‌ شد. چون‌ کار ابن‌طولون‌ به‌ سستی‌ گرایید و کشته‌ شد، بدر به‌ بغداد آمد (خطیب‌ بغدادی‌، همانجا). در 292، مکتفی‌ عباسی‌ او را به‌ همراه‌ فاتک‌، غلام‌ معتضد، برای‌ سرکوب‌ خلیجی‌، که‌ در مصر شورش‌ کرده‌ بود، به‌ آنجا فرستاد (طبری‌، ج‌ 11، ص‌ 17؛ ابن‌اثیر، ج‌ 7، ص‌ 536). بدر صغیر، به‌ گفتة‌ خطیب‌ بغدادی‌، حکومت‌ شهرهای‌ بزرگی‌ را از جانب‌ عباسیان‌ عهده‌دار بوده‌ است‌ (همانجا). در آغاز خلافت‌ مقتدر (295)، عامل‌ اصفهان‌ که‌ به‌ گفتة‌ طبری‌ (ج‌ 11، ص‌ 25) عبدالله‌بن‌ ابراهیم‌ مِسْعی‌، و به‌ گفتة‌ ابن‌اثیر (ج‌ 8، ص‌ 12)، عبدالله‌ مِسْمَعی‌ بوده‌ است‌، عَلَمِ مخالفت‌ برافراشت‌. مقتدر بدرحمامی‌ را به‌ مقابلة‌ او فرستاد. بدر او را آرام‌ و روانة‌ بغداد کرد (ابن‌خلدون‌، ج‌ 2، ص‌ 599). مقتدر بلافاصله‌ (در 300) بدر را به‌ جای‌ عبدالله‌بن‌ابراهیم‌ به‌ حکومت‌ اصفهان‌ منصوب‌ کرد (ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 74(قدیمترین‌ مأخذی‌ که‌ در آن‌ از فرمانروایی‌ بدر حمامی‌ براصفهان‌ سخن‌ رفته‌ اعلاق‌النفیسة‌ ابن‌رسته‌ است‌. مصنّف‌ این‌ کتاب‌ می‌نویسد: «در اصفهان‌ گیاهی‌ است‌ که‌ به‌ بدرالکبیر معروف‌ است‌ و بدرحمامی‌، وقتی‌ امیر و والی‌ اصفهان‌ بود، آن‌ را کشف‌ کرد... و مردم‌ را به‌ خاصیت‌ آن‌، که‌ پاد زهر نافعی‌ برای‌ مارگزیدگی‌ است‌، آشنا ساخت‌» (ص‌ 157) و ظاهراً نام‌ گیاه‌ مأخوذ از شهرت‌ اوست‌. مُسکُویه‌ (ج‌ 1، ص‌ 26)، می‌نویسد که‌ مقتدر عبدالله‌بن‌ابراهیم‌ مسمعی‌ را از معاونت‌ فارس‌ برکنار کرد و بدرحمامی‌ را که‌ شغل‌ «معاون‌» (شُرطة‌ غیر رسمی‌) را در اصفهان‌ برعهده‌ داشت‌، به‌ جای‌ او منصوب‌ کرد. چون‌ احمدبن‌اسماعیل‌ سامانی‌ در 301 کشته‌ شد و مردم‌ سیستان‌ بر فرزندش‌ نصر شوریدند، مقتدر ولایت‌ سیستان‌ را نیز به‌ بدر داد و او نیز فضل‌بن‌ حُمید را به‌ نیابت‌ خود عامل‌ سیستان‌ کرد (ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 79). در زمان‌ فرمانروایی‌ بدر بر فارس‌ و سیستان‌، مردم‌ سیستان‌ از پرداخت‌ خراج‌ سالانه‌ سرباز زدند. مقتدر به‌ بدر نوشت‌ که‌ به‌ سرکوبی‌ شورشیان‌ بدانجا لشکرکشی‌ کند. او با تدبیر غائله‌ را آرام‌ ساخت‌ (ابن‌خلدون‌، ج‌ 2، ص‌ 575). در 302، بدر، محمدبن‌ طُغْریل‌ را با سپاهی‌ به‌ سیستان‌ فرستاد و در 304 نیز زیدبن‌ابراهیم‌ را بدان‌ خطه‌ گسیل‌ داشت‌ ( تاریخ‌ سیستان‌ ، ص‌ 305-306). ظاهراً اوضاع‌ سیستان‌ پیوسته‌ تا زمان‌ حیات‌ بدر ناآرام‌ بوده‌ است‌.حافظ‌ ابونعیم‌ اصفهانی‌ او را مردی‌ دادگر، نیکورفتار، مستجاب‌الدعوه‌ وصف‌ کرده‌ است‌ (ج‌ 1، ص‌ 239). خطیب‌ بغدادی‌ نیز گفتة‌ او را تأیید کرده‌ است‌ (همانجا). ابن‌تغری‌ بردی‌ نیز می‌نویسد: ] وی‌ [ امیری‌ دیندار و شجاع‌ و بخشنده‌ و دوستدار دانشمندان‌ و بیچارگان‌ بود و، پس‌ از مرگ‌، مقتدر سمت‌ او را به‌ فرزند وی‌ محمد واگذار کرد (همانجا). ابن‌اثیر ذیل‌ حوادث‌ سنة‌ 311 (ج‌ 8، ص‌ 145)، می‌نویسد: بدر معتضدی‌ در این‌ سال‌ در فارس‌ درگذشت‌. در حالی‌ که‌ همو، در ذیل‌ حوادث‌ سنة‌ 289 (ج‌ 7، ص‌ 517)، صریحاً به‌ کشته‌ شدن‌ بدر معتضدی‌ اشاره‌ کرده‌ است‌. ابن‌خلدون‌ نوشته‌ است‌ که‌ الراضی‌، خلیفة‌ عباسی‌ (حک :322ـ329)، امور شرطة‌ بغداد را به‌ بدرحمامی‌ سپرد (ج‌ 2، ص‌ 616(، در حالی‌ که‌ اگر بدر دوم‌، که‌ ابن‌اثیر وفات‌ او را در ذیل‌ حوادث‌ سنة‌ 311 ذکر کرده‌ است‌، همان‌ بدرحمامی‌ باشد، گفتة‌ ابن‌خلدون‌ صحت‌ ندارد، و این‌ بدر (بدرِ زمانِ الراضی‌) باید بدر خَرْشَنی‌ * باشد که‌ ابن‌اثیر از او ذیل‌ حوادث‌ سنة‌ 322 نام‌ برده‌ است‌.منابع‌: ابن‌اثیر، الکامل‌ فی‌التاریخ‌ ، بیروت‌ 1399-1402/1979-1982؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، النجوم‌الزاهرة‌ فی‌ملوک‌ مصر و قاهرة‌ ، قاهره‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1383/1963 [ ؛ ابن‌خلدون‌، العبر: تاریخ‌ ابن‌خلدون‌ ، ترجمة‌ عبدالمحمد آیتی‌، تهران‌ 1363-1370 ش‌؛ ابن‌رسته‌، کتاب‌ الاعلاق‌ النفیسة‌ ، چاپ‌ دخویه‌، لیدن‌ 1967؛ احمدبن‌عبدالله‌ ابونعیم‌، کتاب‌ ذکر اخبار اصبهان‌ ، لیدن‌ 1931-1934؛ تاریخ‌ سیستان‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1314 ش‌ [ ؛ احمدبن‌علی‌ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد ، مدینه‌ ] بی‌تا. [ ؛ خیرالدین‌ زرکلی‌، الاعلام‌ ، بیروت‌ 1986؛ محمدبن‌ جریر طبری‌، تاریخ‌الطبری‌: تاریخ‌الامم‌ والملوک‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌ ] 1382-1387/1962-1967 [ ؛ احمدبن‌محمد مسکویه‌، کتاب‌ تجارب‌الامم‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ آمد روز، مصر 1332/1914، چاپ‌ افست‌ بغداد ] بی‌تا. [ .
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 2
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده