بدایة المجتهد و نهایة المقتصد ، کتابی در فقه تطبیقی عامّة، تألیف ابوالولیدمحمّدبن احمدبن محمّدبن رشد، معروف به ابن رشد حفید. مؤلف این کتاب بیشتر به فلسفه شهرت دارد. انگیزة ابنرشد در تألیف بدایة بهگفتة خود وی (ج 1، ص55)، گردآوردن موارد اتفاق و اختلاف آرای فقها در بابهای مختلف فقه و بیان سبب اختلاف بوده است. به همین منظور، او ابتدا بحثی فشرده دربارة مبانی و منابع استنباط فقهی مطرح کرده و جایگاه سنت (قول، فعل و تقریر پیامبر)، قیاس شرعی (شامل قیاس، از راهِ یافتن مشابهتهای دو موضوع؛ و قیاس از راه اثبات مشارکت دو موضوع در علّتی که منشأ حکم شده است) و اجماع را باز شناسانده و دربارة الفاظی که در قرآن و سنّت برای بیان احکام به کار رفته است، توضیح داده و به موارد اختلاف فقهای بزرگ و مذاهب فقهی در این مباحث اشاره کرده، آنگاه به بررسی علل پیدایش اختلاف در آرای فقها و مذاهب پرداخته (ج 1، ص 59) و این علل را در شش مقوله ردهبندی کرده است؛ مانند اینکه گاهی یک لفظ چند معنا دارد و پذیرش هر معنا در حکم فقهی مؤثر است؛ نظیر واژة قُرْء در قرآن (بقره: 228) که در مسئله عدّة طلاق نقش دارد. اختلاف رأی در مبانی استنباط، اختلاف فهم نسبت به عبارات کتاب و سنّت و وجود دلایل متعارض دربارة یک موضوع که احکام متفاوت از آنها استنباط میشود، از مواردی است که به اختلاف آرای فقهی میانجامد.مقدمة فشردة ابن رشد، در واقع برای گویاتر کردن دستهبندی اسباب پیدایش اختلاف بوده است، و این دستهبندی مبنای بررسیها و تعلیمهای او از اختلاف فقهی در سراسر کتاب است؛ مثلاً دربارة شمارة نمازهای واجب (ج 1، ص 182) میگوید که ابو حنیفه و پیروان او، بر خلاف سایر فقها، علاوه بر نمازهای پنجگانه، نماز وتر (بخشی از نماز شب) را نیز واجب میدانند، سپس توضیح میدهد که وجود احادیث متعارض منشأ این اختلاف رأی شده است؛ و با ذکر آن احادیث، چگونگی مواجهة فقها با آنها را تبیین میکند. دربارة کمترین تعداد نمازخوان برای برپایی نماز جمعه، با توجه به اینکه به اتفاق همة فقها این نماز باید به جماعت خوانده شود، میگوید که اختلاف فقها برخاسته از آرای آنها دربارة واژه «جمع» است، و همچنین از اینکه کمترین عدد «جمع» را باید دو، سه یا چهار دانست، بعلاوة اینکه آیا امام جماعت در این شمارش ملحوظ میشود یا خیر (ج 1، ص 281(ابن رشد غالباً به توضیح و تبیین دلایل آرای مختلف بسنده کرده و بندرت در مقام دفاع از یک رأی بوده یا رأی خود را باز گفته است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 213ـ214: بحث قبله). به همین دلیل، کتاب او را نباید از کتابهای علمالخلاف * (از شاخههای فقه) دانست؛ هر چند از بهترین مآخذ مطالعة این موضوع به شمار میرود. او در این کتاب که شامل 67 مبحث فقهی است و مانند بیشتر منابع فقهی با طهارت آغاز و با مبحث قضا پایان مییابد، فقط به ذکر اقوال و آرای بانیان مذاهب چهارگانة اهل سنت و فقهای این مذاهب نپرداخته، بلکه آرای فقهای مذهب ظاهری، فقهای متقدم بر مذاهب چهارگانه مانند اوزاعی، ابنابیلیلی و ابوثور و کسانی چون طبری را نیز آورده است. احاطة فقهی مؤلف و قدرت او در تبیین مطالب، در سراسر کتاب مشهود است و به گفتة صفدی (ج 2، ص 115) این اثر در موضوع خود سودمندترین و از حیث روش نیکوترین کتاب است.بدایةالمجتهد در آثار برخی مؤلفان به نامهای دیگر شناسانده شده است؛ ابنابیاُصیبعه (ص 532) آن را نهایة المجتهد ثبت کرده و حاجیخلیفه از آن با عنوان نهایة المجتهد و کفایة المقتصد نام برده و هیچ توضیحی دربارة آن نداده است (ج 2، ص 1990). این کتاب در دهههای اخیر بارها چاپ شده است.منابع : ابن ابی اصیبعة، عیون الانباء فی طبقات الاطباء ، چاپ نزار رضا، بیروت ] بی تا. [ ؛ ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد ، چاپ طه' عبدالرؤوف سعد، بیروت 1409؛ مصطفیبن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون ، بیروت 1410/1990؛ خلیلبن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات ، ج 2، چاپ دیدرینغ، ویسبادن 1394/1974.