بُدّ (جمع: بِدَدَة، فارسی: بُتْ) در عربی به سه معنی متفاوت به کار رفته است: معبد (بتکده)، بودا (که ممکن است لزوماً پیکرة بودا نباشد، و بت). این واژه بر بعضی از بتکدهها اطلاق میشود، بخصوص در بخشی از عجائبالهند (رامهرمزی، ص 5؛ ) یادنامه ژان سوواژه ( ، ج 1، ص 192). این معنی با اینکه در لسان العرب مقدم بر سایر معانی آمده، بر حسب ظاهر از همه نادرتر است.بدّ در نوشتة نویسندگانی چون جاحظ (ص 76) و مسعودی و بیرونی و شهرستانی به معنی بوداست. مسعودی (ص 201) دربارة آغاز تاریخ و ضمن گفتگو از بتکدهای به نام «خانة زرین» در مولتان (رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ج 1، ص 368، ج 2، ص 18؛ رنو) گفته است که نخستین بدّ 000 ، 12 بار 000 ، 33 سال پیش ] بدء تاریخهم بعد ظهور البُدّ الاول فیهم و هو اثنا عشر الف عام مضروبة فی ثلثة و ثلثین الف عام [ در میان هندیان پدید آمد. بیرونی با اینکه در آیین برهمایی اطلاعات وسیعی داشت، با کیش بودایی چندان آشنا نبود. شهرستانی (ص 416؛ در حاشیة ابنحَزْم، ج3، ص 240)، که عکس این معنی در حقّش صادق است، در تعریف بودا گفته: مردی است از مردم این جهان که نازاده است، همسر نمیگیرد، نه میخورد و نه میآشامد، نه پیر میشود و نه میمیرد، و نخستین بودا که پنج هزار سال پیش از هجرت ظهور کرده نامش شاکین (شاکیامونی ) بوده است. شهرستانی به احوال بودی ساتواها نیز که در مرتبة پایینتر از بوداها هستند آشنایی داشته و آنان را بودیسعیّه (؟) نامیده است؛ اینان مردانی هستند که جویای طریق حقیقتاند و با عمل به ده فضیلت و پرهیز از ده معصیت به مرتبة والا نایل میشوند. این محقق ملل و نحل، که ضمناً پیروان بودا را معتقد به قِدَم عالم و پاداش اعمال در زندگی دیگر میدانست، اظهار داشته که بوداها به چهرههایی گوناگون در کاخهایِ شاهان هند دیده میشوند و آنها را با خضر * در معتقدات مسلمانان مقایسه کرده است. هرچند که مسلمانان دربارة مذهب بودایی اطلاعات مختصری داشتند، این نکته شایان توجه است که با قرار دادن محل هبوط آدم در جزیرة سرندیب، روایات بودایی را که حاکی از وجود ارتباط میان «قلة آدم») رجوع کنید به سرندیب( و شخصِ بوداست با تاریخِ مذهبی خود وفق دادهاند (رجوع کنید به اخبار الصّین والهند ، ص 36( و نیز کلمة بدّ غالباً به معنی بت به کار رفته است. در روایت جاحظ (ص 40) احتمالاً منظور «بدّ کُوَیْر» است، و ابن دُرَیْد (به نقل ابن منظور، ذیل واژه) بدّ را «صنم» ترجمه کرده است. مؤلّف اخبارالصّین والهند (ص 24) بتی را بدّ خوانده که در هند پرستیده میشود و چندین روسپی متعیّن وقف خدمت به او هستند. ابن ندیم (ص 618) با تأکید بر وجود بیست هزار بدّ در معبد مانْکیر و پس از برشمردن تعبیرات گوناگون دربارة شخصیتهایی که این بتها مظاهر آنها هستند، تصریح کرده (ص 621) که بدّ واژهای عام است در حالیکه صنم بر هر یک از انواع بت اطلاق میشود؛ آنگاه بدِّ بزرگ را بتفصیل وصف کرده است. بتِ سومنات نزد مسلمانان شبه قاره از شهرت خاصی برخوردار بوده است (رجوع کنید به سعدی، چاپ پلتس، ص 238 به بعد؛ ترجمة انگلیسی، ص 67 به بعد، ترجمة فرانسوی، ص 334). دَمِشْقی (ج1، ص 170-171) این بت را بدقت وصف کرده و نام بدّ را به بت اعظم داده که مرکب از دو سنگ به شکل آلت تناسلی نر و ماده است. دربارة بنیانگذار افسانهای آیین صابئین، بُوذاسَف/یوداسَفْ= بودی ساتوا رجوع کنید به بِلَوْهَر وَ یُود'اسَف * .منابع: ابنحزم، کتابالفصل فی الملل والاهواء والنحل ، و بهامشه الملل و النحل لِلامام ابیالفتح محمدبن عبدالکریم شهرستانی، بغداد 1964؛ ابنمنظور، لسانالعرب ، بیروت 1955-1956؛ ] ابنندیم، کتابالفهرست ، ترجمة محمدرضا تجدد، تهران 1366ش [ ؛ اخبار الصین والهند ، چاپ و ترجمة سواژه؛ عمروبن بحر جاحظ، التربیع والتدویر ، چاپ پلا؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر والبحر ، چاپ مِرِن، سن پطرزبورگ 1865؛ مصلحبن عبدالله سعدی، بوستان ، چاپ پلتس؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل ، چاپ و.کورتُن، لندن 1846؛ علیبن حسین مسعودی، کتابالتنبیه والاشراف ، چاپ دخویه، لیدن 1894؛Muh ammad b. Ah ¤ mad Abu Rayh a ¦ n B ¦ â ru ¦ n ¦ â , India ,tr. Sachau; Mmorial Jean Sauvaget , ed. D. Sourdel and J. Sourdel-Tomine, Damascus 1954, 1961; Buzurg b.Shahriya ¦ r Ra ¦ m-H ¤ urmuz ¦ â , Livre des merveilles de l'Inde = کتاب عجایبالهند , texte arabe, traduction fran µ aise par L. Marcel Devic, Leiden 1883-1886; Reinaud, in Journal Asiatique , (1844-1845); Sa`d ¦ â , Bu ¦ sta ¦ n , Eng. trans. R. Levy, London 1918. Fr. trans. Barbier de Meynard.