بختیاری(2) ، یکی از دو ایل بزرگ ایران (دیگری ایل قشقایی) در منطقة بختیاری.سرزمین و طریقة زندگی. شمار بختیاریها در دهة 1350-1360 ش، به حدود 000 ، 600 تن میرسید که حدود یک سوم آنها چادرنشین بودند. آنها شیعة اثنیعشریاند و به یکی از گویشهای لری سخن میگویند. یکجانشینها در شهرها و بسیاری از روستاهای کشاورزی در چهارمحال، در فریدن تا اصفهان، و در خوزستان تا اهواز زندگی میکنند. چادرنشینها و برخی از یکجانشینها در سرزمین ایلی، معروف به «خاک ایل بختیاری»، سکونت دارند که مساحت آن حدود 000 ، 75 کیلومتر مربع است و از رود دز، شوشتر و رامهرمز در مغرب تا داران و حومة شهرکرد در مشرق امتداد دارد ( رجوع کنید به نقشة بختیاری(1) ).راه و رسم سنتی زندگی بختیاریها نشاندهندة چادرنشینی دراز مدتی است که از قرن هفتم هجری به بعد، نخست براثر حملات مغولان، در ارتفاعات زاگرس، به ظهور رسید و احتمالاً در قرن دوازدهم، همچون واکنشی دفاعی در برابر فشارهای فزایندة مالیاتی و اداری حکومتهای ایران، به شکل امروزی درآمد.ایل بختیاری میان ییلاق در ارتفاعات (قله: زردکوه 548 ، 4 متر) و قشلاق در کوهپایههای غربی مجاور دشت خوزستان، در حرکتاند. محدودة زیست محیطی میان این دو ناحیه، کم و بیش با مسیرِ «آبِ بازُفت» منطبق است. بدینسان، سرزمین بختیاری در دو استان واقع است: چهارمحال محل ییلاق، و خوزستان محل قشلاق آنها. طول مسیر کوچهای فصلی (موسوم به «بار») در بخشهای مختلف ایل متفاوت است و به سیصد کیلومتر نیز میرسد. موسم کوچ، بهار است که هوا و گیاهان در مطلوبترین وضع هستند؛ مدت کوچ در رفت (پانزده تا 45 روز) از مدت آن در بازگشت (هشت تا سی روز) بیشتر است. مسیر کوچ بندرت تغییر میکند، زیرا در این ناحیه تنها پنج یا حداکثر هفت گذرگاه وجود دارد که از طریق آنها میتوان از رشته کوههای زاگرس عبور کرد؛ این گذرگاهها به توقفگاهها (جَوارگاهها)یی منتهی میشود که محل آنها براساس عرف و سنت تثبیت شده و از دیرباز تقریباً ثابت مانده است. راههای این ناحیه بسیار صعبالعبورند و چادرنشینان هنگام عبور از گذرگاههای پوشیده از برف و تنگهای سنگی یا رود کارون یا رودخانههای طغیانی دیگر در زمان آب شدن برفها (که شناکنان یا روی کلکهای سوارِ مشک) از آن میگذرند بارها دچار سانحه میشوند و یا دامهای خود را از دست میدهند. به رغم همة این مشکلات، کوچِ فصلی لازم است؛ زیرا از مهر تا اردیبهشت ییلاق، سرد و پوشیده از برف و از خرداد تا شهریور قشلاق، گرم و بیآب است و غالباً تمام شدن علوفه در مراتع پس از چندین ماه استفادة بیامان نیز مزید برعلت میشود. برای حل مشکل کوچ، راههای ممکن دیگری پیشنهاد شده است، از جمله : ترکیبی از نگهداری گوسفندان در آغل با کشت علوفه و کوچیدن در فواصل کوتاه؛ ولی عجالتاً که راه چارة رضایتبخشی موجود نیست، چادرنشینی یگانه شیوة مناسب جهت تداوم ثمربخش پرورش دام در این ناحیه است.اقتصاد و فرهنگ مادی . دورة کوچ، تعیینکنندة فعالیتهای اقتصادی عمدة ایل است. بختیاریها، در اصل، پرورش دهندگان گوسفند و بُزند و بیشتر درآمد نقدی (از فروش گوسفند پروار شده و در سطحی محدودتر فروش روغن حیوانی)، خوراک (شیر و مواد لبنی و در موارد نادر گوشت)، و مواد خام (پشم و موی بز و چرم) خود را برای صنایع دستی از این طریق تحصیل میکنند. برهها و بزغالهها حدود اسفندماه در گرمسیر به دنیا میآیند و پس از اینکه در مراتع مرتفع پروار شدند، در پاییز به فروش میرسند. شیرِ میشها را، پس از تولد برهها، تا خرداد میدوشند و به مصرف میرسانند. پشم چینی در بهار و کمی پس از کوچ انجام میشود. بختیاریها برای حمل بار و سواری و شخمزنی و خرمنکوبی، الاغ و قاطر و تعداد اندکی گاو پرورش میدهند. برخی از تیرههای آنها که عرب تبارند («عَرَب کَمَری») در پرورش گاومیش تخصص دارند. این تیرهها، که امروزه یکجانشین شدهاند، در گذشته گاومیشها را برای فروش به روستاهای ارمنینشین در چهارمحال و فریدن میبردند و ارمنیان نیز از آنها در کار کشاورزی استفاده میکردند. یگانه نوع شتر که در سرزمین بختیاری یافت میشود جمّازهای متعلق به تیرههای ترکی است که نسبتی با ایل ندارند و از چهارمحال (لَرَکیها از حدود گَنْدُمان) و حتی از منطقة اصفهان (روستانشینان از چالْشُتُر، ریز، غلامخواست) به کوههای زاگرس کوچ میکنند. امروزه بسیاری از بختیاریها گندم، که نان آن قوت غالب ایشان است، و جو، که در فصلهای بیعلف مکمّل علوفة چهارپایان آنهاست، میکارند. نظام کشت و کارشان نیز چون شبانی آنها به ییلاق و قشلاق کردنشان وابسته است. چادرنشینان در نیمة اول شهریور، یعنی کمی قبل از کوچ پاییزی خود از ییلاق، بذر را میکارند و پس از بازگشت از گرمسیر در تیرماه سال بعد محصول را درو و خرمن میکنند. در گرمسیر، در اوایل آبان بذرافشانی میکنند و، چون کشت آنها غلات زودرسی است که محصولِ آن پنج ماهه به دست میآید، در پایان اقامت خود آن را خرمن میکنند.اقلام دیگری از طریق شکار (آهو در گرمسیر، بزکوهی در ییلاق؛ کبک و قرقاول و جز آنها) و جمعآوری گیاهان کوهی و مواد نباتی، مانند انواع دانهها و قارچها برای خوردن و برخی دیگر برای استفاده در رنگهای طبیعی و مواد مصرفی در صنایع دستی، به دست میآید؛ بعضی از آنها چون گز و کتیرا (زیدی) ارزش تجاری دارند. بختیاریها به شکار علاقة وافر دارند. هریک از این کارها در دورة کوچ، محل و زمان ویژة خود را دارد، و در مجموع نیز نشاندهندة این واقعیت است که بختیاریها بخوبی توانستهاند راه و رسم زندگی خود را با اوضاع زیست محیطی زاگرس مرکزی سازگار کنند.بافندگی با دارهای افقی و تارِ یکلا یا دارهایی با شانههای مشبک، صنعت دستی اصلی بختیاریهاست. آنها از پشم و موی گوسفندان و بزهای خود استفاده میکنند و فقط زنها به این فعالیت میپردازند که محصول آن انواع گوناگون کالاهایی با کیفیتی عالی، هم از نظر استحکام و هم از نظر زیبایی، به شرح زیر است: طناب، بند رکاب، جوال، خورجین برای حمل و نگهداری لوازم، چوخا با پشم سفید و راههای عمودی نیلی رنگ، که همراه با کلاههای نمدی بلند (کلاهِ خسروی) و شلوارهای گشاد سیاه رنگ (تُمبون، تُنْبان) جزو لباس مردان بختیاری است. محصول دیگر آنها تخته پوست بز است که برای ساختن چادرهای کپرمانند (بُهُن) به کار میرود. این چادرها مسکن معمولی صحرانشینان است، گواینکه بعضی از آنها دارای خانة سنگی (لیر)، خانة گِلی یا خشتی (تُو) یا کلبههای ساخته شده از بته و شاخة درختان (کَپَر، لوکا) هستند. بافتن قالیهای بختیاری که در بازار به نام «بیبیباف» مشهور بودند و «بیبیها» (بانوان خانوادههای اعیانی) آنها را میبافتند، از دهة 1310ـ 1320 ش به بعد، به سبب دگرگونیهای سیاسی ( رجوع کنید به دنبالة مطلب) متوقف شد؛ امروزه بافتن قالی در برخی از روستاهای نزدیک به اصفهان، مانند غلامخواست، از سرگرفته شده، ولی کیفیت آن به خوبی گذشته نیست.دکاندارانِ شهرکها و روستاهای نزدیک مانند اَرْدَل، چِهِلْگِرد، ایذه، لالی، گُتْوَنْد، مسجد سلیمان یا صنعتگرانی که به ایل تعلق ندارند ولی به نقاط مختلف میروند، کالاها و خدمات دیگری را که مورد نیاز بختیاریهاست تأمین میکنند. برخی از این صنعتگران عبارتاند از : گیوهکشها، نمد (نِمِت) مالها، آهنگرها، درودگران (تَخْتکَشها)، کولیهایی که غربال و شانة پشمزنی (دفته) و دوک و مانند آن میسازند و احتمالاً بسیاری از آنها در اصل هندیتبارند، نوازندگان (توشمالها)، دَلاّ کها و خیاطان. بختیاریها، همة این پیشهوران بویژه کولیها را حقیر میشمارند و آنها را «غربتی» میخوانند.سازمان اجتماعی . یکی از ویژگیهای سازمان اجتماعی ایل بختیاری وجود واحدهای متعدد اجتماعی درهم تنیده در داخل ایل است که درجة بسیار بالایی از گروه بندی عمودی در سطوح مختلف درآن جلوهگر است. هر چادر مأوای یک خانواده است. هر اردو (مال)، مشتمل بر سه تا دوازده چادر، خانوادة گستردهای است که «تَش» یا «اولاد» خوانده میشود. در کوچها، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورت واحدهای کوچنده (تیره)، که جمعیت هر کدام به یکصد نفر بالغ میشود، گردهم میآیند. از ترکیب تیرهها، طایفه به وجود میآید که جمعیت بزرگترین آنها (موری، بابادی، گَندَلی) به 000 ، 25 تن میرسد. «باب» یا «بلوک» حاصل ترکیب چند طایفه است. سرانجام، هریک از این بابها یا بلوکها به یکی از دو شاخة ایل بختیاری، یعنی «هفت لنگ» و «چار (چهار) لنگ»، تعلق دارند.غالباً چنین تصور شده که این ساختار کلاًّ پروردة نظام پدر تباری است. ولی در فعالیتهای ایلی، گروههای متناظر با این سطوح متفاوتِ گروهبندی، همگی بیکسان نقشهای مهم برعهده ندارند. واحدهای اجتماعی پایه همان گروههای خویشاوند، از چادر گرفته تا تیرهاند که میتوان آنها را «خانوادههای بههم پیوسته» نامید؛ زیرا تعیینکنندة عضویت در آنها سه اصل عمده است: 1) قانون پدرتباری که به موجب آن عضویت از طریق افراد ذکور انتقال مییابد یا، به عبارت دیگر، شخص باید بـــه همـان گروه پدر خود و تنهــا به همین گروه تعلق داشتـه باشد؛ 2) اولویت ازدواج میان پسرعمو و دخترعمو (تاتَهزا)، گواینکه این اولویت در عمل بین 14 تا 43 درصد گروههای مختلف بختیاری رعایت شده است؛ 3) قانون محل اقامت که به موجب آن زن موظف است پس از ازدواج از خانة پدر به خانة شوهر (مردسرایی) یا به خانة پدر همسر خود (پدرسرایی) برود. این قبیل واحدهایاجتماعی، محیطهاییهستندکه همبستگی واقعی، نه تنها در حالات نزاع با گروههای دیگر بلکه در امور روزمرة کار تولیدی نیز، در داخل آنها برقرار است. گلهداری، کاشت و برداشت محصول را اعضای همنیای هر اردو و یا، طی کوچ، اعضای همنیای تیره، مشترکاً انجام میدهند. در این سطح، «خانوادههای بههم پیوسته» دقیقاً در حکم «گروههای صنفی»اند. خلاصة کلام اینکه اردوها و تیرهها واحدهایی خودمختارند که در چند جا زندگی میکنند. این پراکندگی، که نمیگذارد ازدحام بیش از حد جمعیت در آبشخورها پدید آید و در مراتع چرایِ بیش از حد صورت گیرد، برای بقای ایل ضروری است.واحدهای بزرگتر، از طایفه تا ایل، از برخی جنبهها نقشی خلاف آنچه گفته شد دارند. خویشاوندی در تعریف این واحدها دارای وجودی بارز است ولی به نقش آنها ربطی ندارد. در این سطوح، شجرهنامهها ساختگی و بازتاب دلبستگی بختیاریها به توجیه وقایع گذشته، از قبیل قبول افراد به فرزندی، تجدید گروهبندیها و اتحادهای سیاسی و توضیح آنها با پیوندهای پدر ـ فرزندی است. این واحدهای بزرگ فقط در اوضاع و احوال بسیار استثنایی، از قبیل بروز منازعات جدی، هنگامی که رابطة ویژه میان دو واحد یا بیشتر از آنها حمایت متقابل را الزامی میسازد، به صورت گروههای همبسته عمل میکنند (اصطلاح معمول برای چنین رابطهای «هین ـ چُو»، «خون بر چوب» است که اشارهای است به این ضربالمثل لری: «هین ز چو پوی نییهمون» (خون هرگز از چوب پاک نمیشود)، دیگار، 1987). از سوی دیگر، واحدهای بزرگتر به این اعتبار که از واحدهای پایه تشکیل شدهاند، بیشتر در خطوط مرزی دارای اهمیت دایمیاند. خودمختاری و پراکندگی اردوها و تیرهها در عمل باید با انعطافپذیری آنها توأم باشد، زیرا این انعطاف پذیری به هنگام عوض شدن چراگاهها یا مسیر کوچها به سبب چرانیدن بیش از حد یا ازدحام جمعیت لازم است. در پرتو واحدهای اجتماعی گسترده یا اشرافی که بر حوزههایی پهناور دارند، به این انعطاف پذیری میتوان رسید. این حوزهها جمعی یا فردی نگهداری میشوند در عین آنکه حق استفاده بین گروههای خویشاوند به نسبت سهمبندی میشود.سازمان سیاسی . ساختار قدرت سیاسی از ویژگیهای دیگر سازمان ایلی بختیاریهاست. این ساختار نمودار چنان درجهای از تمرکز سلسله مراتب است که معمولاً در نظامهای مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته میشود. تا دهة 1330-1340 ش قدرت در دست ایلخان (بالاترین مقام ایل) و ایلبگ (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفهها و کدخدایان تیرهها و ریشسفیدانِ اولاد یا تاشها تقسیم میشد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل میکردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمرّة بختیاریها داشتند، مهمترین وظیفة آنها هماهنگ کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفادة بیش از حد از چراگاهها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به شمار میرفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاهها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقهای از خوانین ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایلهای لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفة اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودستة سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خانها، رفته رفته نقشی استثمارگرانه و خودکامه یافت.عواملی خارج از ایل نیز به تحوّل رهبری سیاسی بختیاریها در این جهت کمک کرد. یکی از مهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خانها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از قرنها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمینهای واقع در محدودة ایلی، ملک شخصیخان بود و در نتیجه خان میتوانست در آنها به زراعت بپردازد. این امر نشان میدهد که چرا خانهای بزرگ مدتها تولید محصولات کشاورزی را، که بسیاری از صحرانشینان غالباً حتی برای خوراک اصلی خویش بدان متکی بودند، تقریباً در انحصار خود داشتند. عامل جمعیت نیز، که گاه جوامع چادرنشین را وادار به دفع نیروی انسانی اضافی میکند، سلطة اقتصادی خانها را، که مولود مالکیت اراضی زراعی بود، تقویت کرد. چوپانهایی که به سبب خسارتهای خانمان برانداز ناگزیر به قبول غربت و یکجانشینی شده بودند، پس از مأیوس شدن از یافتن کاری بهتر، در این املاک شغلی مییافتند و از این راه نیز کارگر کشاورزی بیش از حد مطیع و سربهزیر («رعیت» در مقابل «لر» یعنی صحرانشین)، به تعداد کافی نصیب خانهای زمیندار میشد. این مردمان یکجانشین منسوبان فقیر چادرنشیناناند؛ قربانیان جریانی که از لوازم ادامة حیات نظام شبانی و صحرانشینی است.دخالت مستقیم حکومتهای ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بیحد و حصر دستگاه خانی بختیاریها بود. این امر در قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوهای مرسوم درآمد. شاهان قاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر ] قدرت [ خانها، ایلها و نواحی مجاور آنها را مهار کنند. تفویض اختیارات تازه از جانب شاه به خانها برای حفظ نظم در قلمرو خود و اخذ مالیات و بسیج نیرو و مانند آن، به نفوذ و اقتدار آنان رسمیت بخشید و بدان افزود. وفاداری به شاه، دریافت پاداشهای فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را درپی داشت، ولی کوچکترین لغزش نیز بیرحمانه مجازات میشد. پس از چنین خطایی بود که علیمردانخان، رئیس چهارلنگ، یاغی خوانده شد و در 1257 به زندان افتاد و راه برای رقبای هفت لنگ او هموار گردید. ] ناصرالدین [ شاه، حسینقلیخان هفت لنگ را در 1279 به نظامت و در 1286 به ایلخانی بختیاریها منصوب کرد. او نخستین کسی بود که این عنوان را یافت و در ایل به لقب «ایلخانی» معروف شد. در 1299 شاه ترتیب قتل او را داد و برادرش امامقلیخان، معروف به حاجیایلخانی، را به جای او منصوب کرد. از آن زمان تا 1335 ش که لقب خان ملغی شد، تقریباً بیهیچ وقفهای رؤسای ایل از اولاد یکی از این دو برادر بودند. در نتیجة این قتل، بختیاریها به «بستگان» ایلخانیها و حاجی ایلخانیها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیحتر آن است که این تقسیم را وسیلهای برای حفظ وحدت ایل در برابر توطئههای حکومت مرکزی به شمار آوریم. در واقع، ترکیب این گروهها بر اساس توافقهای 1312 و 1330 میان دو شاخة خانوادة خانها تعیین گردید و برای آنکه عدم توازنی پیش نیاید میزان قدرت طرفین گاه به گاه بررسی میشد و اعضای گروهها به صورت دو جبهة متخاصم سازماننمییافتند، بلکه بتساوی از هر یک از دو شاخه انتخاب میشدند. خلاصة کلام آنکه از گروههای بسته به دو مقصود استفاده میشد: حفظ قدرت در خانوادة خوانین بزرگ و ممانعت از غلبة هریک از دو شاخة خانواده بر دیگری. این نوع دستهبندی بیگمان یکی از عجیبترین جنبههای سازمان اجتماعی بختیاریهاست و نظیر آن در هیچ جامعة دیگری در جهان دیده نشده است.عامل سوم و متأخرتری که به تحکیم قدرت خانهای بختیاری افزود، حضور شرکتهای انگلیسی در استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود. در پی ساختن راه لینچ در 1315، که از طریق ایذه و اردل از جنوب سرزمین بختیاری میگذشت، در مسجد سلیمان و بعداً در نواحی دیگر گرمسیر، معادن نفت کشف و استخراج شد. این امر چندین هزار تن از چادرنشینان را از چراگاههای سنتی خویش محروم کرد ولی درِ نعمت را بر خوانین بزرگ گشود. در برابر تعهد آنها مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، پنج درصد سهام «نخستین کمپانی اکتشافی» به آنها داده شد و در نتیجه بخشی از سود شرکت نفت ایران و انگلیس به مدت 25 سال و نیز غرامت هنگفتی پس از خلعید از شرکت به آنها تعلق گرفت. خانهای بختیاری که از جهت این مزایای اقتصادی خود را مدیون انگلیسیان میدانستند در صورت لزوم بر ضد دولت مرکزی برانگیخته میشدند.خانهای بختیاری، در سایة این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطة خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که میتوانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در 1327 در زمان انقلاب مشروطه چنین کردند. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خانها در میان افراد ایل افزود و در عین حال به آنان امکان داد که از اراضی روستاهای مجاور زمینهای بیشتری را به تملک درآورند. بختیاریها، در نخستین سالهای قرن چهاردهم، بواقع، دولتی در دولت شمرده میشدند.تغییرات اخیر . نخستین اقدام برای مقابله با این وضع به فرمان رضاشاه در دهة 1310-1320 ش آغاز شد. او برضد ایلها و بویژه بختیاریها، که سازمان و قدرت و راه و رسم زندگی آنها را با تجدّد ملی به سیاق غرب ناسازگار میشمرد، سیاستی سهگانه در پیش گرفت: 1) یکجانشینی اجباری (تخته قاپوکردن) ایلات، هم در خوزستان و هم در چهارمحال، با استقرار نیرو در کوچراهها برای پیشگیری از دسترسی آنها به راهها؛ 2) برانداختن نظام ایلخانی با توقیف و اعدام ایلخانها یا مصادرة اموال آنها و گماردن افسران ارتش به جای ایشان برای تمشیت امور ایل و ادارة سرزمینهای آن؛ 3) فرهنگزدایی از راههای گوناگون، از جمله اقدامات ایذایی، مانند ممنوع کردن ریش و وادار کردن افراد به پوشیدن لباسهای غربی و استفاده از کلاه پهلوی (کِپی) به جای لباسهای سنتی که بختیاریها بدان شدیداً دلبستگی داشتند. این سیاست برای بانیان آن موفّق نبود، زیرا رشتة نظام دولتی ایران بر اثر رویدادهای جنگ جهانی دوم ازهم گسیخت و اکثر بختیاریها کوچ و راه و رسم زندگی سنتی خویش را از سر گرفتند. با اینهمه، سیاست رضاشاه با ایجاد تضادهای اجتماعی در ایل، آثار دیرپایی برجای گذاشت. خارج کردن قدرت از دست خوانین بزرگ تنها قسمت بالای هرم اجتماعی را از میان برد و قشر میانی کلانتران و کدخدایان را، که تعداد آنها به چندین صد تن بالغ میشد، دست نخورده باقی گذاشت. این افراد، منصوب خانها و میتوان گفت که به منزلة افسران ایل بودند. آنان، که پس از ناپدید شدن ناگهانی رؤسای خود، موقع و مقام خویش را متزلزل میدیدند، به هیچ وجه مایل به اقدامی نبودند که خطر سرکوبی شدیدی درپی داشته باشد. از این گذشته، اختیارات دیرینة آنان، مثل اجرای حکم عدالت، از آنها گرفته شده و به مأموران دولت یا افسران ارتش داده شده بود. به همین دلایل بود که کلانتران و کدخدایان رفته رفته به امور ایلی بیعلاقه میشدند و صرفاً به ادارة امور املاک خویش توجه میکردند و این چندان شگفتآور نبود؛ زیرا خانها همیشه با آنان رفتار خوش داشتند تا از بابت وفاداریِ آنها آسودهخاطر باشند و بویژه در اعطای زمینهای زراعی به آنان سخاوت بسیار نشان داده بودند. از سوی دیگر، افراد معمولی ایل که زمینی نداشتند و تنها به دامداری میپرداختند از یکجانشینی اجباری، که به مدت ده سال به ایل تحمیل شده بود، متحمل شدیدترین خسارت شده بودند. خسارتی که در این مدت به دامهای آنان وارد شده بود در حدود شصت درصد تخمین زدهاند. جهانگردان خارجی معدودی که در آن زمان بختیاریها را دیدهاند تنها از پریشانحالی و فقر آنها سخن گفتهاند.در سلطنت محمدرضا شاه (1320-1357 ش)، ظاهراً تا 1339 ش تصمیمی اساسی دربارة ایلها گرفته نشده بود. پس از جنگ جهانی دوم و در دهة 1330-1340 ش، ایلها، از جمله بختیاریها، هنوز از نظر سیاسی قدرتمند و فعال بودند و این را در زمان نخست وزیری محمد مصدق نشان دادند. کابینههای مختلف، که نمیتوانستند ایلها را نادیده بگیرند، میان همکاری با آنها یا سرکوب کردنشان مردّد بودند. اعادة اموال خانها در 1324 ش، هیأت و طرح کونیگ در 1326ـ1327 ش، کنفرانس عشایر در شهریور 1327 و ایجاد شورای عالی عشایر متشکل از اعضای غیرنظامی در 1332 ش از جمله اقدامات آشتی جویانه بود. ازدواج شاه در 1329 ش با ثریا اسفندیاری، نبیرة یکی از ایلخانها، نشانهای از توجه به بختیاریها بود. در 1336 ش، به مناسبت خساراتی که با ملی شدن صنعت نفت به خانهای بختیاری وارد آمده بود، به ایشان غرامت پرداخت شد. تبعید خانوادة خانهای قشقایی در 1333 ش، ایجاد شعبهای از ستاد کل و سپاهی مرکب از افسران تعلیم دیده برای ادارة امور عشایر در 1335 ش، الغای لقب خان در همان سال و تصمیم به خلع سلاح عشایر در 1336 ش از جمله اقدامات سرکوبگرانه بود. سرانجام، نظر نامساعد نسبت به عشایر، غالب شد.پس از مدت مدیدی که مقامات ایرانی بتناوب با عشایر جنگیده یا گفتگو کرده بودند، سیاست جدید براین بود که موجودیت آنها را نادیده بگیرند. این امر در قانون اصلاحات ارضی مصوب دی 1340 و مواد تکمیلی آن، مصوب دی 1341، که در هیچیک از آنها کمترین اشارهای به عشایر یا ایلها نشده است عملی گردید. پس از اجرای قانونهای جدید بازتاب آنها مشخص شد. محدودیت مالکیت اراضی آشکارا بر برخی از نواحی عشایری تأثیر بیشتری داشت تا بر برخی دیگر. این محدودیت بر بختیاریها تأثیر چندانی نداشت، زیرا بیشتر زمینهای وسیعی که در تملک خانها بود بیرون از منطقة ایلی قرار داشت. قانون ملیشدن مراتع، اهمیتی بیشتر داشت، و دربارة بختیاریها آثار عملی زیر بر آن مترتب بود: 1) زمینهای غیر مزروع مصادره و جزو اموال دولتی ثبت میشد؛ 2) هرگونه بهرهبرداری از این اراضی بدون اجازة رسمی (جوازِ علفچر) ممنوع بود و این جوازها نیز فقط به افراد داده میشد؛ 3) هر جوازی به دارندة آن حق استفاده از مساحت معینی مرتع را میداد و این مساحت، پس از سنجش کیفیت پوشش گیاهی، برپایة یکی از دو ملاک زیر تعیین میشد: اگر تعداد دامها کمتر از صد رأس بود براساس تعداد گوسفندان و بزهای موجود در گلّه، والاّ براساس حداکثر همان صد رأس حتی اگر تعداد دامها بیشتر بود؛ 4) کسانی که چنین جوازی دریافت میکردند، و با این جواز یگانه استفاده کنندگان این مراتع بودند، در مقابل این امتیاز موظف میشدند که مالیاتی سالانه بالغ بر پانزده ریال برای هر رأس گوسفند و سی ریال برای هر رأس گاو و مبلغ معتنابه 150 ریال برای هر رأس بز بپردازند.نخستین اثر این اقدامات کاهش نظرگیر مساحت چراگاهها بود. مساحت کل بدینسبب کاهش یافت که به مجرد اعلام قانون جدید، بسیاری از عشایر بختیاری با شتاب به شخم زدن اراضی وسیعی پرداختند تا بدین وسیله آنها را از شمول مفاد این قانون خارج سازند. اراضی مورد استفادة افراد نیز بدین علت کاهش یافت که براساس ارقام نادرستِ مبتنی براین فرض محاسبه شده بود که هر چوبدار حداکثر صد رأس دام دارد. میزان تفاوت وقتی روشن شد که مقامات حکومتی به برخی از صاحبان گلههای بزرگ کرمان اجازه دادند که دامهای خود را برای چرا به منطقة ایل بختیاری بفرستند. هر چند مقصود از قانون ملیشدن مراتع حفظ پوشش گیاهی اعلام شده بود، اجرای آن در چندین نقطه، به چرای بیرویّهتر از آنچه در نظام سنتی معمول بود انجامید. در عینحال، اعطای اجازة چرا به افراد، موجب ازبین رفتن بعضی از بهترین نهادهای ایل، بویژه نهادهای مشوّق ادارة دسته جمعی منابع طبیعی شد. سرانجام، محدود کردن مالکیت گله برای هر فرد بهتعدادی که در هنگام اجرای قانون داشته، یا در صورتی که قبلاً بیشتر از صد رأس میداشته، به صد رأس، آرزوی طبیعی هر دامداری را به افزایش گله و در نتیجه ثروت خود نقش برآب کرد. در اواسط دهة 1350-1360 ش، این اقدامات بسیاری از بختیاریها را دلسرد ساخت و به کاهش نظرگیر تعداد اعضای ایل نیز انجامید، زیرا قانون ملیشدن مراتع آنها را غافلگیر کرده بود و نتوانسته بودند تعداد دامهای خود را به حداقل قابل قبول (حدود شصت رأس گوسفند) افزایش دهند.قانون ملیشدن مراتع، که بظاهر امری صرفاً فنی بود، بازتابهای چندان پردامنهای داشت که از حدّ انتظار خارج بود. این قانون به دگرگونی عمیق نظامهای تولیدی و روابط اجتماعی موجود در ایران کمک کرد و در مورد بختیاریها باعث سرعت بخشیدن به هجوم اعضای فقیر ایل به سوی مشاغل حقیر در بخشهای نفت و کشت و صنعت خوزستان و کارخانة ذوبآهن در نزدیکی اصفهان شد. ولی این قانون بر همة بختیاریها به یک اندازه اثر نگذاشت. برخی از آنان، بویژه کلانتران و کدخدایان، که تهاجمات پیدرپی بر مافوقهای آنها، یعنی خانها، در وضع ایشان تأثیری نکرده بود، در اوضاع و احوال جدید روزگار بدی نداشتند. از نفوذ و اختیارات این رؤسای میانه حال در نظام جدید استفاده کردند و به جای دامداری، میدانهای دیگری برای فعالیت به آنها دادند. برخی از آنها تأمین کنندة نیروی کار شدند که شغلی پر درآمد بود، زیرا که دستمزد کارگرانی که ایشان به کار میگماردند از طریق خود آنان پرداخت میشد. شور و شوق آنها به این کار به نفع دستگاههای دولتی و شرکتهای بزرگ بود، ولی دامداری و موجودیت ایل خود ایشان را تهدید میکرد.رویدادهای 1357 ش ] انقلاب اسلامی ایران [ باعث تجدید حیات شبانی شد ولی این امر دیری نپایید؛ به تشویق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در هر تیره شورای عشایری تشکیل شد و به لرها، و از همه مهمتر به جوانان، امکان ایفای نقش و ریاست بر مافوقهای پیشین داده شد. کلانتران و کدخدایان را از کار برکنار نکردند، ولی به نظر آنها نیز توجه ننمودند و ایشان هم بیشاز پیش خود را کنار کشیدند. چیزی نگذشتکه جهادسازندگی به تمام نقاط بختیاری وارد شد و به ساختن راه و پل و سیلو و مدرسه و خانه پرداخت، خطوط برق و تلفن را به روستاها آورد و شبکهای از تعاونیهای تولید و مصرف تشکیل داد. عشایر بختیاری نخستین بار برای یکجانشینی داوطلبانه در موقعیت بالنسبه مساعد انگیزههایی یافتند. بسیاری از آنها در واقع دل به دریا زدند و سرانجام قبول کردند که «خیش و میش یک جاست».بدین سان، به نظر میرسد که وضع معیشتی بختیاریها در شش سال اول انقلاب اسلامی بیشتر عوض شده باشد تا در نیم قرن سلطنت پهلوی.منابع : اصغر کریمی، «نظام مالکیت ارضی در ایل بختیاری»، هنر و مردم ، سال شانزدهم، ش 189-190، (تیر و مرداد 1357)، ص 67-83؛ پرویز ورجاوند، و دیگران، بامدی، طایفهای از بختیاری ، تهران 1346 ش؛D. Brooks, "The enemy within: limitations on leadership in the Bakhtiari," in The conflict of tribe and state in Iran and Afghanistan , ed., R.Tapper, London 1983, 337-363; M.C. Cooper, Grass , New York 1925; G.N. Curzon, Persia and the Persian question , London 1892, II, 330-387; J.P. Digard, "De la nإcessitإ et des inconvإnients, pour un Baxtyہri, d'ءtre Baxtyہri. Communautإ, territoire et inإgalitإ chez des pasteurs nomades d'Iran," in Equipe إcologie et anthropologie des sociإtإs pastorales, ed., pastoral production and society/production pastorale et sociإtإ , Cambridge 1979, 127-139; idem, "Histoire et anthropologie des sociإtإs nomades: le cas d'une tribu d'Iran", Annales: economies, sociإtإs civilisations , 28/6 (1973), 1423-1435; idem,"Jeux de structure. Segmentaritإ et pouvoir chez les nomades Baxtyہri d'Iran," L'homme 27/2 (1987); idem, "Les nomades et l'etat central en Iran: quelques enseignements d'un long passإ d' ـ hostilitإ rإglementإe ف ", Peuples mediterranإens/ Mediterranean peoples , 7 (1979), 37-53; idem, Techniques des nomades Baxtyہri d'Iran, Cambridge 1981; D. Ehmann, Bahtiyaren. Persische Bergnomaden im Wandel der Zeit , Wiesbaden 1975; G.R. Garthwaite, Khans and shahs. A documentary analysis of the Bakhtiyari in Iran, Cambridge 1983; A.H. Layard, "A description of the province of Khاzistؤn", JRAS , 16(1846), 1-105; idem, Early adventures in Persia, Susiana and Babylonia, including a residence among the Bakhtiyؤris and other wild tribes, before the discovery of Niniveh , New York 1887; A. Rosman, P. G. Rubel, "Nomad-sedentary interethnic relations in Iran and Afghanistan", IJMES , 7/4 (1976), 545-570; V.V. Trubetsko § â , Bakhtiary. Osedlokochevye plemena Irana , Moscow1966; H. Wright, ed., Archaeological investigations in Northeastern Khuzistan , Ann Arbor 1979; A. Zagarell, The prehistory of the Northeast Bakhtiyari mountains,Iran. The rise of a highland way of life, Wiesbaden1982.تکمله . ایل بختیاری، مشتمل بر دو گروه (شاخة) هفت لنگ و چهار لنگ، از بزرگترین ایلهای کوچنده و اسکان یافتة ایران در منطقة بختیاری است.جمعیت . براساس نتایج به دست آمده از سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچندة کشور در 1366 ش، ایل بختیاری 000 ، 37 خانوار (127 ، 235 تن) جمعیت داشت؛ به عبارت دیگر، 5ر20% خانوارها و 4ر20% جمعیت عشایر کوچندة کشور. از کل جمعیت کوچنده، 272 ، 124 تن مرد و 855 ، 110 تن زن بودند. نسبت جنسی آنان 112، میانگین سنی بیست و میانة سنی چهارده بود.عشایر کوچندة بختیاری به لُری بختیاری صحبت میکنند. در 1366 ش، 64% به زبان فارسی صحبت میکردند، 23% آنها فارسی را میفهمیدند و فقط 13% فارسی را نمیفهمیدند. کل جمعیتِ شش ساله و 21% عشایر کوچندة بختیاری باسواد بودند. این نسبت برای کل جامعة عشایری کشور 27% بوده است. نسبت باسوادی در مردان ایل 33% و در زنان 8% بود که نسبت به میزانهای مشابه پایینتر بوده است.در بین جمعیت ده ساله و بیشتر ایل، 5ر55% از مردان و 76% از زنان حداقل یک بار ازدواج کرده بودند. در جامعة عشایر کوچندة بختیاری سن ازدواج بسیار پایین و نسبت زنان بیهمسر بر اثر طلاق، کمتر از نصف این میزان در جامعة روستایی کشور است. نسبت زنان ده ساله و بیش از ده سالة دارای همسر 68% و در جامعة روستایی کشور 58% است. چون در جامعة عشایر کوچندة بختیاری، زن نقش بسیار فعال و ارزندهای در اقتصاد دامی دارد، زودتر از دختران روستایی به خانة شوهر میرود.سازمان ایلی . سازمان ایلی کوچنشینان، آنها را از سایر گروههای ایلی (اسکان یافتهها) از برخی جهات متمایز میکند. همبستگی و روابط میان گروهی کوچ نشینان در چارچوب علایق مشترک جای میگیرد (امان، ص 79). بختیاریها نیز دارای سازمان ایلی منسجمی بودند که بقای جامعة ایل را تضمین میکرد. برقراری نظم و امنیت جانی و مالی گروهها و نوعی نظام تشکیلاتی و اداری سازگار با محیط جغرافیایی را ایجاب میکرد. این نظام، همچون سازمان جامعة ساکن دارای شعباتی بود و این انشعاب امکان میداد که در سلسله مراتب تشکیلاتی، کار ادارة جامعه، نظم خاصِ قابل ضبط و ربطی داشته باشد. از گذشتة دور، در رأس ایل، «ایلخان» قرار داشت. اصولاً خانهای بختیاری از نظر قومی، بختیاری نبودند و منشأشان از ایل پاپی بود. در مواردی نیز، آنها براثر لیاقت یا با کمکهای خارج از جامعة ایلی، به ایلخانی میرسیدند. بعد از ایلخان «کلانتر» بود که معمولاً ایلخان به آن سمت منصوبش میکرد. کلانتر مسئول ادارة امور طایفه، جمعآوری مالیات، تأمین سپاه در مواقع ضروری، رفع اختلافات بین اعضای طایفه با یکدیگر یا با اعضای طوایف دیگر، سازماندهی کوچ و استقرار و اموری نظیر آن بود. پس از کلانتر، «کدخدا» بود که از طرف کلانتر و به تأیید ایلخان انتخاب و یا مستقیماً از طرف ایلخان منصوب میشد. کدخدا عهدهدار امور «تَش» (مخفف آتش = اُجاق)، به معنی تیره، بود. بعد از کدخدا «ریش سفید» بود که در رأس «اولاد» قرار داشت. ریش سفید عنوانی افتخاری بود و از نظر سلسله مراتب، اهمیت چندانی نداشت و بیشتر برای ادارة امور جزئی «اولاد» گمارده یا از طرف اعضای اولاد، و معمولاً از مسنترین افراد، برگزیده میشد. «سرمال» که به آن «گَپِ مال» نیز میگویند، در ردة بعدی قرار داشت. سرمالها از اعضای خانوارهای مال و معمولاً از بین مسنترین مردان مال انتخاب میشدند.در حال حاضر، بین بختیاریهای کوچرو، بجز سرمال و در پارهای موارد ریشسفید بقیة عنوانها وجود ندارد و ادارة امور ردههایکلانتر و خانرا «شورایاسلامی» طایفهوایلانجاممیدهد.تقسیمات ایلی . از دو گروه (شاخة) یاد شدة ایل بختیاری هفتلنگ خود به چند «باب» و «بزرگْ طایفه» و هر کدام از آنها به چند «طایفه» تقسیم میشود. هر طایفه از چند «تش» و هر تش از چند «اولاد» و هر اولاد از چند «مال» تشکیل مییابد. مال، کوچکترین واحد کوچندة ایلی است که از گردهمایی چند خانوار پدید میآید. اعضای یک مال، معمولاً با یکدیگر قرابت سببی و نسبی دارند.در شاخة چهارلنگ، برخلاف هفتلنگ، «باب» وجود ندارد؛ به جای آن، بزرگ طایفه و سپس طایفه است و تقسیمات بعدی آن، تقریباً شبیه تقسیمات شاخة هفتلنگ است.برای تفصیل تقسیمات ایلی رجوع کنید به به نمودار سازمان اجتماعی ایل بختیاری.ییلاق و قشلاق . ییلاق طایفههای کوچندة بختیاری، در ارتفاعات و دامنههای کوهستانی در استان چهارمحال و بختیاری (جز شهرستان شهرکرد)، از قبیل زردکوه و کوه سفید و سبزکوه، دشتها و دشتکهای مناطق کوهستانی و جنگلی دیناران و بازُفت و چلگرد و شوراب و گندمان است. علاوه بر آن، تعدادی از خانوارهای کوچندة ایل در دامنههای جنوبی اُشترانکوه و مغرب اصفهان، و تعدادی هم در شمال خوزستان در ارتفاعات بین استان چهارمحال و بختیاری و استان خوزستان، از قبیل کوهلیله و کوه مُنگشت و کوه سالِن و کوهکینُو و کوه مُنار که دارای اقلیمی مساعد است ییلاق دارند. این طوایف قشلاق خود را در اراضی آبادیهای قشلاقی واقع در درهها میگذرانند و نوعی زندگی نیمهکوچ نشینی را با کوچ ارتفاعی در محدودة آبادیهای خود برگزیدهاند.قشلاق بختیاریهای کوچنده، در دشتها و کوهپایههای شمال استان خوزستان است. اَندیکا در مسجد سلیمان، شُعیبیّه و گُندوزلو در شوشتر، دشت ناز و سوسن و دهدز و مَرغا در ایذه، از محلهای عمدة قشلاق آنان است که به علت اقلیم مساعد در دورة سرما، بسیاری از بختیاریهای کوچنده را در خود جای میدهد. علاوه بر آن، تعدادی از عشایر بختیاری در استان چهارمحال و بختیاری (عمدتاً در شهرستان لُردگان) و نیز در استان خوزستان (شهرستانهای ایذه و مسجد سلیمان و دزفول) قشلاق خود را در اراضی و ساختمانهای آبادیهای قشلاقی سپری میکنند. براساس اطلاعات به دست آمده از نتایج سرشماری اجتماعیـ اقتصادی عشایر کوچنده در تیر 1366، بیش از نیمی از عشایر کوچندة بختیاری، دورة قشلاق خود را در ساختمان به سر میبرند.تعداد دام . در 1366 ش، خانوارهای کوچندة ایل بختیاری 555 ، 016 ، 1 رأس گوسفند، 130 ، 251 ، 1 رأس بز و 648 ، 27 رأس گاو نگهداری میکردند. علاوه بر آن، بختیاریها 344 رأس گاومیش و 71 نفر شتر نیز پرورش میدادند. در 1366 ش هر خانوار دامدار ایل بختیاری به طور متوسط 58 رأس دام کوچک (گوسفند و بز) نگهداری میکرد.براساس این سرشماری، بختیاریها 11 % از کل گوسفند و 3ر16 % از کل بز جامعة عشایری کشور را نگهداری میکردند.با وجود اینکه بختیاریها در پرورش اسب مهارت داشتهاند، در حال حاضر بندرت اسب پرورش میدهند؛ به طوری که در 1366 ش، بختیاریهای کوچنده فقط 559 ، 2 رأس اسب داشتند. به علت کوهستانی بودن این منطقه برای سواری و باربری، بیشتر از قاطر استفاده میشود. در این سال به طور متوسط برای هر خانوار کوچندة ایل بختیاری دو رأس چارپای باربر وجود داشته است.بختیاریهای کوچنده، علاوه بر دامداری که شغل اصلی آنان است به زراعت، باغداری، صنایع دستی و نگهداری طیور میپردازند. در 1366 ش، خانوارهای کوچندة ایل 673 ، 9 هکتار زیرکشت آبی و 765 ، 38 هکتار زیرکشت دیم، در نواحی ییلاقی و قشلاقی منطقة بختیاری، در اختیار داشتند. مساحت اراضی باغ و قلمستان خانوارهای کوچندة ایل بختیاری در ییلاق و قشلاق 266 ، 1 هکتار بود.منابع: دیترامان، بختیاریها: عشایر کوهنشین ایرانی در پویه تاریخ ، ترجمة محسن محسنیان، مشهد 1367 ش؛ بهرام امیراحمدی، بررسی جمعیت، اشتغال و ابزار کار در ایل بختیاری (زیر چاپ)؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366: نتایج تفصیلی ایل بختیاری ، تهران 1368 ش؛ همو، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366: نتایج تفصیلی ایل ذلکی (زلقی) ، تهران 1368 ش؛ همو، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366: نتایج تفصیلی ایل ممیوند (میوند) ، تهران 1368 ش.توضیح: در سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده کشور که در تیرماه سال 1366 توسط مرکز آمار ایران به اجرا درآمد، بزرگ طایفههای «ممیوند» و «زلقی» از شاخه چهار لنگ ایل بختیاری را به جهت ضرورتهای سازماندهی اجرا به عنوان ایل سرشماری کردهاند. بنابراین برای ارائه اطلاعات مربوط به کل ایل بختیاری، ناگزیر اطلاعات نظیر به نظیر مندرج در نشریات «ایل بختیاری شماره 3-3»، «ایل ممیوند شماره 17-3» و «ایل زلقی شماره 11-3» مورد ملاحظه قرار گرفته و منجر به ارائه اطلاعاتی شده که در مراجعه به تک تک نشریات یاد شده، قابل حصول نخواهد بود.