بختیارنامه ، داستان منثور کهن فارسی، به صورت یک قصة اصلی و نُه قصة فرعی که قدیمترین روایت آن ظاهراً از شمسالدینمحمد دقایقی مروزی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم است. قصة اصلی به این شرح است: آزادبخت، پادشاه نیمروز (سیستان قدیم)، به خلاف میل فرمانده لشکریانش، با دختری ازدواج میکند. فرمانده بر او خشم آورده از تخت سرنگونش میکند. آزادبخت به اتفاق همسر باردار خود میگریزد. همسرش پسری به دنیا میآورد که در بیابان رهایش میکنند. رئیس گروهی از دزدان، این پسر را مییابد و از او پرستاری میکند. روزی در حمله به کاروانی دستگیر میشود و او را به شهر میآورند. آزادبخت، که از نو به تاج و تخت خویش رسیده است، جوان را میبیند و بیآنکه او را باز شناسد به جرگة درباریان خود درمیآورد. او نیز، با نام جدید بختیار، بسرعت مدارج ترقی را میپیماید و حسادت ده وزیر شاه را برمیانگیزد. روزی بختیار ناخواسته شاه را خشمگین میسازد و در نتیجه به زندان میافتد. وزیراعظم، ملکه را وامیدارد که بختیار را بدروغ به نظر بازی با خود متهم سازد. پادشاه بختیار را محکوم به مرگ میکند، ولی بختیار خود را بیگناه میخواند و داستانی برای پادشاه باز میگوید که توجه او را جلب میکند. سپس هشت روز پیاپی، روزی یک داستان میگوید تا اعدامش را به تعویق اندازد، در حالی که هر روز یکی از وزیران میکوشد که شاه را به اعدام او وادارد. در روز دهم، بختیار را به پای دار میبرند، ولی رئیس دزدان، که او را پرورانیده بود، هویت وی را برملا میسازد. شاه و ملکه از یادگاریی که به وی داده بودند او را باز میشناسند. پادشاه، که با بختیار آشتی کرده است، از سلطنت کناره میگیرد و تاج را بر سر او میگذارد.هر یک از نه داستان (در برخی از تحریرهای عربی بختیارنامه ، ده داستان) به نحوی با وضع و حال خود بختیار متناسب است؛ خواه از دیدگاه خود او با تأکید بر نتایج ناخوشایند اعمال ناسنجیده یا مبتنی بر راهنماییهای موذیانه، خواه از دیدگاه راوی با تأکید بر مضمون پدر و پسری که از بازشناسی یکدیگر قاصرند. ملکه و وزیران در مقابل داستان بختیار، داستان روایت نمیکنند بلکه صرفاً اعدام او را خواستار میشوند.کِلوستون، نولدکِه و اِته مصرّند که بختیارنامه یا از سندبادنامه گرفته شده و یا تقلیدی از آن است؛ ولی جز تشابه صوری ساختها و مضمون جوانی که زنی ناکام مانده بر او تهمت بسته دلیل دیگری برای اثبات این مدعا در دست نیست. از اینجهت که هر دو یک قصة اصلیِ متضمن چند داستان فرعیاند به لحاظ نوع ادبی به یکدیگر مربوطاند، ولی مضمونِ جوانِ آماجِ تهمت از نظر جغرافیایی و زمانی بیش از آن شیوع دارد که بتواند شاهدی برای اخذ یا تقلید به شمار آید.در همین باب، برخی از مفسران برآناند که بختیارنامه در نهایت برگرفته از متنی هندی است. برمبنای استدلالهای پِری در مورد اصل ایرانی سندبادنامه و این که پیوند قانعکنندهای میان بختیارنامه و اصل هندی برقرار نشده است، صحت این مدعا بعید به نظر میآید. در مأخوذ بودن بختیارنامه ، به صورتی که امروزه در دست ماست، از اصلی متعلق به دوران پارسیمیانه نیز شاهدی در دست نیست.در تاریخ سیستان (ص 8ـ9) از بختیاری یاد شده که «جهان پهلوان» دوران سلطنت خسروپرویز بوده است و تبار او به واسطة رستم به گرشاسب میرسد و اضافه شده که داستان زندگی او را میتوان در بختیارنامه خواند. احیاءالملوک (ص 47ـ 48) همین مطالب را با اضافاتی تکرار میکند. این داستان در هیچ منبع دیگری یافت نشده، و دلیلی در دست نیست که این بختیار را با امیر بختیارنامه یکی بدانیم.قدیمترین بختیارنامهای که امروزه در دست است روایتی است به زبان عربی به نام عجائب البخت فی قصّةالاحدی عشر وزیراً ماجری' لهم مع ابنالملک آزادبخت ، مورخ 000 ، 1 م (چاپ مصر، 1886، تجدید چاپ ذبیحالله صفا، تهران 1347). قدیمترین نسخة فارسی داستان مورخ 663 است (نسخة خطی کتابخانة ملی فرانسه 2035، رجوع کنید به بلوشه، ج 4، ص 14ـ15). نسخة خطی لیدن 593 مورخ 695 نیز، که نولدکه از آن بحث کرده، تقریباً عین این نسخه است. خلاصهای از بختیارنامه در اسکندرنامه متعلق به قرون ششم تا هشتم یافت میشود که مؤلف آن شناخته نشده است (ص 198ـ199). ژوبر نسخهای از این داستان را که به زبان اویغوری است توصیف کرده است. روایاتی از بختیارنامه در برخی از نسخههای الف لیلة و لیله یافت میشود (برای جزئیات بیشتر رجوع کنید به شوون ).شواهد درونی، سبک نثر آن و اظهارات عوفی (ج 1، ص 212) دال بر آن است که نسخة خطی 2035 کتابخانة ملی فرانسه به احتمال زیاد نوشتة شمسالدینمحمد دقایقی مروزی است. دربارة دقایقی، یکی از معاصران عوفی * ، که تألیف سندبادنامهای منثور را نیز به او نسبت دادهاند، چندان اطلاعی در دست نیست. ذبیحالله صفا بختیارنامة دقایقی را با عنوان راحة الارواح فی سرور المفراح چاپ کرده است (تهران 1345 ش). صفا، عجائب البخت را نیز همراه با نسخة 2036 کتابخانه ملی پاریس (بلوشه، ج 4، ص 15ـ16) مورخ 809 به نام بختیارنامه چاپ کرده است.منابع: اسکندرنامه ، چاپ ایرج افشار، تهران 1343 ش؛ ایرج فشار، «(درباره) ترجمه فارسی بختیار نامه»، جهاننو ، سال 6 (1330 ش)، ص 246ـ247؛ تاریخ سیستان ، چاپ محمدتقی بهار، تهران 1314 ش؛ محمد روشن، «(درباره) راحة الارواح»، راهنمای کتاب ، سال 9، ش 5 (دی 1349 ش)، ص 503ـ507؛ شاه حسینبن غیاثالدین محمد، احیاء الملوک ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1344 ش؛ محمدبن محمد عوفی، لباب الالباب ، چاپ ادوارد براون و محمد قزوینی، لیدن 1903ـ1906؛A. J. Arberry, Classical Persian literature , London 1958, 170-179(دربارة بختیار نامه بحث میکند و گزیده مفصلی از آن را به زبان انگلیسی ارائه میدهد)؛E. Blochet, Catalogue des manuscrits persans de la Bibliothةque Nationale , Paris 1905-1934; V. Chauvin, Bibliographie des ouvrages arabes ou relatifs aux arabes publiإs dans l'Europe chrإtienne de 1800 ب 1885, VIII: Syntipas , Liةge 1904, 13-17, 78-89(راهنمای مفیدی برای ترجمههای عربی بختیار نامه)؛H. Ethإ, ،، Neupersische Litteratur,'' in Geiger and Kuhn, Grundr. Ir. phil., II, 323-325, A. Jaubert, ،، Notice et extrait de la version turque du Bakhtiar-namh d'aprs le manuscrit en caractةres ougours que possةde la Bibliothةque Bodlإفenne d'Oxford,'' JA, 10 (1827), 146-167; T. Nldeke, ،، Ueber die Texte des Buches von den zehn Veziren, besonders دber ein alte persische Recension desselben,'' ZDMG, 45 (1891), 97-143(دربارة این حکایت بحث میکند و گزیدههای طولانی ازLeyden Codex 593 میآورد)؛W. Ouseley, The Bakhtya ¦ r Nama, ed. W. A. Clouston, London 1883(ترجمة انگلیسی با مقدمه و حواشی)؛B. E. Perry, The origin of the Book of Sindbad , Berlin 1960.