بُختُنَصَّر (بُختُ نَصَّر)، پادشاه بابل، ویران کنندة بیتالمقدس و اسیر سازندة قوم یهود. این نام که در اصل بابلی است و در زبان عبری به صورت نَبوکَد نَصَّر درآمده (کتاب دانیالنبی، 1:1)، در زبان عربی تغییر یافته و در منابع اسلامی بُخْتُالنَّصر شده است (برای نامهای دیگر رجوع کنید به طبری، 1382ـ 1387، ج 1، ص 538؛ ثعالبی، ص 244؛ مسعودی، ج 1، ص 223؛ حمزة اصفهانی، ص 36؛ حمدالله مستوفی، ص 91).از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست، اما میدانیم که در فاصلة سالهای 605ـ562 قم ( جودائیکا ، ذیل «نبوکد نَصّر») حکومت میکرده است. پدرش، نَبوپْلَسَر، پس از آنکه آمئی تیدا دختر هوخشتره پادشاه ماد را به همسریِ بختنصر برگزید، با دولت ماد متحد شد (دیاکونف، ص 276) و امپراتوری آشور را شکست داد و بخش غربی امپراتوری آشور، سوریه، فلسطین و مصر سهم دولت بابل شد (ادّیشیر، ج 1، ص 140). پس از این شکست، نِخائو پادشاه مصر، که مطیع دولت آشور بود، با یوشیا پادشاه یهود هم پیمان شد و به سرزمینهایی که بابل تصرف کرده بود تاخت و تا کنار فرات پیش رفت. نبوپلسر، بختنصر را مأمور مقابله با او کرد. آن دو در کَرْکَمیش (کتاب ارمیاء نبی، 46:2-3) ـ قسمت علیای رود فرات ـ (دورانت، ج 1، ص 265) جنگیدند و بختنصر به سوریه و فلسطین دست یافت. وی پس از درگذشت پدر (605 قم) بر تخت نشست (ادیشیر، ج 1، ص 139-141). در آغاز فرمانروایی او، در عیلام و پارسوا شورشهایی درگرفت که با چیرگی سپاهیان ماد بر آن منطقه، پایان یافت. پس از آن، بختنصر بیشتر نظر خود را به مناطق غربی امپراتوری بابل معطوف داشت، زیرا نخائو دوباره بر ضد او قیام کرده و یهویاقیم (یهویاکین) از فرمانبرداری بختنصر سر باز زده بود. بختنصر برای سرکوب آنان سپاه فرستاد، یهویاقیم نخست فرمان برد، اما دوباره سر به شورش برداشت، ولی اندکی بعددرگذشت و پسرش یویاحین جانشین او شد. بختنصر در یورش به اورشلیم، یویاحین را اسیر و به بابل تبعید کرد و صدقیا را به حکومت برگزید (ادیشیر، همانجا).پس از بازگشت سپاه بابل، یهودیان بهرغم مخالفت ارمیا، دیگر بار شورش کردند و با دولت فنیقیه بر ضد بابلیان همپیمان شدند و ارمیا را به دلیل مخالفت آزار و شکنجه دادند (کتاب ارمیاء نبی، 23:1-4، 24:1-2، 25:8-9، 27:8، 32:2، 37:2، 38:6؛ ادیشیر، ج 1، ص 143). این بار بختنصر، بیتالمقدس را محاصره کرد و به آتش کشید. مردم بسیاری از بیماری و گرسنگی جان دادند و گروهی نیز به اسارت برده شدند و شهر ویران شد (روتن، ص 166؛ رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص 36؛ مسکویه، ج 1، ص 79). بختنصر پس از این پیروزی، مصر را نیز ضمیمة متصرفات خود کرد (روتن، ص 166) و آنگاه به بابل بازگشت و با احداث باغهای معلق و آثار دیگر در آبادانی آن کوشید. بختنصر پادشاهی جنگجو، کشورگشا و در عین حال دیندار بود و بابلیان در دورة فرمانروایی او با عصر جدیدی از رفاه آشنا شدند (گریمبرگ، ج 1، ص 176، 199-200).تاریخنگاران مسلمان بتفصیل از بختنصر یاد کردهاند. گزارشهای آنان برگرفته از تفاسیر قرآن کریم و نیز روایات عهد عتیق و منابع ایرانی پیش از اسلام است؛ بختنصر در این منابع چهرهای آمیخته با افسانه پیدا کرده است. با آنکه در قرآن (سورة اسراء) آشکارا از بختنصر ذکری به میان نیامده، در تفسیرهایی که از این سوره (آیة 7) دربارة بنیاسرائیل آمده است، یورش بختنصر به بیتالمقدس و اسارت قوم بنیاسرائیل به دست او به حاصل نافرمانی و ستمگری آنان بر پیامبرانشان تعبیر شده است (طبری، 1367 ش، ج 4، ص 892؛ محلی، ج 1، ص 231؛ ابوالفتوح رازی، ج 7، ص 197) و نیز براساس تفسیر سورة بقره (جزء سوم) و سورة شوری' حملة بختنصر در زمان عُزَیز پیامبر انجام گرفته که ویرانی بیتالمقدس را در پی داشته است. یهودیان که از وحشت بختنصر به مصر گریخته بودند، از آنجا به مدینه مهاجرت کردند و گرد آن حصارهای خیبر، فَدَک، وادیالقُری و بنیقُرَیظه را کشیدند که جایگاه این قوم شد (طبری، 1367 ش، ج 1، ص 164، ج 5، ص 1646؛ رجوع کنید به بلعمی، ص 71). مورخان اسلامی بختنصر را در زمرة عجمان (طبری، ج 1، ص 541؛ رجوع کنید به دینکرت، فصل اول، بند پنجم، کتاب پنجم، ص 121) و با لهراسب یکی شمردهاند ( مینوی خرد ، ص 468). در خداینامک ، او را انتقام خداوند از جم، پادشاه اساطیری که متمرد شده بود، گفتهاند (کریستنسن، ص 400). همچنین به قول طبری، بختنصر همان ضحاک است (همان، ص 401). بختنصر، کارگزار لهراسب و اسپهبد اهواز تا روم در باختر دجله بود (طبری، 1382-1387، ج 1، ص 541؛ مسکویه، ج 1، ص 78) که به دستور او با دمشقیان سازش کرد و یکی از سرداران خود را به بیتالمقدس فرستاد و با آنان از در صلح درآمد. اما به سبب کشته شدن پادشاه اسرائیلیان مجدداً به آنان یورش برد و گروه بیشماری را به قتل رسانید (مسکویه، ج 1، ص 78-79). بختنصر را مرزبانِ عراق و مغرب نیز گفتهاند که به معنی کاردار یک چهارم مملکت ایران، سردار سپاه و حاکم یک ناحیه است (مسعودی، ج 1، ص 223؛ ثعالبی، ص 244).بهمن ] پادشاه پیشدادی [ او را مأمور حمله به بیتالمقدس کرد، زیرا مردم آن دیار بر فرستادگان وی تاخته بودند (طبری، 1382-1387، ج 1، ص 541؛ مسکویه، ج 1، ص 79). بختنصر پس از سرکوب اسرائیلیان متنیا (صدقیا) را به پادشاهی بیتالمقدس برگمارد و خود به بابل بازگشت. اندکی بعد، متنیا از فرمان بختنصر سرپیچی کرد و او دیگر بار برای جنگ با متنیا به بیتالمقدس تاخت (طبری، 1382-1387، ج 1، ص 542؛ مسکویه، ج 1، ص 80). به روایتی دیگر، او برای خونخواهی یحیی و زکریا، علیهماالسلام، که بنیاسرائیل آنان را کشتند، به همراه سیستانیان ( تاریخ سیستان ، ص 34-35)، به کینخواهی پیامبران یهود به آن سرزمین لشکر کشید (گردیزی، ص 479؛ بیرونی، ص 410؛ حمدالله مستوفی، ص 17).منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ حسینبن علی ابوالفتوح رازی، تفسیر روحالجِنان و روحالجَنان ، چاپ ابوالحسن شعرانی و علیاکبر غفاری، تهران 1382-1387؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة عنالقرونالخالیة ، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران 1352 ش؛ محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامة طبری ، چاپ محمد روشن، تهران 1366 ش؛ تاریخ سیستان ، چاپ محمدتقی بهار، تهران ] تاریخ مقدمه 1314 ش [ ؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، تاریخ غررالسیر : المعروف بکتاب غرر اخبار ملوکالفرس و سیرهم ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب ، چاپ گیلسترنج، تهران 1362 ش؛ حمزةبن حسن حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوکالارض والانبیاء علیهمالصلاة والسلام ، بیروت ] 1961 [ ؛ ویلیام جیمز دورانت، تاریخ تمدن ، ج 1: مشرق زمین گاهوارة تمدن ، ترجمة احمد آرام، تهران 1365 ش؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد ، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1357 ش؛ دینکرت ، چاپ عکسی از روی مجموعة دستور هوشنگ، تهران ] بیتا. [ ؛ مارگریت روتن، تاریخ بابل ، ترجمة رینة عازار و میشال ابیفاضل، بیروت 1984؛ اُدّی شیر، تاریخ کلدو و اثور ، بیروت 1912-1913؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری : تاریخالامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ] 1382ـ1387/1962-1967 [ ؛ همو، ترجمه تفسیر طبری ، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1367 ش؛ آرتور کریستنسن، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان ، ترجمه احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران 1368 ش؛ عبدالحی گردیزی، زینالاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363 ش؛ کارل گوستاو گریمبرگ، تاریخ بزرگ جهان ، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران 1369 ش؛ محمدبن احمد محلی، تفسیرالقرآن العظیم ] المعروف به تفسیرالجلالین [ ، لِلامامین الجلیلین محمدبن احمد محلی و عبدالرحمنبن ابیبکر سیوطی، استانبول ] بیتا [ ؛ علیبن حسین مسعودی، مروجالذهب و معادن الجوهر ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران 1356 ش؛ احمدبن محمد مسکویه، تجاربالامم ، ترجمه ابوالقاسم امامی، تهران 1369 ش؛ مینوی خرد ، ترجمه احمد تفضلی، تهران 1364 ش؛Encyclopaedia Judaica , Jerusalem 1978-1982, s.v. "Nebuchad Nezzar".