بُخاری،ابوعبداللهمحمد بناسماعیلبنابراهیمبن مُغیرةبن بَرْدِزْبَه، ابوعبداللّه جُعْفی، از نامبردارترین محدثان اهل سنّت و نویسندة اثر مهم حدیثی الجامعالصحیح معروف به صحیح بخاری (194ـ256). نسبت وی به «جعفی» به این دلیل است که جدّ دومش، مغیره، از موالیِ «یَمان جعفی» حاکم بخارا بوده و به دست وی اسلام آورده بوده است. پدر مغیره، بردزبه (به معنای کشاورز رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 2، ص 6، 11؛ ابنخلکان، ج 4، ص 190؛ سبکی، ج 2، ص 212؛ ذهبی، ج 2، ص 555؛ ابنحجر عسقلانی، 1404، ج 9، ص 41؛ بخاری، مقدمه منیر دمشقی، ص 2. بعلاوه، در این منابع به جای آن برزویه، بَدِذْبه، یَزْذِبه، یَزْدِزبه، الاحنف نیز آمده است) زردشتی بود و برهمین دین نیز از دنیا رفت (خطیب بغدادی، همانجاها؛ ابنخلکان، همانجا؛ ابنعماد، ج 2، ص 134). سخن یاقوت حموی (ج 1، ص 521)، که گفته بردزبه به دست حاکم بخارا مسلمان شد، اشتباه است.بخاری در 13 شوّال 194 در خَرتنگ، از قرای بخارا، زاده شد. در کودکی پدرش راـ که راوی معتبر حدیث بود ـ از دست داد و مادرش سرپرستی او را به عهده گرفت. او در همان دوران بیناییش را از دست داد ولی با دعای مادرش آن را بازیافت (خطیب بغدادی، ج2، ص 10؛ صفدی، ج2، ص 207؛ قسطلانی، ج 1، ص 31). از او نقل کردهاند که یک بار دیگر پیش از مراجعت از سفر، در خراسان به چشم درد سختی مبتلا شد و شخصی او را با گل خطمی معالجه کرد (صفدی، ج 2، ص 208). بخاری حافظهای بسیار قوی داشت (ابنحجر عسقلانی، 1408، ص 486) و از کودکی در بخارا مشغول تحصیل شد و از ده سالگی به حفظ و جمعآوری حدیث پرداخت؛ یازده ساله بود که اشتباه استادش، داخلی را دربارة سند روایتی تصحیح کرد و تحسین او را برانگیخت (خطیب بغدادی، ج 2، ص 6ـ7).بنا به آنچه در منابع آمده است، مصاحبان او احادیثی را که نوشته بودند بر مبنای آنچه وی از حفظ میخواند، تصحیح میکردند. در شانزده سالگی کتابهای ابنمبارک (متوفی 182) و وکیعبن جرّاح (متوفی 197) را از برکرد (همان، ج 2، ص 7). در همان سال همراه مادر و برادرش به حج رفت و برای فراگرفتن حدیث در حجاز ماند (همانجا). در هجده سالگی در کنار قبر پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم کتاب قضایاالصحابة والتابعین و اقاویلهم را تألیف کرد (همانجا).بخاری در جستجوی حدیث، به رسم بیشتر عالمان و محدثان آن روزگار، سفرهای طولانی کرد و در شهرهای خراسان، جبال، عراق، مصر، شام و حجاز نزد استادان به فراگیری حدیث پرداخت. او هنگام اقامت در بصره در مدت شانزده روز بیش از پانزده هزار حدیث حفظ کرد (ابنابییعلی'، ج 1، ص 276). دوبار به شام و مصر و جزیره، و چهار بار به بصره رفت، شش سال در حجاز اقامت جست و به کوفه و بغداد نیز بسیار سفر کرد. او یکصد هزار حدیث با سند صحیح و دویست هزار حدیث دیگر را حفظ کرده بود (همان، ج 1، ص 275) و مدعی بود که نزد بیش از هزار شیخ استماع حدیث کرده است (صفدی؛ ج 2، ص 207؛ ابنعماد، ج 2، ص 134(از دیدگاه اهل سنّت، بخاری ارزش بسیار دارد و ائمة حدیث در فضایل او بسیار سخن گفتهاند؛ برخی ادعا کردهاند که در علم حدیث کسی داناتر از بخاری نیست. مسلِم گفته است که من شهادت میدهم که مانند او در دنیا وجود ندارد (ابنعماد، همانجا). بخاری پس از تکمیل صحیح ، به بخارا بازگشت. هنگام عبور از شهرها مردم بگرمی از او استقبال میکردند. در نیشابور چهار هزار اسب سوار، علاوه بر کسانی که با وسایل دیگر آمده بودند، از او استقبال کردند. او مدتی درنیشابور ماند و جلسة حدیث برپا داشت و جمعیت انبوهی در مجلس او شرکت کردند. ظاهراً همین امر حسادت محمدبن یحیی ذُهلی، از اعاظم اهل حدیث واستاد بخاری، را برانگیخت و موجب دشمنیش با بخاری شد (ابنحجرعسقلانی، 1408، ص 491). ذهلی و اکثر متکلّمان، قائل به قدیم بودن لفظ قرآن بودند و مخالفان خود را مرتد میدانستند. اما، بخاری قائل به مخلوق بودن لفظ قرآن بود، ازینرو به بد دینی متهم، و شرکت در مجلسش ممنوع شد. او ناگزیر از نیشابور به بخارا رفت. تمامی شاگردانش، جز مسلم و احمدبن مَسْلمه، از گِردش پراکندند (خطیب بغدادی، ج 2، ص 30ـ32). در راه بخارا، در یک فرسخی شهر، برایش چادر زدند و اهل شهر به استقبالش شتافتند و درهم و دینار بسیار نثارش کردند. مدتی در بخارا ماند و جلسة حدیث تشکیل داد تا اینکه خالدبن احمد ذهلی، حاکم شهر، او را برای بیان حدیث به قصر خویش دعوت کرد، اما بخاری نپذیرفت و پیام فرستاد که من علم را خوار نمیکنم و آن را به در خانة مردم نمیبرم، اگر حاکم به چیزی از علم احتیاج دارد باید در مسجد یا منزل من حاضر شود. البته اگر او این امر را خوش نمیدارد قدرتمند است و میتواند مرا از حضور در مجلس حدیث منع کند. در آن صورت من نزد خدا در روز قیامت عذری خواهم داشت وگرنه هرگز علم را کتمان نمیکنم. همین امر اختلاف و بدبینی آنها را نسبت به هم برانگیخت (همان، ج 2، ص 33). به روایت دیگر، حاکم از او خواست که برای فرزندانش جلسة خصوصی تشکیل دهد، اما بخاری از اینکه با این کار میان ایشان و دیگران فرق بگذارد خودداری کرد (همانجا؛ نیز دربارة اینکه آیا منشأ این بدبینی سعایت مخالفان او بوده یا امری دیگر رجوع کنید به بخاری، مقدمة منیر دمشقی، ص 46). بعلاوه، در بخارا جمعی مانند حُرَیْثبنابیالورقا با او مخالفت نمودند و دربارة مذهبش صحبتها کردند که به تبعید او انجامید (خطیب بغدادی، ج 2، ص 33(اهالی سمرقند در نامهای او را به شهر خود دعوت کردند، بخاری دعوت آنها را پذیرفت و به قصد سمرقند به راه افتاد. چون به زادگاهش، در دو فرسخی سمرقند، رسید، به منزل خویشاوندان خود وارد شد و پس ازمدتی در شب پنجشنبه عید فطر 256 فوت کرد و در همانجا به خاک سپرده شد (همان، ج 2، ص 34؛ یاقوت حموی، ج 1، ص 521؛ صفدی، ج 2، ص 208؛ ابن خلکان، ج 4، ص 190؛ سبکی، ج 2، ص 232؛ ابنعماد، ج 2، ص 135(مشایخ و شاگردان بخاری . بخاری از مشایخ و علمای شهرهایی که بدانها مسافرت کرد، احادیث بسیاری فراگرفت. او تعداد مشایخ خود را بیش از هزار تن ذکر کرده است (ابنعماد، ج 2، ص 134) که مهمترین آنان بدین قرارند، در بخارا: محمدبنسلام و محمدبن یوسف بیکندی، محمدبن عُریر، هارونبن اشعث؛ در بلخ: مکّیبنابراهیم یحییبن بشیرالزاهد؛ در مرو: علیبن حسنبن شفیق، صدقةبن فضل؛ در نیشابور: یحییبن یحیی، بشربن حکم؛ در ری: ابراهیمبن موسی حافظ؛ در بغداد: محمدبن عیسی الطباع، شریحبننعمان؛ در بصره: ابوعاصمالنبیل، محمدبنعبداللّه انصاری، عمروبنعاصم کلابی؛ در کوفه: عبداللّهبن موسی، طلقبن غنّام، حسنبن عطیه، خالدبن مخلد؛ در مکّه: ابوعبدالرحمان مقری، احمدبن محمد ارزق؛ درمدینه؛ عبدالعزیز اویسی، مطرّفبن عبداللّه؛ در واسط: عَمروبن عون؛ در مصر: سعیدبن ابیمریم، سعیدبن بلید، عمروبن ربیعبن طارق و طبقة آنها؛ در دمشق: ابونصر فرادیس، ابومسهر؛ در بَقیساریه: محمدبنیوسف فریابی؛ در عَسقَلان: آدمبن ابیایاس و در حِمْص، ابومغیره، علیبن عیاش، احمدبن خالد الوهبی (صفدی، ج 2، ص 206ـ207).بخاری از راویان بزرگتر و کوچکتر از خود و همسالان روایت و کتابتِ حدیث کردهاست. ازینرو مشایخِ او را به پنج طبقه تقسیم کردهاند: 1) کسانیکه از تابعین روایت کردهاند؛ 2) کسانیکه در زمان او بودند ولی با تابعین معتبر ملاقات نکرده بودند؛ 3) طبقة وَسط از مشایخ او که از کبار تابعانِ تابعان روایت کردهاند؛ 4) همسالان بخاری و کمی بزرگتر از او؛ 5) کسانیکه از لحاظ سن و رتبة سندی به منزلة شاگردان او بودند. از طبقة اخیر احادیث اندکی نقل کردهاست (ابنحجرعسقلانی، 1408، ص479ـ480).بخاری از امامان شیعه، با واسطه یا بدون واسطه، بندرت حدیث نقل کرده و در کتاب صحیح خود فقط بیست و نه حدیث از امام علی علیهالسّلام و نیز احادیثی اندک از امامحسن و امام باقر علیهماالسّلام روایت کرده است (حسنی، ص 124؛ نجمی، ج 1، ص 125؛ الباقر * ).گروه بسیاری از محدثان در شهرهای مختلف از بخاری استماع حدیث کرده و نوشتهاند. از قدمای آنها ابوزرعه و ابوحاتماند. از مؤلفان جوامع مهم حدیثی، ترمذی (متوفی 279)، و مسلم (201ـ261) و عدة بسیاری از ائمة حدیث از او حدیث نقل کردهاند (صفدی، ج 2، ص 207). بخاری چندین بار به بغداد رفت و جلسة حدیث تشکیل داد. محمدبنیوسف بن عاصم میگوید که در مجلس او سه نفر املا میکردند و مردم مینوشتند و بیش از بیست هزار تن در آن شرکت میکردند (خطیب بغدادی، ج 2، ص 20). عدهای از بغدادیها - از جمله، ابراهیمبنمحمد باغندی، یحییبنمحمدبن صاعد، محمدبن هارون حضرمی و دیگران - از او حدیث نقل کردهاند و نسخة اصلی کتاب صحیح نزد آنها بوده است، با وجود این احادیث نسخههای مختلف آنها از لحاظ تقدّم و تأخّر مختلف است (ابنحجرعسقلانی، 1404، ص 6). از بخاری نود هزار محدّث استماع حدیث کردهاند (ابنخلکان، ج 4، ص 190(به عقیدة محققان، نمیتوان بخاری را پیرو یکی از مذاهب چهارگانة اهل سنت یا مذاهب مشهور دیگر دانست. در واقع، او مسلکفقهی خاصی داشت و بهرأی خویش اجتهادمیکرد.هرچند برخی از پیروانِ مذاهب کوشیدهاند که او را تابع مذهب خود معرفی کنند و از جمله سبکی (ج2، ص 212) نام او را در کتاب خود درشمار علمای شافعی، و قاضیابنابییعلی (ج1، ص271) در زمرة علمای حنبلی آوردهاند، با توجه به نظریات و فتاوی فقهی او - که شیخ جمالالدین قاسمی دمشقی با بهرهگیری از عناوین ابواب کتاب صحیحبخاری گردآورده (بخاری، مقدمه منیر دمشقی، ص 40ـ42)ـ باید او را دارای مسلکی مستقل دانست. وی آرای خود را معمولاً به صورت نقلِ گفتة یکی از اصحاب یا ائمة مذاهب اهل سنت بیان میکرده است (همان، ص 40).تألیفات بخاری . آثار او را 25 کتاب شمردهاند که از برخی اثری در دست نیست، بعضی به صورت نسخههای خطی در کتابخانهها نگهداری میشود و تعدادی هم به چاپ رسیده است. از جمله آثار اوست:1) التاریخ الکبیر ، دراحوال چهل هزار راوی حدیث از زمان صحابه تا زمان مؤلّف. این کتاب از نظر علمی و فنی با ارزش و مستند است و به ترتیب الفبایی تنظیم شده و در حیدرآباد دکن (1361-1362) در هشت مجلّد به چاپ رسیده است. بخاری این کتاب را در کنار قبر مطهر پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در شبهای مهتابی نگاشته است (کتانی، ص 96)؛ 2) التاریخ الصغیر ، کتابی مختصر و مستند در اسماء رجال، که به ترتیب سالهای فوت تنظیم شده است (چاپ اللهآباد، 1325)؛ 3) کتاب الضعفاء الصغیر (چاپ اللهآباد، 1325)؛ 4) کتاب الکنی ، دربارة کنیة هزار راوی (چاپ حیدرآباد دکن، 1360)؛ 5) کتاب خلق افعال العباد، در ردّ فرقة جهمیه و برخی فرق دیگر(چاپ شمسالحق عظیم آبادی، دهلی 1306)؛ 6) الادب المفرد فی الحدیث (چاپ اول: 1906)، که به اردو نیز ترجمه شده است؛ 7) قضایا الصحابه والتابعین و اقاویلهم ، که از آن اثری در دست نیست؛ 8) ثلاثیات البخاری ، مراد احادیث با علوّ سند است که از طریق سه راوی به پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله وسلّم میرسد و تعداد آنها در صحیح بخاری بر 22 حدیث بالغ میشود (دربارة علوّ سند رجوع کنید به علو * ). محمدشاه ابنحاج حسن (متوفی 939) آن را شرح کرده است (حاجی خلیفه، ج 1، ستون 522)؛ 9) تفسیر البخاری ، که بخاری آن را یکی از کتابهای الجامع صحیح قرار داده است. تفسیر دیگری به نام التفسیر الکبیر به بخاری منسوب است (همان، ج 1، ستون 443). نسخة خطی آن در کتابخانة الجزایر موجود است؛ 10) الجامع الصحیح ، مشهور به صحیح البخاری ، که معروفترین کتاب بخاری و یکی از صحاح ششگانه (ستّه) اهل سنت، بلکه موثقترین و معتبرترین آنهاست و بیشک شهرت بخاری بیشتر مرهون این کتاب است.به نظر بخاری، مجامع حدیثیِ مدوّنِ عصر او، بر احادیث صحیح و غیرصحیح مشتمل بود، ازینرو تصمیم گرفت که احادیث صحیح را در کتابی گرد آورد و ظاهراً، به گفتة خودش، مشوق اصلی او در این کار استادش اسحقبن ابراهیم حنظلی معروف به ابن راهویه بوده است (خطیب بغدادی، ج 2، ص 8؛ ابنحجر عسقلانی، 1408، ص 5(بخاری برای تألیف این کتاب شانزده سال وقت صرف کرد و احادیث آن را از میان ششصد هزار حدیث برگزید (همان، ص 490) و هیچ حدیثی را در کتاب خود نیاورد مگراینکه نخست وضو یا غسل ساخت و دو رکعت نمازگزارد (خطیب بغدادی، ج 2، ص 9؛ ابن خلکان، ج3، ص 330؛ حاجی خلیفه، ج 1، ستون 544(صحیح بخاری در 97 کتاب و 450 ، 3 باب تدوین شده و تعداد احادیث آن با احتساب احادیث مکرّر به گفتة ابنصلاح 275 ، 7 حدیث و با حذف مکرّرات به گفتة او و نووی حدود 000 ، 4 حدیث، اما به عقیدة ابن حجر 761 ، 2 حدیث است (ص 465، 478). ابنحجر در توجیه این اختلاف میگوید که شاید نخستین شمارشگر، احادیث تکراری را که تعدادشان کم نیست حساب کرده است (همانجا). بعلاوه تعداد احادیث صحیح بخاری در روایات مختلف، متفاوت است؛ مثلاً روایت فربری سیصد حدیث از روایت ابراهیمبن معقل نسفی زیادتر دارد و نیز تعداد احادیث آن در روایت نَسفی از روایت حمادبن شاکر نَسَوی صد عدد کمتر است (حاجی خلیفه، ج 1، ستون 545).بخاری برای انتخاب حدیث صحیح معیاری داشته که به «شرط بخاری» معروف شده است. برطبق آن، او حدیثی را صحیح میداند که محدثان بزرگ نسبت به وثاقت فرد فردِ سلسلة راویان آن تا یک صحابی مشهور اتفاق نظر داشته باشند و سند آن نیز متصل و غیرمقطوع باشد. اگر دو راوی یا بیشتر از یک صحابی روایت کنند چه بهتر ولی اگر تنها یک راوی معتبر روایت نماید، باز هم کافی است (ابنحجر عسقلانی، 1408، ص 7). براین اساس، بخاری برای گزینش حدیث صحیح، اتصال سند، اتقان و وثاقتِ رجال و نیز نبودن اشکال و ضعف در متن یا سند حدیث (عدم علل) را مراعات میکرده است. از تقسیمبندی احادیث کتاب در سخن ابنحجر (1408، ص 6) میتوان دریافت کهشرط مزبور دربارة همة احادیث آن رعایت نشده و وی برخی از احادیث را که با شرط او منطبق نیست، هرچند با لفظ و تعبیری متفاوت و متمایز، آورده است (همان، ص 346).صحیح بخاری بیشتر مطابق با کتابها و ابواب فقهی تبویب و تنظیم شده، ولی مطالب و ابواب دیگری نیز درآن وجود دارد؛ ازجمله دربارة آغاز خلقت، بهشت و دوزخ، پیامبران و بویژه پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و تفسیر قرآن. ابن حجر به منظور بیان تناسب ترتیب کتابها و ابواب صحیح بخاری و منطقی بودن آن از قول شیخ الاسلام بلقینی * توجیهات و دلایلی نقل کرده و گاه خود دلایلی بر آن افزوده است؛ مثلاً دربارة اینکه بخاری عنوان نخستین باب کتاب را «کیف بدءالوحی» آورده و برخلاف ابواب دیگر لفظ «باب» را در ابتدای آن قرار نداده است، میگوید: سرّ آن این است که این باب، امّالابواب و مَقسَم سایر بابهاست نه قسیم آنها؛ ازینرو عنوان آن نیز با ابواب دیگر تفاوت دارد (همان، ص 470ـ473).از ویژگیهای این کتاب، عناوین ابواب (تراجم ابواب) آن است که به عقیدة شارحان کتاب (از جمله نووی و ابنحجر) نشان میدهد که مقصود بخاری صرفاً گردآوری احادیث نبوده، بلکه مراد وی بیان استنباطش از آنها و استدلال برای موضوعاتی مختلف ـ همچون اصول، فروع، آداب، و امثال ... بوده است (همان، ص 6) و چون این عناوین بیشتر بر تفسیر، تبیین و تأویل احادیث مشکل و مجمل مشتمل است، آنها را بیانگر فقه بخاری دانستهاند (فقهالبخاری فی تراجمه رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، 1408، ص 11) و گفتهاند که بخاری دراین کتاب فراتر از یک محدّث صرف، و به صورت فقیهی ماهر جلوه کرده است. به همین دلیل، او برخی از احادیث را، برحسب بابی که در نظر داشته، تکرار یا تقطیع کرده و همراه با آن، نکات فقهی، حکمی و آیاتالاحکام آوردهاست و حتی در برخی ابواب هیچ آیه یا حدیثی ذکر نکرده که به نظر برخی میفهماند که وی دربارة آن موضوع، طبق شرایط خود حدیثی نیافته است (همان، ص 6). ابنحجر اقسام مختلف عناوین ابواب را در صحیح بخاری بر شمرده است؛ از جمله: عناوین مشابه با الفاظ حدیثِ راجع به آن و عناوین مغایر، عناوین واضحتر از احادیث باب و عناوین مجملتر، و عناوین استفهامی. او همچنین برخی از کتابهای نوشته شده در این باره را نام برده است (همان، ص 11ـ12).از دیگر ویژگیهای صحیح بخاری ، وجود احادیث «معلَّق» در آن است. مراد از تعلیق حذف یک نفر یا بیشتر از ابتدای سند حدیث است. ابنحجر (همان، ص 14ـ16) آن دسته از احادیث مرفوع (یعنی احادیثی که در آخر سند به پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله و سلّم منتسب و متعلق شود) را که همواره درکتاب به صورت معلّق آمدهاند، به دو گروه تقسیم کرده است: 1) احادیثی که با الفاظی حاکی از جزم به صدور حدیث آمدهاند، مانند «قال»؛ 2) آنهایی که با چنین الفاظی نیامدهاند، (مانند رُوِیَ عَنْ و...). آنگاه دربارة احادیث دستة اول حکم به صحت میکند و دستة دوم را هم ـ جز بندرت (یعنی دربارة حدیثی که ضعیف و مغایر با شرط بخاری بوده و ضعف آن به هیچ روی جبران نشده باشد) ـ مقبول میداند. همچنین دربارة احادیث موقوف (احادیثی که بدون اسناد به پیامبراکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم، از صحابی روایت شود) میگوید که بخاری این احادیث را، که مشتمل بر فتاوی صحابه و تابعین و تفاسیر آیات است، برای زمینه سازی و قبولاندن مسلک انتخابی خود در موارد اختلاف آورده است هرچند این احادیث مشمول شرط وی نباشد. بنابراین، مقصود اصلی از تدوین این کتاب، گردآوری احادیث صحیح مستند بوده و احادیث معلّق و موقوف به منظور استشهاد و تفسیر نقاط مبهم و مجمل در احادیث مزبور آمده است (همان، ص 16، 344-345). ابن حجر در نوشتهای با عنوان «تعلیق التعلیق» با برشمردن آن گروه از احادیث مرفوع و موقوف که در صحیح بخاری به صورت معلّق آمده، با استمداد از آثار بخاری یا دیگران، به تکمیل سند حدیث مبادرت کرده است (همان، ص 17ـ71).بخاری چون کتابِ خود را به پایان رساند، آن را به بزرگان و ائمة حدیث، مانند احمدبنحنبل، علیبن مَدینی و یحییبن معین، عرضه داشت. همگان تحسین کردند و به صحّت و درستیِ آن، جز چهار حدیث، شهادت دادند (همان، ص 491). این کتاب بااستقبال بسیار روبرو شد و نود هزار تن آن را از بخاری استماع نمودند (ابنابییعلی، ج 1، ص 274).صحیح بخاری نزد علمای اهل سنّت اهمیت و اعتبار خاصی دارد؛ به ادعای برخی، همة امت اسلامی دراین امر اتّفاق نظر دارند که صحیحترین کتاب پس از قرآن مجید، صحیح بخاری و پس از آن صحیح مسلم است (حاجی خلیفه، ج 1، ستون 541؛ قسطلانی، ج 1، ص 19؛ ابنحجر هیتمی، ص 9؛ نَوَوی، ج 1، ص 120)، با اینهمه شافعی و برخی دیگر عنوان «اصحّ الکتب» را به «المُوَطَّأ» مالک دادهاند و آن را «اصل اول» و صحیح بخاری را «اصل دوم» نامیدهاند. نیز گفته شده که بخاری در صحیح خود بیشتر از الموطّأ حدیث استخراج کرده است (مالکبن انس، ج 1، مقدمة عبدالباقی، ص ط). ابن حجر (1408، ص 8) در توجیه سخن شافعی گفته که وی هنگامی این حرف را زده که از صحیح بخاری و صحیح مسلم خبری نبوده است. در هر صورت، در میان اهل سنت هیچ کتابی به شهرت صحیح بخاری نیست و دربارة آن گاه چنان غلو کردهاند که آن را در ردیف قرآن دانسته و برایش فضایلی ذکر کردهاند (حیدر، ج 1، جزء 1، ص 78). به گفتة وجدی (ج 3، ص 482) بعضی به افرادی پول میدادند تا احادیث این کتاب را همچون قرآن برای جلب برکات و خیرات آسمانی بخوانند. مقبولیت و اعتبار صحیح بخاری از کثرت شروح و تعلیقات و حواشی آن نیز نمایان است و علمای هر عصر برای درک بهتر این مجموعة حدیثی سعی فراوان کردهاند. ابنخلدون آرزو داشت که برای این کتاب شرحی نفیس نگاشته شود که در آن حق مطلب بتمامی ادا گردد، زیرا از بیشتر استادانش شنیده بود که فراهم آوردن چنین شرحی برای صحیح بخاری ، دَینی است بر عهدة امت مسلمان (ص 443).ازینرو، بزرگان حدیث از اعصار پیشین تاکنون به شرح آن همّت گماشتهاند و شاید کمتر کتابی به اندازة آن شرح و تعلیقه داشته باشد. حاجی خلیفه (ج1، ستون 545 ـ 555) از دهها شرح و تعلیقه که تا زمان او نوشته شده بود، نام برده است. بنابه نوشتة مقدمه نویس صحیح بخاری (چاپ مکه 1376) تاکنون تعداد 59 شرح (تمام یا ناتمام) بر صحیح بخاری نوشته شده که یازده شرح از آنها چاپ شده است. بعلاوه، 29 تن برای آن پاورقی، و شانزده تن مقدمه نوشتهاند و پانزده تن آن را خلاصه کردهاند. از جمله شروحِ مشهور آن است:1) شرح امام ابوسلیمان احمدبن محمدبن ابراهیمبن خطاب البستی الخطابی (متوفی 338) با نامِ اعلامالسنن (همان، ج 1، ستون 545)؛ 2) فتح الباری شرح صحیح البخاری نوشتة حافظ شهابالدین ابنحجر عسقلانی (متوفی 852؛ علمای حدیث آن را بهترین شرح کتاب دانستهاند رجوع کنید به صالح، ص 397)؛ 3) عمدةالقاری فی شرح البخاری تألیفِ محمودبناحمد عینی (متوفی 855؛ چاپ قاهره 1308)؛ 4) ارشادالسّاری فی شرح البخاری از احمدبن محمدبن ابیبکر قسطلانی (متوفی 923؛ چاپ بولاق 1275، 1276، 1288، 1304، 1305؛ قاهره 1307، 1325، 1326؛ به ضمیمة تحفة الباری از زکریای انصاری متوفی 926)؛ 5) شرح ابوزید عبدالقادربن علی فاسی (چاپ فاس 1307). همچنین صحیح بخاری به زبانهای مختلف ترجمه شده است.صحیح بخاری را هالهای از قداست فراگرفته و کمتر کسی در صحّت احادیث آن و جرح رجالش جرأت تردید داشته است. به گفتة ابوالحسن مقدّسی، هرکس در صف ناقلان احادیثِ صحیحین (= صحیح بخاری و صحیح مسلم ) قرار گیرد، از هرگونه عیب ونقص و انتقاد مبراست (قسطلانی، ج 1، ص 21). ازینرو بسیاری از حفّاظ تمامی احادیث آن را بدون تأمل پذیرفتهاند و حتی تسلیم کامل در برابر احادیث مزبور از اصول ایمان و ارکان اسلام تلقّی شده است (ابوریّه، ص 305). ذهبی هنگام ذکر برخی احادیث آن میگوید: اگر هیبت صحیح بخاری نبود، میگفتم که این احادیث موضوعه است (ابنحجر عسقلانی، 1404، ج 8، ص 146). به گفتة امام الحرمین اگرکسی قسم بخورد که تمامی احادیث صحیحین مطابق با واقع و کلام رسول خداست، قسم او درست است، کفّارهای بر او نیست، زیرا همة امت اسلامی در صحّت آنها اتفاق دارند (نووی، ج 1، ص 127).با وجود این، بعضی از بزرگان حدیث از اهل سنت، از جمله حافظ دارِقُطْنی، به نقد آن مبادرت کردهاند و این عقیده را که احادیث آن صحیحترین احادیث به شمار میرود، مورد مناقشه قرار دادهاند (ابوریّه، ص 312-313). به گفتة ابن حجر، حفّاظ 110 حدیثِ صحیحین را نقد کردهاند که 32 حدیث را هردو و 78 حدیث را تنها بخاری نقل کرده است. همچنین حدود هشتاد تن از رجال حدیثِ صحیح بخاری غیر قابل اعتماد معرفی شدهاند (ابنحجر عسقلانی، 1408، ص 9). البته به نظر محمدرشید رضا احادیث معروض انتقاد در این کتاب بیشتر از این تعداد است (ج 10، ص 671).بخش مهمی از این انتقادات، از جمله بیشتر اشکالات دارقطنی، متوجه رجال اسناد بخاری است. ابن حجر (1408، ص 345) احادیث انتقاد شده را به شش گروه تقسیم کرده است؛ از جمله: احادیثی که با دو سند یا بیشتر آمده و یک سند نسبت به دیگری چند راوی بیشتر دارد یا به جای بعضی از راویان، اشخاص دیگری ذکر شده، منفرداتِ برخی از راویانی که انتقاد شده است، احادیثی که برخی روایان آن آماج اتهام یا طعن قرار گرفتهاند. آنگاه وی در بارة هر گروه به پاسخ دادن و دفع اشکال پرداخته (همان، ص 345ـ346) و سپس با طرح اشکالات دارقطنی و نیز برخی نقّادان دیگر به ترتیب ابواب صحیح بخاری بدانها پاسخ مفصل داده است (همان، ص 346-381). همچنین با برشمردن «اسباب جرح» در راویانی که طعن و تضعیف شدهاند - از قبیل مجهول الحال بودن (جهالةالحال)، بدعت (باکفر یا فسق)، کثیرالاشتباه بودن (الغَلَط)، مخالفت با راوی موثق و صدوق - به توثیق رجال مذکور و پاسخ به اعتراضات منتقدان مبادرت کرده است (همان، ص 381ـ456).انتقاد دیگر بر صحیح بخاری ، که عمدتاً علمای شیعه مطرح کردهاند، نقل نکردن حدیث از طریق امامان شیعه و فرزندان آنان است. با آنکه او دست کم با دوتن از ائمة شیعه (امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام) معاصر بوده، تنها احادیث معدودی از امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی و امام باقر علیهم السّلام روایت کرده است ( رجوع کنید به همین مقاله). در برابر، روایاتی از خوارج و نواصب از قبیل عکرمه، عمرانبن حطان و عروه، که حتی بسیاری از محدثان اهل سنّت آنان را جرح و تضعیف کردهاند (همان، ص 424ـ432؛ همو، 1328، ج 3، ص 178-180؛ ابنابیالحدید، ج 5، ص 93 ؛ خوانساری، ج 7، ص 279ـ280؛ حسنی، ص 165ـ191)، در اسناد احادیث آن آمدهاند. از آنجا که امامان افرادی ناشناخته و گمنام نبودند و شاگردان آنان، بویژه شاگردان امام باقر و امام صادق علیهماالسّلام، در عراق و حجاز فراوان بودند و بخاری تنها نام بیست تن از رجال شیعه را آورده است (حیدر، ج 3، جزء 6، ص 501)، این انتقاد علاوه بر منابع شیعی که آن را بیشتر معلول تعصب دانستهاند ( رجوع کنید به حسنی، ص 176؛ نجمی، ج 1، ص 7) در برخی کتب اهل سنت نیز مطرح (از جمله رجوع کنید به ابنتیمیه، ج 4، ص 133؛ ذهبی، ج 1، ص 414؛ ابوریّه، ص 311ـ312) و توجیه شده است. از جمله گفته شده که بخاری دربارة امام صادق علیهالسّلام از یحییبن سعید سخنی شنید و بدان جهت از آن حضرت حدیث نقل نکرد (ابنتیمیه، همانجا). شاید بتوان گفت که افزون بر عقیدة شخصی خود بخاری، با توجه به اینکه او در زمان خلفایی چون متوکل، از مقتدرترین و ستیزهجوترین خلفای عباسی با اهلبیت، علیهمالسّلام میزیسته، ملاحظات سیاسی نیز در این امر بی تأثیر نبوده است. علاوه بر این، انتقادات دیگری نیز در منابع شیعی مطرح شده است، از جمله: عدم نقل احادیث در شأن اهل بیت علیهمالسّلام (خوانساری، ج 7، ص 279)، وجود راویان مجهول و ساختگی در آن و پذیرش احادیث مجعول (امینی، ج 9، ص 281-289) و جز آن ( رجوع کنید به نجمی، ج 1، ص 145ـ163). با وجود این بسیاری از محدثان شیعه، برطبق یک سنّت متداول در روایت حدیث، اجازة نقل احادیث بخاری و صحاح اهل سنّت را از محدثان عامه دریافت میداشتهاند (ابنشهرآشوب، ج 1، ص 6؛ مجلسی، ج 1، ص 62؛ خوانساری، ج 7، ص 280).از دیگر ویژگیهای صحیح بخاری ، که برخی آن را نشانة ضعف کتاب شمردهاند، تقطیع یا تکرارِ تعداد بسیاری از احادیث آن است. به نوشتة ابن حجر عسقلانی (1408، ص 10) وجه اینکه برخی از علمای مغرب و ابوعلی نیشابوری، صحیح مسلم را بر صحیح بخاری ترجیح دادهاند همین امر و نیز دقت مسلم در ثبت الفاظ احادیث بوده، زیرا مسلم احادیث را تقطیع نمیکرده است. به گفتة ابنحجر در صورت تکرار یک حدیث در چند باب، بخاری آن را در هرباب با سندی خاص آورده مگر در جاهای معدود که در آنجاها نیز تکرار به دلیل فایدهای در سند یا متن حدیث بوده است و ابنحجر این فواید را برمیشمارد (همان، ص 12ـ13). برخی شارحان کتاب ادعا کردهاند که بخاری هیچگاه حدیث و سند را بدون تغییر تکرار نکرده است (بخاری، مقدمه منیر دمشقی، ص 23ـ24). ولی به تصریح ابنحجر درمتن کتاب چند تکرار از این دست دیده میشود که شاید ناشی از عدم توجه بخاری بوده است (1408، ص 13). همچنین به گفتة ابن حجر، بخاری احادیثی را که تقطیع پذیر و دارای جملات متعدد بودهاند، برای اجتناب از تطویل کتاب، برحسب باب مورد نظر تقطیع میکرده است. البته در برخی منابع انگیزههای دیگری نیز برای تقطیع احادیث ذکر شده است (نجمی، ج 1، ص 126-137). نیز باید گفت که گاه بخاری بخشی از متن حدیثی را آورده و بقیه را در هیچ جای کتاب نیاورده است (ابنحجر عسقلانی، 1408، ص 13(علاوه براین، ناقدان حدیث انتقادات دیگری نیز بر صحیح بخاری وارد کردهاند؛ از جمله اینکه وی به نقل الفاظ احادیث مقیّد نبوده، و احیاناً بعضی احادیث را نقل به معنی کرده است (ابوریّه، ص 300). ابوریّه در اینباره به روایاتی استناد کرده که نشان میدهد بخاری در مجالس سماع حدیث، آن را نمینوشته و به حافظة خود متکی بوده است و از قول ابنحجر میگوید که گاه بخاری یک حدیث را با سندی واحد ولی با دو لفظ نقل کرده است (همانجا). بعلاوه ابن حجر دربارة حدیثی از ابنعمر (قال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم: یومَالاحزابِ أن لایُصَلِینَّ احدٌ العصرَ الاّ فیبَنیقُرَیظَة)، که مسلم برخلاف بخاری به جای لفظ «العصر»، «الظُهر» آورده، اختلاف را ناشی از عدم تحفّظ بخاری بر لفظ دانسته است (همان، ص 313). همچنین برخی از احادیث صحیح بخاری از نظر صحّت متن معروض مناقشه و تضعیف قرار گرفته است. به گفتة محمد رشید رضا (همان، ص 302 به نقل از المنار ) در مفهوم بسیاری از احادیث این کتاب اشکالات ونیز تعارضاتی با احادیث دیگر دیده میشود و با آنکه ابنحجر در رفع آن کوشیده، بعضی از توجیهات وی رضایت بخش نیست. به گفتة او هرچند اثبات وجود احادیث موضوعه (مجعول) در میان احادیث مسند کتاب مشکل و نپذیرفتنی است، احادیثی در آن وجود دارد که برخی قرائن بر «وضع» در آن دیده میشود؛ مانند حدیث «سحر کردن برخی افراد، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را»، که دانشمندانی چون جصاص و شیخ محمد عبده آن را مردود دانستهاند و همینطور احادیث دیگر که از اصول و فروع دین نیست (همان، ص 305 به نقل از المنار ). نیز برخی از شافعیان و دیگر مذاهب عامه بعضی از احادیث صحیحین را که در کتابهایی مانند الانتصار ابن جوزی آمده، قابل استناد ندانستهاند (همان، ص 306). با اینهمه صحیح بخاری ، نزد مذاهب مختلف اهل سنت، بویژه اهل حدیث ایشان، اعتبار بسیار دارد.منابع: ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1385-1387/1965-1967؛ ابنابییَعلی'، طبقاتالحنابلة ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنتیمیه، منهاجالسنة ، مصر 1331؛ ابنحجرعسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة ، مصر 1328؛ همو، تهذیبالتهذیب ، بیروت 1404/1984؛ همو، فتحالباری بشرح صحیحالبخاری ، (مقدمه: هدیالساری )، بیروت 1408/1988؛ ابنحجر هیتمی، الصواعقالمحرقة ، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره 1385/1965؛ ابنخلدون، مقدمة ابنخلدون ، بغداد ] بیتا. [ ؛ ابنخلکان، وفیاتالاعیان ، قم 1364 ش؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابیطالب ، بیروت 1405؛ ابنعماد، شذراتالذهب فیاخبار منذهب ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمود ابوریّه، اضواء علیالسنةالمحمّدیة ، مصر ] تاریخ مقدمه 1377/1957 [ ؛ عبدالحسین امینی، الغدیر فیالکتاب و السنّة والادب ، ج 9، بیروت 1397/1977؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری ، مقدمة محمدمنیر دمشقی، بیروت 1406/1986؛ مصطفیبن عبدالله حاجی خلیفه، کشفالظنون عن اسامیالکتب والفنون ، بیروت 1410/1990؛ هاشم معروف حسنی، دراسات فیالحدیث و المحدثین ، بیروت 1398/1978؛ اسد حیدر، الامامالصادق والمذاهبالاربعة ، بیروت 1403/1983؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدباقربن زینالعابدین خوانساری، روضاتالجنّات فی احوالالعلماء والسادات ، قم 1390-1392؛ محمدبناحمد ذهبی، تذکرةالحفّاظ ، بیروت 1956؛ محمدرشید رضا، تفسیرالمنار ، مصر 1367؛ عبدالوهاببن علیسبکی، طبقات الشافعیة الکبری ، مصر ] بیتا. [ ؛ صبحی صالح، علومالحدیث ، بیروت 1965؛ خلیلبن ایبک صفدی، کتابالوافی بالوفیات ، ج 2، چاپ س. دیدرینغ، ویسبادن 1394/1974؛ احمدبنمحمد قسطلانی، ارشادالساری فیشرحالبخاری ، بولاق 1305؛ محمدبنجعفر کتانی، الرسالة المستطرفة ، قاهره ] بیتا. [ ؛ مالکبنانس، اَلمُوَطَّأ ، استانبول 1401/1981؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ محمدصادق نجمی، سیری در صحیحین ، قم 1351 ش؛ یحییبن شرف نَوَوی، شرح صحیح مسلم ، ج 1، چاپ خلیلمیس، بیروت 1407/ 1987؛ محمد فرید وجدی، دائرة معارفالقرنالرابع عشر/ العشرین ، بیروت ] بیتا. [ ؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.