بَحْریّه(2) ، شمالیترین گروهاز سهگروه واحة بزرگ مصری در صحرای لیبی. این واحه روبروی واحات بحریه (بهصورت مفرد نیز استعمال میشود)، یعنی واحههای شمالی، و واحات قِبْلیّه یعنی واحههای جنوبی قرار دارد که شامل داخْله و خارْگَه (خارجه) است. در میان این دو گروه، واحة کوچک فَرَفْرَه (که بعضی آنرا جزئی از «داخله» میدانند) یا الفرافره قرار دارد که بکری و یعقوبی آن را الفَرْفَرون نامیدهاند. این سه واحة بزرگ به نامهای داخلی و وسطی و خارجی نیز مشخص میشوند که بحریه واحة داخلی است و واحة کوچک هم نامیده میشود. گاهی این واحه را بَهْنَسیَّه نیز مینامند، زیرا از آغاز از طریق بهنسا به آنجا میرفتهاند. حتی بکری (ص 14) به دو منطقة متمایز، یعنی بهنسا السعید و بهنساالواحات اشاره کرده است. به نوشتة بوانه بی ، بحریّه ناحیهای از استان المِنِیا و دارای 000 ، 6 نفر جمعیّت و چهار شهرک به نامهای الباویط (الباویطی: مرکز ناحیه)، القصر، مَنْدِیشه، اَلزَبْوست.این واحه همچون واحههای دیگر به حاصلخیزی بسیار معروف است و در گذشته خرما و انگور آن مشهور بوده است. غلات و برنج و نیشکر و مخصوصاً نیل در آن کشت میشده و زاجِ سفید و زاج سبز هم در آن به دست میآمده است، گو اینکه از وجود فقرة اخیر بالاخص در بحریه ذکری به میان نیامده و اطلاعاتی که در این باره در دست داریم به تمام واحهها برمیگردد. حاصلخیزی این واحه به سبب وجود چشمههای آبگرمی است که املاح مختلفی دارد.دربارة تاریخ بحریه اطلاعات اندکی در دست است. گفتهاند که این واحهها در 332، تحت فرمان امیری بربر به نام عبدالملکبن مروان و مستقل بوده است. در دورة خلفای فاطمی از حاکمی مصری به نام ابوصالح یاد میشود. در زمان مقریزی و قلقشندی، یعنی دوران فرمانروایی ممالیک، این واحهها مستقیماً تحت حکومت دولت مرکزی نبود، بلکه حکام محلی بر آنها حکمروایی داشتند. این واحهها پیوسته در معرضحمله و غارتِ بدویان عرب و بربر قرار داشت، و واحههای جنوبیتر (واحتمالاً بحریه نیز؟) گاهی به تاخت و تاز شاهان نوبیایی گرفتار میشد. تنها در دوران اخیر بود که این واحهها با دولت مصر مناسبات نزدیکتری برقرار کردند. در 1287/1870 نخست شواین فورت از این واحهها دیدن کرد و سپس بسیاری از جهانگردان اروپایی به آنجا روی آوردند.به طوری که از بقایای چندین معبد قدیمی، ساختة رومیان، و نیز کلیسایی متعلق به قرن ششم میلادی استنباط میشود، اهمیت و اعتبار واحهها در زمانهای قدیم بیشتر از امروز بوده و به نظر میرسد که کلیسای قبطی آن تا ادوار اخیر معمور بوده است. از مراسمی یاد شده است که در آن جسد یکی از قدّیسان را در تابوتی که چندین گاو حملش میکردهاند با شکوه فراوان از خیابانها میگذراندهاند و منظور قدیس بارتولومه (گفتة بکری، ص 14 را باید به همین صورت اصلاح کرد) یا جرجیس مقدس یا هر دو بوده است.منابع : ابوصالح، چاپ Evetts ، گ 93 ر، 75ر؛ محمدبن محمد ادریسی، المغرب ، چاپ دزی و دخویه، لیدن 1886، ص 44؛ عبداللهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیه و المغرب ، پاریس 1965؛ علی مبارک، الخطط الجدیدة ، ج 17، ص 29و بعد؛ احمدبن علی مقریزی، الخطط ، قاهره ] بیتا. [ ، ج 1، ص 234 و بعد؛Amإlineau, Gإographie de l'Egypt 6 ,290; Baedeker, Egypt 6 , 207; Boinet Bey, Dictionnaire gإographique ; Guides Bleus, ـgypte , Paris 1956, 507-508; K ¤ alk ¤ ashand ¦ â , tr. Wدstenfeld, 102; Schweinfurth, Prof. Dr. Aschersons Reise nach der kleinen Oase