بحرینی ، سیّدعلیاکبر (معروف به سیّدبحرینی) از روحانیون و وعّاظ متنفذ دربار مظفرالدّین شاه قاجار (حک : 1313ـ1324). اجداد وی در بحرین اقامت داشتند و پدرش چندی در شهرهای جنوب ایران زیست و سرانجام در شهر تبریز مقیم شد. مقدّمات فارسی و عربی را در کودکی و نوجوانی فراگرفت و چون صوتی خوش و بیانی رسا و دلچسب داشت به زمره وعاظ شهر تبریز درآمد و رفته رفته در آن شهر معروف شد. برای خواندن روضه به اندرون دربار ولیعهد (مظفّرالدین) راه یافت و از روضه خوانهای رسمی دربار او شد و دیری نگذشت که در ولیعهد نفوذ یافت و از محارم او شد. ولیعهد، سیّد بحرینی را مستجابالدّعوه میدانست و از اینرو، چون در 1313 به سلطنت رسید، سیّد را همراه خود به تهران آورد و در نزدیکی کاخ گلستان خانهای برای او خرید و قرار شد سیّد تمام مدت در دربار در کنار شاه باشد. به قول مهدیقلی هدایت، سیّد بحرینی یکی از پنج نفری بود که «در مزاج او ] مظفرالدین شاه [ متصرّف بودند» ( گزارش ایران ، ص 150) دیری نگذشت که بحرینی در تهران به شهرت رسید. همة سفرای خارجی مقیم تهران نام او را شنیده بودند و از نفوذ فوقالعادهاش خبر داشتند. مظفرالدین شاه عقیده داشت که وجود این سیّد مستجابالدّعوه دفع کنندة هر بلیّه و چشم زخمی است، و او را حتّی در مواقعی که به قصد شکار و تفریح از تهران خارج میشد از خود دور نمیکرد (شیخالاسلامی، ص 96). این نفوذ باعث شد که صدراعظم و سایر رجال سیاسی آن عصر برای نیل به مقاصد خود به او تقرّب بجویند. سیّد بحرینی نیز از نفوذ خود در شاه سوءاستفاده کرد و به صدراعظم و امنای دولت و دربار نزدیک شد و برای اجرای مقاصد آنها در قبال دریافت پول به همه نوع کاری دست زد.مظفرالدین شاه در هیچ یک از مسائل مملکتی جز با استخاره تصمیم نمیگرفت و این استخارهها معمولاً بر عهدة سیّد بحرینی بود. درباریان با توجه به منافع خود قبلاً سیّد را از موضوع استخاره مطلع میساختند و به وی میفهماندند که پاسخ استخاره را چگونه و به چه ترتیب به اطلاع شاه برساند. شرحی که معیّرالممالک (ص 200-202) از جریان استخارة سیّد برای اعادة میرزا علی اصغرخان امینالسلطان به صدارت آورده است از این حیث کاملاً گویاست.نفوذ سیّدبحرینی در شاه در تمام دوران صدارت امینالسلطان و همچنین عینالدوله به نفع این دو صدراعظم اعمال میشد. عینالدوله که هرگز مایل نبود کاری در ایران برخلاف نظر وی صورت بگیرد با سیّدبحرینی همدست بود. در این دوره عزل وزرا، انتصاب حکّام و والیان، رفتن به سفرهای خارج، بخشیدن خلعت به رجال، زن گرفتن شاهزادههای عضو خاندان سلطنت و نظایر آن با استخارة سیّد بحرینی انجام میگرفت و او در پرتو این موقع و منزلت، در مدتی کوتاه یکی از متمولین ایران شد. اسپرینگ رایس (کاردار وقت سفارت بریتانیا در تهران) در خاطرات خود مینویسد: مردی که از همه بیشتر در دربار ایران قدرت نفوذ دارد سیّدی است که شاه را هنگام رعد و برق زیر عبای خود پناه میدهد و برایش دعا میخواند (به نقل شیخالاسلامی، ص 96)مظفرالدین شاه در سفر اول خود به اروپا، سیّد حسین پسر سیّد بحرینی را برای حمل عبای پدرش به اروپا همراه برد تا هنگام رعد و برق از آن استفاده نماید و امینالسلطان صدراعظم برای منصرف کردن او از این سفر حاضر شد چهار هزار تومان بپردازد، ولی سیّد حسین نپذیرفت و همراه شاه به اروپا رفت (بامداد، ج4، ص 127) و در سفرهای دوم و سوم شاه هم از ملتزمان بود.مظفرالدین شاه در سفرنامههای خود به این موضوع اشاره کرده و وجود او را تأمینی برای خود خوانده است.منابع: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1357ش؛ جواد شیخالاسلامی، قتل اتابک ، تهران 1367ش؛ دوستعلی معیّرالممالک، رجال عصر ناصری ، تهران 1361ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات ، تهران 1363ش، ص 97، 120، 138، 142؛ همو، گزارش ایران ، چاپ محمد علی صوتی، تهران 1363ش، ص 151، 162.