بحر فارس،نام قدیم دریاهای جنوب ایران. جغرافیانویسان مسلمان، به پهنة گستردهای از دریاهای جنوبِ ایران، بحر فارس، بحر فارسی، خلیج فارسی، دریای فارس، دریای پارس، بحر شرقی و دریای جنوبیکبیر میگفتند که با خلیج فارس * امروزی ـ که مفهوم جغرافیایی و حدود مشخصی دارد ـ مطابقت نمیکند (رجوع کنید به خلیج فارس * ). در 290 ابنرسته، پیش از فرنگیها و برای اولین بار، آن را خلیج فارس (به مفهوم جغرافیایی کلمه پیشرفتگی پهنة آب در خشکی، ص 84)؛ و در 266، قدامةبنجعفر آن را بحر فارس (ص 233) نامیده است. و در 290، سهراب (ابنسرابیون) آن را بحر فارس و بحر فارسی (ص 59،78)؛ و در 332 مسعودی (1967، ص 38؛ همو، 1965ـ1979، ج 1، ص 128) آن را بحر فارسی در خلیج فارس آورده است. در 340 اصطخری (1967، ص 28)، و در 342 بزرگبنشهریار رامهرمزی (ص 41) و در 375 محمدبناحمد مقدسی (ص 17 - 18) آن را بحر فارس و در 355 مطهربن طاهر مقدسی (ج 4، ص 58) آن را خلیج فارس و در 367 ابنحوقل (ص 42) آن را بحر فارس و در 372 صاحب حدودالعالم (ص 12) آن را خلیج پارس و در 420 ابوریحان بیرونی (ص 167) آن را دریای فارس و خلیج پارس ضبط کرده است. در کتاب مسالک الممالک ترجمة فارسی قرن پنجم/ ششم هجری دریای پارس، خلیجی از دریای محیط ذکر شده است (اصطخری، 1368 ش، ص 109). در 500 ابنبلخی آن را دریای پارس (ص 153) و در 605 محمدبننجیب بکران آن را بحرپارس (ص 18،20) و در 625 یاقوت آن را بحر فارس (ج 1، ص 502)، و در قرن هشتم حمدالله مستوفی از سند تا عمان را جزو بحر فارس ضبط کردهاند (ص 136). ابنفقیه در قرن سوم بحر فارس را به بحر هند متصل و هر دو را یکی میدانست (ص 8). به نوشتة ابنرسته بحر فارس از دریای هند منشعب میشده است (ص 84). اصطخری وسعت بحر فارس را تا هند (1967، ص 28ـ 29) و صاحب حدودالعالم حدود آن را تا سند (ص 12) میدانسته است. به گفتة ابنبلخی دریای پارس بخشی از بحراخضر (دریای سبز) بوده است (همانجا). ادریسی ] دریای [ سبز را به نام بحر فارس خوانده و آن را به بحر چین متصل دانسته است (ج 1، ص 9). یاقوت نیز بحرفارس را شعبهای از دریای بزرگ هند میداند و به نقل از حمزه مینویسد: نام آن را ایرانیان زِراهِ کامْسیر (دریای کامسیر) میگفتند و نام محلی آن نزدیک مهروبان زراه افرنگ (دریای افرنگ) بوده است (همانجا). این نشان میدهد که در قدیم، دریای جنوب ایران نام واحدی نداشت و در هر منطقه از ساحل، آن را به نامی میخواندند؛ مانند بحرمکران و بحرکرمان، برای نامیدن آبهای ساحلی آن دو ناحیه (بکران، ص 18). در بندهش نیز تنها نام «دریا» آمده است (ص 75). در جزوة بازمانده از دورة ساسانیان، نام آبهای ساحلی که جزو حیره ] گاهی آبهای ساحلی حجر یا هَجَر [ شمرده میشد و در دورة شاپور، پسر اردشیر، و حکومت مهرزاد مرزبان بر حیره، دریاچة تازیان ] ورئی تاجیکان [ (هدایت، ص 422،430) میخواندند و به نوشتة زند وهومن یسن احتمالاً آبهای ساحلی بحرین را بهران ] بحران [ میگفتند (ص 58، پانویس 4). ظاهراً جغرافیدانان مسلمان ترکیب واژهای بحرفارس را از کتابهای یونانی و لاتینی گرفتهاند. بطلمیوس این دریا را پرسیکوس سینوس نوشته و در منابع لاتینی سینوس پرسیکوس آمده است که ظاهراً از نام پارس (در کتیبة داریوش در کانال سوئز) گرفته شده است ( مشکور، ج 1، ص 38ـ 39؛ شارپ، ص 105). در دورة اسلامی که بتدریج علم جغرافیا در میان مسلمانان پیشرفت کرد، مفهوم خلیج از لحاظ جغرافیایی روشن شد و از 290 در نوشتة ابنرسته در الاعلاقالنفیسة نام خلیج فارس دیده میشود.پیشینه. دریای پارس یا بحرفارس، در دو دورة مشخص، رویدادهای بزرگی را شاهد بوده است: 1) پیش از تاریخ تا وارد شدن مغرب زمینیها به خلیج فارس در اواخر دورة آققوینلوها (با آمدن آلبوکرک در 1506 با چهارده فروند کشتی به مشرق زمین؛ ویلسن، ص 125)؛ 2) تقریباً از اوایل دورة صفویه و بعد از آن ( رجوع کنید به خلیج فارس * ). در اینجا به رویدادهای دورة نخست میپردازیم (برای بندرهای بزرگ دورة اول رجوع کنید به مدخلهای اُبلّه، بصره، سیراف، تیز، و عمان؛ برای مناطق قدیم آن رجوع کنید به مدخلهای بحرین، مجمعالجزایر بحرین، ناحیة قدیم فارس، و هرموز؛ و برای جزایر بزرگ آن رجوع کنید به مدخلهای خارک، کیش و هرمز).بنابه مطالب کتیبهای که از شمال جزیرة بحرین به دست آمده، از هزارة دوم یا سوم پیش از میلاد، دریانوردان سومری در آنجا ـ که دیلمون خوانده میشد ـ مرکز بازرگانی پدید آورده بودند (گلوب و بیبی، ص 895، 897؛ ویلسن، ص 34). ظاهراً پیش از آن نیز در کرانههای خلیج فارس دریانوردی صورت میگرفته است و عیلامیها با جزایر نزدیکِ ساحل، مانند خارک، مراوده داشتهاند. به نوشتة گیرشمن، از سه هزار سال پیش از میلاد، جزیرة خارک جزو متصرفات عیلام شمرده میشد (ص 3) و نیز کشف معبد پوسیدون (در رومی: نپتون) ربالنوع دریاها (همان، ص 6) در جزیرة خارک نشان میدهد که پای یونانیهای قدیم یا پیروان دین آنان به آنجا رسیده بود، و دریانوردی در خلیج فارس از دیرباز جریان داشته است.در دورة هخامنشیان، ناوگان داریوش (متوفی 485 یا 486ق م)، به دریاسالاری اسکولاکس یونانی، از سند گذشت و سواحل مکران و عربستان (عمان) را بازدید کرد و وارد دریای اریتره ] دریای احمر، بحرعمان و خلیج فارس [ شد(سایکس، ج 1، ص 220؛ پیرنیا، ج 1، ص 629 - 631). در یورش اسکندر مقدونی (356 - 323 قم) به ایران، به دستور وی نارک (نِئارک)، دریاسالار وی، پس از پیاده شدن در کرانه ] دریای فارس [ در مصب رود آنامسیس (احتمالاً میناب) به اردوگاه اسکندر به داخل ایران رفت. او پس از بازگشت ] در دریاهای پارس [ به اکتشافات پرداخت (گابریل، ص 31؛ مستوفی، ص 46، 52 ـ 53). در 205 قم، آنتیوخوس سوم، شاه سلوکی (223 ـ 187 قم) از طریق دریا عملیات خود را بر ضد شهر گرهه که در آنجا قومی تاجرپیشه و توانگر به سر میبردند آغاز کرد. آنتیوخوس با دریافت پانصد تالان نقره، هزار تالان بخور و دویست تالان روغن مَرِّ صافی از ویران کردن شهر منصرف شد (گوتشمید، ص 59). این شهر در ناحیة بحرین شهرت داشت. در دورة سلوکیان (312 - 64 قم)، احتمالاً اهالی آن با شهرهای سلوکی، در کنار دجله، از طریق دریا تجارت داشتند (حورانی، ص 16،21). به نوشتة استرابون در قرن نخست پیش از میلاد، آندرستن یکی از همراهان نارک، در جزیرة ایکار ] احتمالاً خارک [ معبد آپولو و هاتفی از آرتمیس توروپل را یافت (گیرشمن، ص 3). در دورة ساسانیان نیز در دریای پارس دریانوردی صورت میگرفت. بنابر کشفیات باستان شناسان، در جزیرة خارک مقبرهای از تدمریان (پالمیریان) به دست آمده است که نشان میدهد احتمالاً جمعی از تدمریان در این جزیره زندگی میکردهاند و کاروانهای آنان به بابل و سلوکیه و خاراکس در خوزستان و از آنجا به شوش رفت و آمد داشتهاند (همان، ص 9). به نوشتة طبری، در دورة ساسانیان، شاپور ] اول [ پس از شکست اعراب با یاران خود از دریا گذشت و به خط ] مرکز ناحیة قدیم بحرین [ رفت و به حجر رسید (نولدکه، ص 110). در تهاجم اعراب نیز آنان از سوی دریا به ایران حمله کردند. به نوشتة بلاذری، عثمانبن ابیالعاص از دریا گذشت، به فارس رسید و به تَوَّج (توز) فرود آمد (ص 539). در زمان خلیفة دوم نیز عامل وی در بحرین هرثَمة بارِقی از قوم اَزْد را از طریق دریا به فارس فرستاد. او در جزیرهای نزدیک فارس ] احتمالاً جزیرة خارک [ فرود آمد (همانجا). ظاهراً اعراب ـ پس از تسخیر حجر (خط) ـ به ناوگان آنان دست یافته و با آن کشتیها به سواحل ایران فرود آمده بودند. در تمدن اسلامی، دریای فارس به یکی از مراکز بازرگانی جهانی تبدیل شد و مبادلات بازرگانی با هندوچین و ماچین گسترش یافت و سیراف * و بصره * و تیز (= طیس) به مراکز بزرگ بازرگانی آن روز تبدیل شدند.منابع : ابنبلخی، فارس نامه ، چاپ گیلسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن 1921، چاپ افست تهران 1363 ش؛ ابنحوقل، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس، لیدن 1967؛ ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسة ،چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنفقیه، مختصر کتابالبلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعةالتنجیم ، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره ] بیتا. [ ؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ همان، ترجمة فارسی قرن پنجم/ ششم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران 1368 ش؛ محمدبن نجیب بکران، جهان نامه ، چاپ محمد امین ریاحی، تهران 1342 ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان ، ترجمة محمد توکل، تهران 1367 ش؛ بندهش ، ] گردآوری [ فرنبغ دادگی، ترجمة مهرداد بهار، تهران 1369 ش؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم ، تهران 1369 ش؛ حدودالعالم منالمشرق الیالمغرب ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهةالقلوب ، چاپ گیلسترنج، تهران 1362 ش؛ جورج فدلو حورانی، دریانوردی عرب در دریای هند در روزگار باستان و در نخستین سدههای میانه ، ترجمة محمد مقدم، تهران 1338 ش؛ زندوهومنیسن (بهمن یشت) ، ترجمة صادق هدایت، تهران 1342 ش؛ پرسی مولزورث سایکس، تاریخ ایران ، ترجمة محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران 1362 ش؛ سهراب، کتاب عجائبالاقالیم السبعة الی نهایةالعمارة ، چاپ هانس فون مژیک، وین 1347/1929؛ رالف نورمن شارپ، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، شیراز ] تاریخ مقدمه 1346 ش [ ؛ قدامةبن جعفر، کتابالخراج ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ آلفونس گابریل، تحقیقات جغرافیائی راجع به ایران ، ترجمة فتحعلی خواجهنوری، چاپ هومان خواجه نوری، تهران 1348 ش؛ پ. و. گلوب، ت. گ. بیبی، «تمدن فراموش شده خلیج فارس»، ترجمة جمالالدین فروهری، سخن ، دورة 11، ش 8 و 9 (آذر و دی 1339 ش)؛ آلفرد فرایهرفون گوتشمید، تاریخ ایران و ممالک همجوار آن از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان ، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران ] بیتا. [ ؛ رمان گیرشمن، جزیرة خارک ، تهران 1339 ش؛ احمد مستوفی، «سفر دریائی نئارخ در سواحل عمان و خلیج فارس»، مجلة دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران ، سال 3، ش 4 (تیر 1335 ش)؛ علیبن حسین مسعودی، کتابالتنبیه و الاشراف ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ همو، مروجالذهب و معادن الجوهر ، چاپ شارلپلا، بیروت 1965-1979؛ محمد جواد مشکور، «نام خلیج فارس»، در خلیج فارس ، ج 1، تهران ] 1341ش [ ؛ محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسنالتقاسیم فی معرفةالاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء والتاریخ ، پاریس 1899-1919، چاپ افست تهران 1962؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، ترجمة عباس زریاب، تهران ] تاریخ مقدمه 1358 ش [ ؛ آرنولد تالبوت ویلسن، خلیج فارس ، ترجمة محمد سعیدی، تهران 1348 ش؛ صادق هدایت، «شهرستانهای ایران»، در نوشتههای پراکنده ، تهران ] 1331 ش [ ؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866-1872، چاپ افست تهران 1965؛Buzurg b. Shahriya ¦ r Ra ¦ m-H ¤ urmuz ¦ â , Livre des merveilles de l'Inde= کتاب عجایبالهند , texte arabe, traduction franµaise par L. Marcel Devic, Leide 1883-1886, reprint Tehran 1966.