بحر عُمان (دریای عمان/ خلیج عمان)، دریایی در جنوب شرقی ایران که در حقیقت ادامه اقیانوس هند است. از شمال به سواحل ایران و از جنوب به دریای عربستان و کشور عمان محدود است، و مدار رأس السرطان از جنوب آن میگذرد. عرض آن از دماغة حد (رأس الحد)، در شمال شرقی کشور عمان، تا بندر گَواتِر، در منتهیالیه جنوب شرقی ایران (در مرز ایران و پاکستان)، حدود 320 کیلومتر و طول آن حدود 560 کیلومتر است. در شمال غربی از طریقِ تنگة هرمز، در شمال شبه جزیرة مُسَندَم * (رأس مسندم)، به خلیج فارس میپیوندد. بندرهای آن در جنوب (در سواحل کشور عمان) صُور، مسقط، مَطرَح، خابورَه و صُحار است. جزایر قشم و هرمز در جانب شمال غربی آن، در مدخل خلیج فارس، و بندرعباس در ساحل ایران در چهارده کیلومتری شمال غربی جزیرة هرمز قرار دارد. از قدیم در ساحل جنوبی آن، کشور مَزْون (نام فارسی عمان) قرار داشت که مرکز آن صحار بود و ظاهراً نخستین ساکنان آن از اقوام غیر عرب بودند. مزون که مدتی عیسویت در آن رایج بود و اسقفنشین داشت، چندی تابع ایران بود و مردم آن مذهب زرتشتی داشتند، و هنگام حمله اعراب دولتی مستقل داشت (مسعودی، ج 1، ص 177؛ مارکوارت، ص 43ـ44).مدتی دریاهای کرانههای جنوبی ایران، در سواحل شهرستانهای چاهبهار * و جاسک و میناب و گاهی بندرعباس (هرموز قدیم)، دریای مُکران و دریای کرمان خوانده میشد. فاصلة بندرها و کرانههای ایرانی دریای عمان (مکران) به خط مستقیم از مشرق به مغرب به این شرح است: از بندر گواتر تا چاهبهار حدود نود کیلومتر (بندر تیز یا طیس در پانزده کیلومتری شمال بندر چاهبهار و بندر کُنارَک در حدود 65 کیلومتری مغرب بندر چاهبهار، در حاشیة غربی خلیج چاهبهار قرار گرفته است)؛ از چاهبهار تا بندر جاسک حدود 290 کیلومتر؛ از بندر جاسک تا دماغة کوه (رأس الکوه) حدود پنجاه کیلومتر؛ از رأس الکوه، که ساحل به سوی شمال امتداد مییابد، تا مصب رود میناب حدود 145 کیلومتر. رود میناب ] شاید خوریتاب [ را با رود آنامیس که، به روایت مورخان یونانی، نِئارخوس، سردار اسکندر، حدود 300 ، 2 سال پیش در کنار آن پیاده شد و به اردوگاه اسکندر در داخل ایران رفت، مطابق میدانند (گابریل، ص 31؛ مستوفی، ص 46، 52ـ53). فاصلة شهرمیناب تا رأس خلیج فارس (بندرعباس) از جادة اصلی (آسفالته) به حدود 104 کیلومتر میرسد. در این فاصله، بخش بیابان از شهرستان میناب قرار دارد که آخرین قسمت کرانة ایران در ساحل بحر عمان است.آب و هوای دریای عمان، به لحاظ قرار گرفتن در شمال مدار رأس السرطان گرم و عمدتاً متأثر از آب و هوای استوایی است.نام دریای عمان پیش از اسلام بدرستی روشن نیست. به نقل از هرودت، در 512 ق م، نخستین بار ناوگان داریوش بزرگ به دریا سالاری اِسکیلاس یونانی از رود سند وارد دریای اریتره (دریای احمر و بحر عمان و خلیج فارس) شد و سواحل مکران و عربستان ] عمان [ را بازدید کرد (سایکس، ج 1، ص 220؛ پیرنیا، ج 1، ص 629، 631). در قرن چهارم هجری، دریای عمان جزو دریای اعظم به شمار میآمد و هر بخشی از دریای اعظم به نام ناحیه یا شهری که در کنار آن قرار داشت خوانده میشد؛ مانند دریای پارس، دریای بصره و دریای عمان ( حدودالعالم ، ص 12، 164). ظاهراً به لحاظ رونق بازرگانی بندر و شهر عمان در دورة اسلامی، بحرعمان نیز اهمیّت یافت؛ زیرا، در آن دوره شهر عمان ] و بندر [ بارکدة جهان به شمار میآمده و ظاهراً با بندر تیز در خلیج فارس ارتباط دایمی داشته است. بازرگانان آن توانگرترین تجار شهرها بودند و از مغرب و مشرق و جنوب و شمال کشتیها به آنجا میآمدند (همان، ص 169). دریای سبز یا بحر اخضر یا خلیج اخضر، که امروز کمابیش مطابق با دریای عربستان است، در جنوب آن قرار داشت (بکران، ص 22). در زمانهایی دریای عمان و دریای فارس را یکی میدانستند و سواحل جنوب شرقی ایران بحر مکران و بحر کرمان خوانده میشد. بحر کرمان ] از مشرق [ به بحر مکران پیوسته بود و ] از مغرب [ از جزیرة کیش فراتر میرفت و قسمتی از بحر فارس را هم در بر میگرفت. بحر مکران ] از مشرق [ به بحر سند و ] از مغرب [ به بحر کرمان پیوسته بود (همان، ص 20ـ21). ظاهراً گاهی قسمت جنوبی این دو دریا را بحر عمان میخواندند. بارکدة کرمان (در بحر کرمان)، هرموز (هرمز) و بارکدة مکران (در دریای مکران) بندر تیز بود. از مطالب کتاب افضلالدّین کرمانی (پیش از حملة مغول) چنین برمیآید که در آن دوره بندر تیز، بارکدة مکران، بندر بینِ قارهای محسوب میشد؛ در افریقا با مصر و حبشه و زَنج (زنگبار) و در آسیای مرکزی با هند و سند و در خاورمیانه با کشورهای عربی مانند عُمان و بحرین مناسبات تجاری داشته است. در این دوره ازمکران فانید (= شکر) و قند صادر میشد و مشک و عنبر و پارچههای مخملی لطیف ونیل و محصولات دیگر در تیز داد و ستد میشد (ص 127ـ 128).دریای عمان، به لحاظ آنکه بخشی از راه مواصلاتی خلیج فارس و مناطق نفت خیز آن با اقیانوس هند، شرق دور، افریقای شرقی، دریای مدیترانه و اروپاست، از نظر اقتصادی و سوقالجیشی اهمیّت بسیار دارد. طبق مقررات قانون نفت، مصوّب مرداد 1336، فلات قارة ایران در دریای عمان نیز مانند خلیج فارس تابع مقررات قانون نفت ایران شد (تاج بخش، ج 1، ص 153ـ154). شرکت شیلات ایران در کرانههای شمالی بحر عمان تأسیساتی دارد. بر اثر حفریات باستان شناسان در کرانههای جنوبی شهرستانهای چاه بهار و جاسک و میناب، که در ارتفاع کمتر از دویست متر قرار دارد، در شمال غربی شبه جزیرة کنارک و کرانة رودی در جنوب آبادی سَدَیچ (حدود صد کیلومتری شمال شرقی شهر جاسک) و در ده کیلومتری جنوب شرقی آبادی کوهستک (حدود 48 کیلومتری جنوب شهر میناب) آثار باستانی ما قبل تاریخ پیدا شده است؛ آثار یافته شده در سدیچ متعلق به 500 ، 6 تا 500 ، 7 سال پیش از میلاد و در کنارک متعلق به دورة دیرینه سنگی میانه یا عصر حجر قدیم وسطی است (ویتافینزی و کپلند، ص 149، 150).(برای آگاهی از اهمیّت نظامی و بازرگانی این دریا در دورههای تاریخی، و نقش آن به عنوان گذرگاهی مهمرجوع کنید به بحرفارس * ؛ خلیجفارس * ).منابع : احمدبن حامد افضلالدین کرمانی، کتاب عقدالعلی للموقف الاعلی ، چاپ علیمحمد عامری نائینی، تهران 1356 ش؛ ایران. وزارت راه و ترابری، نقشة راههای ایران ، تهران 1370 ش؛ محمدبن نجیب بکران، جهان نامه ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1342 ش؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم ، تهران 1369 ش؛ غلامرضا تاج بخش، «فلات قارهی ایران در خلیج فارس»، در خلیج فارس ، تهران ] 1342 ش [ ؛ حدودالعالم منالمشرق الی المغرب ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیائی ایران (آبادیها) ، ج 8 : استان هشتم (کرمان و مکران) ، تهران 1355 ش؛ پرسی مولزورث سایکس، تاریخ ایران ، ترجمة محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران 1362 ش؛ شرکت ساختمانی پایه اسکله، گزارش مقدماتی شناسایی طرح احداث بنادر صیادی واقع در سواحل استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان برای شرکت سهامی شیلات ایران ، تهران 1365 ش؛ آلوفنس گابریل، تحقیقات جغرافیائی راجع به ایران ، ترجمة فتحعلی خواجه نوری، چاپ هومان خواجه نوری، تهران 1348 ش؛ احمد مستوفی، «سفر دریایی نئارخ در سواحل عمان و خلیج فارس»، مجلة دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران ، سال 3، ش 4 (تیر 1335 ش)؛ علیبن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ شارل پلا، بیروت 1965ـ1979؛J.Marquart, E ¦ ra ¦ ns § ahr, Berlin 1901; The New Encyclopaedia Britannica, Micropaedia, Chicago 1985, s.v. "Oman, Gulf of"; The Times atlas of the world, London 1985; C. Vita-Finzi, L. Copeland, ûSurface finds from Iranian Makraný, Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies, XVIII (1980).