بحرالغزال ، رود، ناحیه و ایالتی در افریقا.1) رود ، شاخة مهم غربی رود نیل، با 716 کیلومتر طول، که از طریق دریاچة نو به نیل علیا (بحر جبل) میپیوندد و به نام نیل سفید (بحر ابیض) به سوی مشرق جریان مییابد. این رود برای خروج آبهای منطقة باتلاقی وسیع، راهی فراهم میسازد که به وسیلة رودهای متعددی (مانند تُنج و جور) که از شعبة نیلـ کنگو سرچشمه میگیرند، و بحر عرب که مرز جنوبی چادرنشینان بِقاره * را تشکیل میدهد، تغذیه میشود، و تنها پس از پیوستن به این رودها، بحر غزال خوانده میشود. حوضة این رود 459 ، 851 کیلومتر مربع وسعت دارد و از سوی مغرب تا جمهوری افریقای مرکزی و زئیر گسترده شده است. طول بحر غزال از مَشْرَع الریک (نامی که به صورتهای مختلف نوشته و از ریشههای متفاوتی دانسته شده است) تا ملتقای آن با بحر جبل * در دریاچة نو، که از جهت مغرب در 9 درجه و 29 دقیقة عرض شمالی بدان میپیوندد، 230 کیلومتر است. شاخابههای این رود پیش از آنکه به دشت رُسی بحر غزال برسند، از درههای «فلات سنگ آهن » میگذرند.2) ناحیه ، از حوضة جویبارهایی تشکیل یافته که سرانجام نهر بحرغزال را به وجود میآورند. این ناحیه که شکل مثلثی دارد از شمال به بحرعرب، از جنوب غربی به آبریز نیلـ کنگو، و از جنوب شرقی به رودخانة رُهْل یا نَعْام محدود است. باتلاقِ دایمی (به عربی «سدّ») در قسمتهای سفلای این جویبارها (نظیرنهر بحرغزال و بحرجبل)، چنانکه از نام عربی آن برمیآید، سدّی به وجود آورده که مدتها هرگونه راه عبور از نیل به آن ناحیه را بسته بوده است. قسمت غربی ناحیه را فلات سنگ آهن تشکیل میدهد و میان این ناحیه و سد دشتهای آبرفتی قرار دارد.سیاهپوستانِ بومی و بت پرست ساکن شمال و شرق، بیشتر افراد قبیلة دَنْکَه اند که زندگی چوپانی و نیمه صحرانشینی دارند. قبایل این فلات، عبارتاند از: فَرُوقیها و کُریشها در بخش شمالی (دارفَرتِیْت)، و افراد اَزَنْد (نیام نیام، به عربی: نَمانِم) در نواحی جنوبیتر که اکنون مرز کنگوی بلژیک آنها را از هم جدا کرده است.3) ایالت («مدیریّه») ، در جنوب غربی سودان قرار دارد که از شمال به دار فُور * جنوبی و کُرْدُفان * جنوبی، از مشرق به البُحیره، از جنوب به استوائیة غربی و از مغرب به جمهوری افریقای مرکزی محدود است. مساحت آن 576 ، 134 کیلومتر است و در 1355ش/1976 دارای 000 ، 866 تن جمعیت بوده است. مرکز آن واو است که از طریق جاده و راهآهن به اُوَیل و شمال غربی ارتباط دارد.تاریخ منطقه. به گفتة بورکهارت (1814)، دارفَرْتیتْ برای بازار دار فُورْ بَرده فراهم میکرده است. نفوذ به داخل بحر غزال از راه نیل، پس از حملات سلیم قَبُودَانْ به ناحیة بحرجبل آغاز شد (1255 - 1258/1839 - 1842). بازرگانان و از جمله اروپاییان در 1266 - 1275/1850 - 1859 در جستجوی عاج از طریق نیل به بحر غزال وارد شدند ولی چون به دست آوردن عاج دشوار شد، بردهگیری که تجارت پرسودی بود جای آن را گرفت. ورود بازرگانان عاج به دار فرتیت، به بردهفروشان («جَلاّ به») کردفان و دارفور کمک کرد و برده فروشی پس از 1276/1860 (هنگامی که اروپاییان پایگاههایشان را به دستیارانِ عربِ خود فروختند) گسترش یافت. این افراد، یعنی صَعیدیها، قِبطیها و دیگران که از طریق نیل («البحر») میآمدند به بَحّارَه معروف بودند. اینان خدمتگزارانی مسلح داشتند که معمولاً از افراد دَناقِلَه بودند و در شمال به خدمت گرفته میشدند؛ و همچنین دستههای سپاهی مرکب از بردگان (بازِنْقِر )، و پایگاههای مستحکمی (زَریَبه) در اختیارشان بود، و عملاً در منطقهای که انحصار بازرگانی آن را در دست داشتند صاحب اختیار مطلق بودند.زُبَیررَحْمَهْ منصور از مردمان سودان، فرد برجستهای در بحرغزال غربی بود که در 1274 - 1275/1858 کار خود را با فعالیت بازرگانی مستقلی آغاز کرد و مقرّ خود را به جانب غربی، در ناحیهای که هنوز بهرهبرداری نشده بود کشانید و بالاخره خود را به نیامنیام رساند و در آنجا سپاهی شخصی به وجود آورد و پس از آنکه از آن سرزمین رانده شد بر دارفرتیت استیلا یافت (1282/1865). در 1283/1866، در شمال با رِزَیقات بَقّارَه قراردادی بست و به موجب آن از طریق شَکَّا راه بازرگانی دار فور را گشود. در آن زمان خدیو مصر، اسماعیلپاشا، سعی میکرد که برده فروشی را از میان بردارد و بحرغزال و بحرجبل را به سلطة مصر درآورد. در 1286/1869 دستگاه حکومتی خرطوم عدهای را به سرکردگی حادثه جویی به نام محمد بلالی (یا هلالی) از اهالی دار فور اعزام کرد که از زبیر شکست خورد. اعتبار زبیر فزونی یافت و اهمیت راه شمال غربی که تحت تسلط او بود، در نتیجة حملة سرساموئل بیکر به بحر جبل (1286 ـ 1290/ 1869 ـ 1873)، افزایش یافت. با اینهمه، زمانی که زبیر با نیامنیامها درگیر بود (1289/1872) رزیقاتها در راه شکا به بازرگانان حمله بردند. منازعات بعدی زبیر با رزیقاتها به نزاع او با رئیس آنان، سلطان ابراهیم دارفوری، انجامید و زبیر همراه با مقامات مصری نقشة حمله به دار فور را طرح کرد و در نتیجه به حکومت بحرغزال و شکا برگزیده شد و بالاخره دارفور در 1291/1874 سقوط کرد.سال بعد، زبیر به قاهره رفت و در آنجا به دستور خدیو توقیف شد. فرزندش سلیمان در بحرغزال، که سلطة مصر در آن عملاً بیاثر بود، باقی ماند. در 1294/1877، سی.جی. گوردن فرماندار کل، سلیمان را به حکومت بحرغزال منصوب کرد و در آنجا درگیری با یکی از رقبا، باعث شد که سلیمان درصدد طغیان برآید. وی در 1296/1879 از آر.گسی معاون ایتالیایی گوردن شکست خورد و به قتل رسید. گسی، بعد از سلیمان، حکومت را به دست گرفت و تا 1297/1880 که فراخوانده شد کوشید تا منطقه را آرام سازد. جانشین گسی، مردی انگلیسی به نام لاپتون ، با پیامدهای نهضت مهدیون مواجه شد. مهدی، پس از تصرف اُبَیِّضْ، در شَیِکان به پیروزی رسید (1300/1883) و راه کمک لاپتون بسته شد. بسیاری از افسران او نیز که از اهالی شمال سودان بودند، با مهدی موافقت داشتند. در جمادیالا´خره 1301/ آوریل 1884، لاپتون دَیْمَالزُّبَیر، مرکز حکومت ایالتی را به نیروهای مهدی به سرکردگی کَرَماللّه کُرْقُساوی تسلیم کرد؛ اما مهدیون سازمان اداری استواری در آنجا برقرار نکردند و عاقبت هم کرماللّه در 1304/1886 به دار فور عقب نشینی کرد.در این موقع، بحرغزال آماج توسعه طلبی استعماری اروپاییان قرار گرفت. در 1312/1894 دو گروه اعزامی از کشور کنگوی آزاد وارد دار فرتیت شدند و رئیس قبیلة فاروقی حمایت کنگو را پذیرفت. بعد از آن، محمود احمد که از سوی مهدیون بردار فور حکومت میکرد، خَتیم موسی' را برای اخراج اروپاییان اعزام کرد؛ اما آنها، براساس مفاد قراردادی که در صفر 1312/اوت 1894 میان فرانسه و کنگو منعقد شده و به موجب آن بحرغزال در حوزة نفوذ و توسعة فرانسه قرار گرفته بود، عقب نشینی کرده بودند. نیروهای اعزامی فرانسه به سرکردگی ژ.ب. مارشان از منطقه گذشتند و در ربیعالاول 1316/ ژوئیة 1898 در فاشوده خود را به نیل سفید رساندند، ولی در شعبان/ دسامبر همان سال، پس از فتح مجدد سودان توسط نیروهای مشترک انگلیس و مصر، عقب نشینی کردند. بالاخره قرارداد 9 ذیقعدة 1316/21 مارس 1899 میان فرانسه و انگلستان به ادعای فرانسه بر بحرغزال پایان داد و آبریز کنگوـ نیل را مرز میان دو منطقة نفوذ شناختند، و سرانجام در 1303ش/ 1924 مرزها مشخص شد.بیشتر جمعیت بحر غزال را دنکهها تشکیل میدهند که عمدتاً دامدارند و به زبان مردم نیل سخن میگویند. زبان سایر سکنة آن سودانی است.منابع: برای مطالب منتشره تا سال 1937 رجوع کنید به R.L. Hill, A bibliography of the Anglo-Egyptian Sudan, London;و برای اطلاعات کوتاه دربارة شخصیتهای برجسته رجوع کنید به A Biographical-dictionary of the Anglo-Egyptian Sudan, Oxford 1951;مقالات متعددی بویژه دربارة قبایل در Sudan notes and records , Khartoum 1918- وجود دارد. کتاب شناسیهای سالانه از 1948 در این نشریه ظاهر شده است.زندگی الزبیر در نَعُوم شُقَیر، تاریخالسودان ، قاهره 1903، ج 3، ص 60ـ88، به ترجمه و تحشیة M. Thilo ، با عنوان زیر منتشر شده است:Ez Ziber Rah met Paschas Autobiographie, ein Beitrag zur Geschichte des Sudan , Bonn and Leipzig 1921.در باب نفوذ بلژیکیها رجوع کنید بهL. Lotar, "La Grande Chronique du Bomu", Mmoires, Section des Sciences Morales et Politiques, Institut Royal Colonial Belge , Brussels, and A Abel, Traduction de documents arabes concernant le Bahr-el-Ghazal, Bull. de l'Acad. Royale des Sci. coloniales, xxv, 1954, 1385-1409.کتابM.F. Shukry, The Khedive I smail and slavery in the Sudan, Cairo 1938,اثری کلی و مفید است.همه براین امر اتفاقنظر داشتند که دریاهای عمده مستقیماً به بحر محیط متصل است مگر در چند مورد استثنایی، از جمله دریای خزر؛ ولی دریای سیاه (بحر بُنْطُس یا نیطُس) که آن را شاخه یا خلیجی از بحر محیط میدانستند، و بحر مغرب، بحر روم، بحر وَرَنْک (بالتیک)، بحر زَنْج، بحر فارس، بحر هند، بحر چین (چهار بحر اخیر با اقیانوس هند و بخشی از اقیانوس کبیر مطابقت دارد) به اقیانوس متصل است. به طور کلی، چنین تصور میشد که این شاخهها یا خلیجهای بحر محیط دو جبهه در مشرق و مغرب به وجود میآوردند (یاقوت حموی، ج 1، ص 504) که در ناحیة سوئز به هم میپیوستند یا لااقل به یکدیگر نزدیک میشدند. اما در این باب که آیا آب از بحر محیط به خلیجها میریزد (بنابر نظر غالب)، یا همانند تقریباً تمام رودهای جهان به بحرمحیط سرازیر میشود، آب خلیجها هم به آن میریزد، یقین نداشتند.با اینکه از لحاظ نظری بحر محیط اقیانوسی محیط بر ربع مسکون به شمار میرفت، غالباً مراد از آن فقط اقیانوس اطلس بود. از طرف دیگر، قسمتی از اقیانوس اطلس، که مجاور اسپانیا و شمال افریقا بود، بخشی از بحر مغرب به شمار میآمد (قزوینی، عجایب ، ص 123). وقتی که بحر محیط به معنای اقیانوس اطلس به کار میرود با بحر مُظْلِم یا بحر ظُلْمَة یا بحر ظُلُماتْ (دریای تاریکی) مترادف است و به شمال اقیانوس اطلس اطلاق میشود و این اسامی از هوای نامساعد و مخاطرات آن اقیانوس حکایت میکند (ادریسی، ج 2، ص 355 - 356؛ نیز رجوع کنید به دمشقی، ص 124). از جمله جزایر مشهور بحر محیط، علاوه بر طولیه که معمولاً آن را با شتلند یکی میدانند و اعراب از طریق ترجمههای بطلمیوس با آن آشنا بودند، جزایر خالدات * (جزایر قناری) و بریتانیا (بَرْطانیّه، به صورتهای مختلف) بود. به روایتی معروف، که ظاهراً از منبعی قدیمی گرفته شده است، شمار جزایر بریتانیا دوازده بوده است (بتّانی، ص 26؛ نیز رجوع کنید به مسعودی، 1967، ص 68).نویسندگان عرب اتفاقنظر دارند که کشتیرانی در بحر محیط غیرممکن است، مانند کِنْدی که یاقوت حموی (ج 1، ص 500)، از او نقل قول میکند و ظاهراً گفتة او دربارة اقیانوس منجمد شمالی بوده است ( رجوع کنید به مسعودی، 1861 - 1877، ج 1، ص 275؛ بتّانی، همانجا؛ یاقوت حموی، ج 1، ص 504؛ ابنخلدون، ج 1، ص 187 - 188). شاید این اوصاف اصولاً به آن اقیانوس افسانهای که به قول قدما بر جهان محیط بوده برمیگردد. به هرحال، مسلم است که کشتیهای مسلمانان در آبهای اقیانوس اطلس رفتوآمد داشتهاند. بعد از هجوم نورمانها به اسپانیا در 229/844، سواحل اقیانوس اطلس، احتمالاً تا خلیج بیسکی (گاسکونی)، تحت مراقبت ناوگان بنیامیه بوده است. در 355/966 وایکینگهای دانمارکی به سواحل اسپانیا در بندر لیسبون و قصر اَبی دانِسْ (الکاسر دو سال ) حمله کردند، ولی بحریة اموی آنها را در شِلْب (سیلوس ) شکست داد. در 387/997 این بحریه نیروی زمینی منصور خلیفه را از بندر قصر ابیدانس در ساحل اقیانوس اطلس، از راه دریا به پُرتغال (اوپورتو ) آورد (برای این وقایع رجوع کنید به لِوی ـ پرووانسال، ج 1، ص 157، 218، 224، 393، 441).در موارد یاد شده، احتمالاً برخی عملیات نظامی در ساحل مطرح بوده است. همچنین شواهدی نیز برای سفرهای دریایی در اقیانوس اطلس وجود دارد؛ بجز سفری که ظاهراً یحییغزال بعد از 229/844 به دربار «پادشاهان شمال» کرد ـ محل این دربار را بتفاوت در ژوتلند یا ایرلند دانستهاند (مراجع در بروکلمان، ) ذیل ( ، ج 1، ص 148؛ مونس، ج 2، دفتر 1)، دربارة خشخاش قرطبی که در بحرمحیط به دریانوردی پرداخت و با غنایم هنگفت مراجعت کرد (مسعودی، 1861ـ1877، ج 1، ص 258؛ نیز رجوع کنید به لوی ـ پرووانسال، ج 3، ص 342، حاشیه) و دربارة ماجراجویان لیسبون (قرائت صحیح: «المُغَرِّروُنْ») ـ که روزهای متمادی در سمت مغرب و جنوب اقیانوس اطلس دریانوردی کردند و در شهر مولدشان خیابانی به نام آنها نامگذاری شد ـ گزارشهایی در دست است (ادریسی، ج 1، ص 200، ج 2، ص 26 ـ 27). در اینجا به شرح شکار نهنگ در حوالی ایرلند (قزوینی، آثار... ، ص 388 به نقل از عُذْری، جغرافیدان اسپانیایی قرن پنجم) نیز میتوان اشاره کرد.منابع: محمدبنابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائبالبر و البحر ، چاپ مرن، سنپطرزبورگ 1865؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن 1967؛ همو، کتاب عجایبالمخلوقات و غرایبالموجودات ، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن 1967؛ علیبن حسین مسعودی، کتابالتنبیه والاشراف ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ همو، مروجالذهب و معادن الجوهر ، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس 1861-1877؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866-1873؛Muhammad b.Dja ¦ b ¦ â r Batt ¦ a n ¦ â , al- Batta ¦ n ¦ â sive Albatenii opus astronomicum...arabice , ed. C.A.Nallino, Rome 1899; Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937- 1942; IbnKhaldu ¦ n, Histoire des Berbres , vol. I, Paris 1925; Muh ¤ ammad b.Muh ¤ ammad Idr ¦ â s ¦ â , Gographied' ـdrisi, tr. P. Amdee Jaubert, Paris 1836-1840; E. Lvi-Provenµal, Histoire de l'Espagne musulmane , Cairo 1944-1953; H. Munis, "Contribution l'tude des invasions des Normands en Espagne", Bulletin de la Socit Royale d'Etudes Historiques, Egypte , vol. Ë Ë (1950).