بحرالروم ، (دریای یونانیان) یا البحرالرومی، نامهای دیگر مدیترانه است که از دورانهای قدیم مخصوصاً به شرق مدیترانه، یعنی جایی که احتمال تلاقی با بحریة روم شرقی میرفت، اطلاق میشده است. با گسترش فتوحات مسلمانان، این نامها بر سراسر مدیترانه اطلاق شد و هنوز هم بحرالروم نام متداول این دریاست که آن را البحرالشامی یا بحرالشام و بحرالمغرب نیز نامیدهاند.دریایی که به اینهمه نام خوانده شده است، به زعم جغرافیدانان مسلمان، در مسافتی دور از مغرب تنگة جبلطارق (زُقاق) آغاز میشد؛ و آن را خلیجی از دریای مغرب (البحر المحیط المغربی) نیز میدانستند. افسانههای رایج حاکی از آن بود که بحرالروم بر اثر حفر تنگة جبلطارق به وسیلة بَنْودَلوُکَه در سرزمینی که قبلاً خشکی بوده به وجود آمده است. بنودلوکه از اخلاف ملکه دَلوُکه بودهاند که بر اساس این افسانهها پس از فرعون و خروج بنیاسرائیل در مصر حکومت میکرده است (مسعودی، 1861ـ1877، ج 2، ص 398) و برای ایجاد سد میان خود و شاه یونان، به حفر تنگه اقدام کرد (قزوینی، ص 123). به موجب افسانهای دیگر، حفر تنگه و اتصال بحرالروم به بحرالمحیط به دستور اسکندر و به درخواست اسپانیاییهای قدیم (اِشْبان) که میخواستند از بربرها جدا باشند، ایجاد شده است (نُوَیری، ج 1، ص 231ـ232). دمشقی (ص 137) از پلی افسانهای که گویند اسکندر به همین مناسبت بنا نهاده شرح مفصّلی، همراه با نقشة آن، آورده است.وصفهای بحرالروم بترتیب از مغرب آغاز میشود و معمولاً، در امتداد ساحل جنوب، به سمت مشرق پیش میرود؛ بدین ترتیب از سَلا * یا حتی السُوس * الاَقصی' و پس از طَنْجَه * و سَبْتَه * (سوتا ) به طَرَابُلُس و اسکندریه و دهانههای نیل و بعد به سمت شمال در طول ساحل شام به اَنطاکیه و بندرگاهش موسوم به سُوَیْدِیَّه تا ثُغور (مرزها) و از آنجا به سمت مغرب در طول ساحلِ بلاد روم (آسیای صغیر) به قسطنطنیه و الارض الصغیره (خاک اصلی یونان) و بَلْبُونُس و قَلَّورِیَه و اَنکُوَرْدَه و افْرَنْجَه (فرانسه) و مجدداً به سمت جنوب به طرف اَنْدَلُس (اسپانیا؛ برای مثال رجوع کنید به ابنحوقل، 1967، ص 190ـ 191). البته چنین میپنداشتند که هرکس میتواند، لااقل نظراً، بحرالروم را دور بزند تا به نقطهای در اسپانیا مقابل جایی که از آن حرکت کرده برسد؛ و دیگر اینکه تمام کشورهای جنوب آن، مسلمان و ممالک شمال آن مسیحیاند. دربارة ابعاد دریای روم، اقوال مختلف است؛ مسعودی طول آن را حدود 000 ، 8 و عرض آن را 965 تا 290 ، 1 کیلومتر دانسته، ولی از تخمین دیگری که به کِندی و شاگردش سرخسی نسبت دادهاند، یعنی طول 650 ، 9 و عرض 643 کیلومتر، نیز اطلاع داشته است (1967، ص 56؛ و نیز همو، 1861ـ1877، ج 1، ص259). ابنفقیه (ص 7) طول دریای روم را از انطاکیه تا جزایر سعادت (جزایر قناری) 500 ، 2 فرسخ و عرض آن را 500 فرسخ دانسته و مقدسی نیز (ص 14) همین ابعاد را از او نقل کرده است. مسعودی (1861ـ1877، ج 1، ص 282) متذکر شده است که دریانوردان در این باره با فلاسفه اختلاف عقیده داشته و ابعاد بحرالروم را بیشتر میدانستهاند (طول واقعی دریای روم حدود 900 ، 3 کیلومتر و بیشترین عرض آن حدود 600 ، 1 کیلومتر است). مراکشی، منجم قرن هفتم، برآورد تقریباً دقیقی از طول دریای روم به عمل آورده است ( رجوع کنید به ابوالفدا، ص 27). دریای روم همواره از دریاهای اصلی به شمار آمده است. مقدسی، به تصریح خودش، فقط دو دریا میشناسد: یکی در غرب یعنی مدیترانه و دیگری در شرق یعنی اقیانوس هند که آن را البحرالصینی (دریای چین) مینامد، و متذکر میشود که بلخی دریای محیط و جَیْهانی دریاهای چهارم و پنجمی نیز به نام بحر خزر و خلیج قسطنطنیه در سواحل دریای سیاه میشناختهاند. مقدسی نظر خود را با قرآن (الرّحمن: 19ـ20: «مَرَجَ البَحْرَیْنِ یَلْتَقِی'انِ، بَیْنَهُم'ا بَرْزَخٌ لا'یَبْغِی'انِ») مطابق دانسته و به گفتة او (ص 16) «برزخ» مذکور باریکه میان فَرَما (پلوسیوم ) و قُلْزُم (سوئز جدید) است که دریای روم را از دریای چین جدا میکند. همچنین ذکر میکند که برخی، نصّ دیگری از قرآن (لقمان: آیة 27) را که میفرماید: وَلَوْ اَنَّ ما' فیِ الاْرَضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلا'مٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ... اشاره به آن پنج دریا بعلاوة مقلوبه (دریای واژگون یا بحرالمیت) و خَوارَزِمیّه (دریای آرال) دانستهاند. فهرست معقولتر دیگری از هفت دریا چنین است: بحراخضر یا اقیانوس شرقی، اقیانوس غربی، دریای کبیر یا اقیانوس هند، بحرالروم، بحر خزر، دریای سیاه، دریای آرال ( حدودالعالم ، ص 51 ـ 53). مسعودی (1967، ص 50ـ77) به پیروی از جیهانی، این پنج دریا را ذکر میکند: اقیانوس هند، بحرالروم، بحر خزر، دریای سیاه، بحر محیط و در جای دیگر میگوید که بیشتر مردم از چهار دریا سخن میگویند، (1861ـ1877، ج 1، ص 271) و ظاهراً دریای سیاه و خزر را یکی به شمار میآورند. ولی ابنفقیه (ص 4 ـ 8) نظر دیگری دارد. با اینهمه، تعداد دریاها را هر چه دانسته باشند، نظر کلی بر این بوده است که منظور قرآن از «مَجْمَعَ البَحْرَین» (کهف: 60) برزخ سوئز است، گواینکه بعضی نیز آن را زُقاق (تنگة جبل طارق) دانستهاند.قسمتهای مختلف بحرالروم اسامی گوناگون داشته است؛ مانند بحرتیران (رازی) و جُونالبنَادِ قِیِّین (خلیج ونیزیها، به گفته ابنحوقل) یا خلیج بَنادقِی (خلیج ونیز، به گفتة ادریسی) که در واقع تمام دریای آدریاتیک را در برمیگیرد؛ خلیج قسطنطنیه (جوانب دریای سیاه) دریای سیاه، نیطَس خوانده میشد که تحریف شدة بُنْطُس بود و احتمالاً ضبط برخی از نسخهها بوده است. دریای آزوف، مایُطِسْ خوانده میشد، و این مطلب بدرستی تشخیص داده شده بود که دو دریای اخیر به یکدیگر و به بحرالروم متصلاند، ولی کوشش قدما برای تعریف موضع نسبی دریای سیاه و بحرخزر با تردید و اشتباه همراه بود و به طریق اولی آشناییشان با دریای سیاه و دریای بالتیک (بحر الوَرَنْک، دریای وَرَنْگِیان) یا اقیانوس منجمدشمالی نیز، که مسلمانان نمیتوانستند اطلاعات وسیع و مستقیمی از آن داشته باشند، از همین قرار بود. گرایش به اینکه دریاهای اخیر را متصل به بحرالروم بدانند، در نقشههای ابنحوقل مشهود است.جزایر مختلف دریای روم از قدیم شناخته شده بود. قبرس و اَرْواد (جزیرة کوچکی در ساحل شام) اولین جزایری بود که درزمان معاویه مسخّر شد و به جزایر رودس و کرت (اقریطش) و حتی سیسیل قبل از مرگ او (60/680) چند بار حمله شد. ابنخرداذبه (ص 112) از چندین جزیرة دیگر نیز نام میبرد، اما جغرافیدانان پیرو مکتب بلخی فقط نام چند جزیره را در بحرالروم ذکر میکنند و مقدسی (ص 15) در 375/985 تنها از جزایر بزرگ سیسیل و کرت و قبرس یاد میکند. اصطخری (ص 70) قبل از مقدسی، علاوه بر این سه جزیره به جزیرة چهارمی نیز اشاره میکند به نام جبل القِلال ( رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 1، ص 392) که رنو آن را با فراکسینتوم (امروزه گارد ـ فرنه نامیده میشود و در سواحل فرانسه در شرق مارسی قرار دارد) یکی دانسته (ابنعبدالحق، ج 5، ص 27) و از همینجا بوده است که مسلمانان در فاصلة سالهای 281/894 و 361/972 به خاک سویس نیز حمله میکردند ( رجوع کنید به لِوی پرووانسال ، فصل 5). روایت ابنحوقل (1967، ص 204) انطباق این نام را بر آن جزیره تأیید میکند. او مینویسد که این محل «در سرزمین فرانسه قرار داشته و در دست مجاهدان مسلمان بوده است» (بِنَواحی افرَنجَه بأَیدی المُجاهدین). در نقشة ابنحوقل به صورت جزیرهای (در چاپ دوم پیوسته جبل الفُلال آمده است و نیز رجوع کنید به ابن عبدالحق، ج 1، ص 99) مقابل رودخانة بزرگی، که قطعاً رود رُن بوده، نشان داده شده است (در همان نقشه جنووا نیز به صورت جزیرهای آمده است). قزوینی (ص 124 ـ 125) از جزایر دیگری نام میبرد، ولی متن و نقشههای ادریسی بهترین وصف موجود از جزایر بحرالروم است ( رجوع کنید به منابع).از خصوصیات جالب توجه بحرالروم، فقدان نسبی جزرومد و عقبنشینی سواحل بود که مسعودی (1967، ص 70، 133) به هر دو پدیده اشاره کرده و پدیدة اخیر را به ساحل افسس نسبت داده (که تأیید نشده است). مسعودی به فعالیت آتشفشانی کوه اتنا (جبل البُرکان، اَطْمَة صِقِلّیَه، 1861ـ1877، ج 2، ص 26؛ همو، 1967، ص 59) اشاره کرده است. همچنین میگوید که هارونالرشید قصد داشت بحرالروم را به بحرقلزم (بحر احمر) متصل کند، ولی یحییبنخالد برمکی او را از این کار بازداشت و عنوان کرد که اگر چنین امری صورت پذیرد یونانیان از آبراه عبور کرده برای زائران مکه مزاحمت ایجاد خواهند کرد (1861ـ1877، ج 4، ص 98 ـ 99).با اینکه در بدو امر یونانیان سلطة خود را بردریا، حتی پس از شکست در خشکی، حفظ کردند، طولی نکشید که این سلطه را بر اثر فتوحات دریایی مسلمانان از دست دادند. معروفترین این فتوحات نبرد دَکَلها (ذات الصَواری) بود که در 34/655 در نزدیکی سواحل لیسیه (لوکیا، لیکیه) به وقوع پیوست. چنین به نظر میرسد که تأسیسات بندری سابق روم شرقی در شام و مصر همراه با افراد آموزشیافته بر ضد آنها به کار گرفته شد و در نتیجة تسلط مسلمانان بر شرق بحرالروم محرز شد. مسلمانان این تسلط را در زمان امویها و حتی اوایل دوران عباسی نیز حفظ کردند و در این دوره چندین بار به قسطنطنیه حمله شد. احتمالاً در زمان هارونالرشید در نیروی دریایی یونان تجدیدقوایی صورت گرفته است، چون هنگامی که در 189/805 کشتیهای جنگی روم شرقی اسیران مسلمان را برای معاوضه به لامِسْ (لامُس، کیلیکیه * ) آوردند مردم را سخت تحتتأثیر قرار دادند ( رجوع کنید به مسعودی، 1967، ص 189). در 311/ 923 یا 312/924 ناوگان دریایی مسلمانان مرکب از واحدهایی از بصره و شام تحت فرماندهی «متولّی الغزو فیالبحر» از طرسوس حرکت کردند و با موفقیت در آبهای شمال بحرالروم به عملیاتی دست زدند و تا آبهای ونیز پیش رفتند و با دستهای از بلغارها روبرو شدند و عدهای از بلغارها با ایشان به طرسوس مراجعت کردند ( رجوع کنید به مسعودی، 1861ـ1877، ج 2، ص 16ـ17؛ ابناثیر، ذیلِ سنة 311). اما بعدها در زمان خلافت مقتدر عباسی (حک : 295ـ320) کشتیهای یونانی مرتباً به سواحل شام حمله میکردند و در همان زمان بود که سلطة مسلمانان بر شرق دریای روم بکلی از دست رفت ( رجوع کنید به ابنحوقل، 1873، ص 131ـ132؛ 1967، ص 197) و در 345/956 ظاهراً مسلمانان در آن نواحی بحریهای نداشتند ( رجوع کنید به مسعودی، 1967، ص 141).در مغرب بحرالروم، پس از حمله به اسپانیا (92/711) در زمان نسبتاً متأخر، بعضی از درخشانترین غزوات مسلمانان به وقوع پیوست. به اشغال ممتد فراکسینتوم قبلاً اشاره شد؛ بردة آزاد شدهای از اغالبة شمال افریقا ـ که در آن زمان فعالیت فراوانی داشتند ـ جزیرة باری در جنوب ایتالیا را تصرف کرد (226/840) که تا چندین سال عملاً حکومتی مستقل به شمار میرفت ( رجوع کنید به بلاذری، ص 234ـ235؛ ابناثیر، ذیل همین سنه در درج این مطلب از او متابعت میکند). در 228/842 در زمان محاصرة مَسِّینی (مسینا ) به وسیلة یکی از فرماندهان اغلبیه، مردمان نَابَل یا نابُل (ناپل ) درخواست حمایت کردند و به قوای مسلمانان ملحق شدند ( رجوع کنید به ابناثیر، ذیل همین سال) و کمی بعد از آن شهرهای رُم و ونیز تهدید شد و رُم چند بار به مخاطره افتاد. در 255/869 مالت سقوط کرد ( رجوع کنید به ابن خلدون، ج 4، ص 201). همچنین در 323/934 به جنووا حمله شد و قوای اعزامی از سیسیل، که در آن زمان تحت تسلط فاطمیان بود، آن را تصرف کردند ( رجوع کنید به ذهبی، ذیل همین سال)، ولی بعد از آن نفوذ مسلمانان در ایتالیا کاهش یافت.بحرالروم هرگز به صورت دریایی عربی در نیامد، چون مسلمانان حتی در اوج قدرت، بر سواحل شمالی آن تسلطی نداشتند. از زمان شارلمانی به بعد، شواهدی از فعالیتهای دریایی مسیحیان در دست است. با اینکه روم شرقی رو به افول نهاد و در قرن دهم / شانزدهم، ترکان عثمانی سواحل دریای روم را که بدان دریای سفید (آق دنیز) میگفتند، از پُلوپونز تا الجزایر در اختیار داشتند، و در نتیجه مسلمانان پیشرفتهای خود را از سر گرفتند، بتدریج و با گذشت قرون، بر فعالیتهای مسیحیان افزوده شد.منابع : علاوه بر قرآن؛ ابناثیر، کتاب الکامل ، چاپ ترنبرگ، لیدن 1851ـ1876؛ ابنحوقل، صورة الارض ، چاپ دخویه، لیدن 1873، ص 128ـ137، چاپ کرامرس، لیدن 1967، ص 190 ـ 205، با نقشه در ص8، 66، 193؛ ابنخرداذبه، کتاب المسالک و الممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنخلدون، کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر ، بولاق 1284؛ ابنعبدالحق، مراصد الاطلاع ، چاپ یونبول؛ ابنفقیه، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ اسماعیلبنعلی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان ، چاپ رینود و دیسلان، پاریس 1840؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالکالممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967، ص 68ـ71؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1866؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائبالبر و البحر ، چاپ مرن، سن پطرزبورگ 1865؛ محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام ، حیدرآباد 1337؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات ، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن 1967، ص 123ـ127؛ علیبن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ همو، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس 1861ـ1877؛ محمدبناحمد مقدسی، کتاب احسنالتقاسیم فی معرفةالاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967، ص 17ـ19؛ احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب ، قاهره ] 1923ـ1955 [ ، ج 1، ص 233ـ236؛ یاقوت حموی، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، ج 1، ص 504 ـ 505؛Amari, Biblioteca Arabo-Sicula, text 165-176, transl. 70-74 (دارای وقـایعنامـهای مجـهـولالمـؤلـف دربـارة سیسیـل) ;P. K. Hitti, History of the Aarabs , ed. 6, Princeton1956, index; H udu ¦ d al- ـ a ¦ lam, tr. V. Minorsky, Cambridge 1970; Muh ¤ ammad b. Muh ¤ ammad Idr ¦ â s ¦ â , Gإographie d'ـdrisi , tr. P. Amإdإe Jaubert, Paris 1836-1840,I, 5-6, é , 1-13, 16-19, 35-48, 68-135, 226-304, etc.(با بیشترین تفصیل ولی کمفایده برای دوران نخستین) ; E. Lإvi-Provenµal, Histoire de l'Espagne musulmane , Leiden 1950-1953;برای نقشههای ادریسی:K. Miller, Mappae Arabicae , Stuttgart 1926 and later.تکمله. در عهد عثمانی بحرالروم به آقدنیز یا بحر ابیض معروف بود و اصطلاح فارسی دریای سفید یا بحر سفید و احتمالاً عنوان عوامانة یونانیِ l a s s a ¨ s p r h q a ¯ h a از همان آمده است. به نظر میرسد که این نام در اصطلاح عثمانیها گاهی منحصراً شامل دریای اژه میشده است و جزایر آن را «جزایر بحر سعید» مینامیدند. این نام، که ظاهراً نه سابقة یونانی و رومی و نه اسلامی دارد و ریشة آن نامعلوم است، ممکن است که از تقابل با قره دنیز (دریای سیاه) که در طرف دیگر استانبول قرار دارد، پدید آمده باشد. از نظر نقشهبرداری کاملترین شرح دریای روم را میتوان در اطلس معروفی دید که پیری رئیس * در 930/1523 به سلطان سلیمان تقدیم کرد. علاوه بر این، شروحی نیز در سفرنامة اولیا چلبی (ج 1، ص 40 به بعد، ج 8، مواضع مختلف)، تاریخ مناسبات دریایی حاجیخلیفه ( تحفةالکبار ، ص 3 به بعد؛ ترجمة انگلیسیِ میچل، ص 3 به بعد) و کتاب جهاننمای او (ص 76) آمده است.منابع: محمدظلیبندرویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامهسی ،ج1، چاپاحمدجودت،استانبول1314، ج8،استانبول1928؛ مصطفیبنعبداللّه حاجیخلیفه، تحفةالکبار ؛ همو، جهاننما ، استانبول 1145/ 1732.