بُچاقچی، ایل، بزرگترین ایل استان کرمان. مذهب آنان تشیّع و زبانشان ترکی آمیخته با عناصر فراوان فارسی است ( رجوع کنید به وزیری کرمانی، 1353 ش، ص 157). «بیچاقچی» در ترکی به معنی سازنده و فروشندة کارد است ( رجوع کنید به ردهاوس، ذیل «بیچاقچی»). ابن بطوطه نیز، که از اخی احمد بچقچی در سیواس (ج 1، ص 328) و اخی بچقچی در ازاق (آزُف) (همان، ج 1، ص 365) نام میبرد، «بچق» راچاقو و «بچقچی» را منسوب به چاقو دانسته است. ظاهراً نام این ایل از خانوادهایبه نام بچاقچی که به ریاست ایل رسیده اخذ شده است؛ زیرا که طایفه و تیرهای به این نام در ساختار اجتماعی ایل دیده نمیشود.افراد این ایل در مشرق شهرستان سیرجان (در دامنههای کوههای چهارگنبد)، در دهستان بَلْوَرْد، و در شهرستان بافت زندگی میکنند، و تیرههایی از آن در استان هرمزگان قشلاق دارند. جمعیت کوچندة این ایل در 1366 ش به 415 خانوار (455 ، 2 تن) میرسید (مرکز آمار ایران، ص 13). امروز اهالی ساکن دهستان بلورد عمدتاً از بچاقچیها هستند. بچاقچیها از صدسال پیش تاکنون بتدریج آبادینشین شدهاند، ولی دستههایی از آن هنوز چادرنشیناند. مرکز خوانین این ایل در دورة قاجاریه روستایِ بلورد، در 42 کیلومتری مشرق شهر سیرجان، بود؛ اما امروز، که نظام قبیلهای ایل در معرض فروپاشی است، خانها دیگر در رأس هرم قدرت قرار ندارند. با اینهمه، هنوز برخی از طوایف استقلال خود را حفظ کردهاند. سابقاً بچاقچیها به طوایف متعددی تقسیم میشدند، از جمله «راینی»ها (جمعیت کوچنده: 657 خانوار، 889 ، 3 تن) که امروز ایل مستقلی به شمار میآیند. در حال حاضر، طوایف این ایل به تیرهها، شاخهها و چادرهایی تقسیم میشوند که هنوز ساختار قبیلهای خود را حفظ کردهاند. از جمله مهمترین این طوایف عباسلو، اَنْگَلو، قراسعدلو، سارسعدلو (ساری سعدلو) را میتوان نام برد (سازمان برنامه و بودجه). بچاقچیها درگذشته به پرورش اسب اشتغال داشتند و در سوارکاری مشهور بودند، به طوری که در دورة رضاخان واحدهای سوارهنظام کرمان از افراد آن ایل تشکیل میشدند (علی رزمآرا، ص 147ـ 148). شغل مردان بچاقچی دامپروری و باغداری و کارگری است، و زنها به بافتن قالی، جاجیم و گلیم اشتغال دارند. نوعی بز شیری رنگ با دست و پای بلند به وزن ـ متوسط ـ 30 کیلو در این ایل پرورش داده میشود که به بز نژاد رایین معروف است و کرک لطیف و مرغوبی دارد که به خارج صادر میشود. در قدیم، از این کرک شال کرمانی (شال کاکی) بافته میشد. چنین بزهایی اغلب در مناطق بافت و رابُر پرورش داده میشوند.از منشأ بوچاقچیها اطلاع چندانی در دست نیست. نام ایل بوچاقچی از دورة قاجار در کتابهای تاریخی آمده است. به نوشتة احمدعلی وزیری، اسفندیارخان بچاقچی در 1315 ـ 1317 شهر سیرجان را متصرف شد ولی در آن شهر به قتل رسید (1364 ش، ص 833 ـ 839). پس از او، پسرش حسینخان در جریان جنگ بینالمللی اول (1333) با انگلیسیها به نبرد پرداخت و سواران ایل بچاقچی، به یاری وی، با پلیس * جنوب ایران درگیر شدند (سفیری، ص 108). در 1334/1916 حسینخان بچاقچی در قلعة بلورد به 25 تن از فراریان آلمانی، که اسیر ژنرال سایکس بودند، پناه داد (همان، ص 125). در 1336/1918 بچاقچیها، به سرپرستی مرادخان شکوهالسلطان رئیس طایفة بچاقچی، وارد شهر کرمان شدند (ایران. وزارت داخله، ص 158 ـ 160).در 1322 ش، ارتش ایران با حسینخان بچاقچی، که طغیان کرده بود، وارد جنگ شد و مدت سه ماه با سواران بچاقچی به زدوخورد پرداخت (وزیری کرمانی، 1364ش، ص 55؛ پیغمبر دزدان، ص 158).منابع: ابنبطوطه، سفرنامة ابنبطوطه ، ترجمة محمدعلی موحّد، تهران 1361 ش؛ ایرج افشار سیستانی، مقدمهای بر شناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران ، تهران 1368 ش؛ ایران. وزارت داخله، ایران و جنگ جهانی اول: اسناد وزارت داخله ، چاپ کاوة بیات، تهران 1369 ش؛ محمد حسن پیغمبر دزدان، پیغمبر دزدان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1353 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیائی ایران (آبادیها) ، ج 8: استان هشتم (کرمان و مکران) ، تهران 1355 ش؛ علی رزمآرا، جغرافیای نظامی کرمان ، تهران 1323 ش؛ سازمان برنامه و بودجه، طرح مطالعات جامعة عشایر استان کرمان ، 1369 ش؛ فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران ، ترجمة منصوره اتحادیه (نظام مافی) و منصوره جعفری فشارکی (رفیعی)، تهران 1364 ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366، نتایج تفصیلی استان کرمان ، تهران 1369 ش؛ محمد میرشکرائی، «بَلوَرد: پایگاه ایل بچاقچی» در ایران. وزارت فرهنگ و آموزش عالی. مرکز مردمشناسی، مجموعه مقالات مردم شناسی ، دفتر دوم، ایلات و عشایر ، تهران 1362 ش؛ اسکارفن نیدرمایر، زیرآفتاب سوزان ایران ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1363 ش؛ احمدعلی وزیری کرمانی، تاریخ کرمان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1364 ش؛ همو، جغرافیای کرمان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1353 ش؛Sir James W. Redhouse, A Turkish and English lexicon, Istanbul 1978.