بَجّانه، (اسپانیایی: پچینا )، شهرکهن اسپانیایی که امروزه به صورت شهرکی روستایی درآمده است. رودِ ریوآندارا (وادی بجّانه)، که از دامنههای جنوبی سیرانوادا سرچشمه میگیرد، از آن میگذرد و 10 کیلومتر پایینتر، در حوالی برج دیدهبانی (ماریَة بَجّانه)، در محل شهری به نام المَریّه * ، که فعالترین و پررونقترین بندر دریای روم (مدیترانه) در اَنْدُلُس بوده است، به دریا میریزد. ملاّ حانی که در فاصلة میان بندرهای آلیکانته (لَقَنْت) و آگیلاس (آقله) زندگی میکردند در پاییز به سواحل افریقا میرفتند و زمستان را درآنجا میگذراندند و در بهار با مالالتجارة فراوان به شبه جزیرة ایبری باز میگشتند؛ عدهای از آنها که در بندرهای شمال افریقا مقیم شدند، چند شهر از جمله شهر جدید تِنِس را بنیاد کردند. در این ایام ولایت بَجّانه در دست مسلمانان یمنی بود که از جانب عبدالرّحمن دوم (176ـ 238/792ـ852) مأمور شده بودند تا رباطی را برای محافظت ساحل در مقابل حملات احتمالی مَجوس (= وایکینگها به تعبیر جغرافیدانان عرب) دایرکنند؛ وی در عوض، درّة حاصلخیز آندارا را به آنان واگذاشته بود. آن عدّه از ملاّ حان اندلسی که از تنس بازگشته بودند با این مسلمانان بر سر تشکیل دولتی جمهوری متکی به اقتصاد دریایی به توافق رسیدند، و بجّانه را مرکز این کشور کوچک اعلام کردند. مسجد بزرگی که مسلمانان ساختند و برج و بارویی که به همّت ملاحان برافراشتند بجّانه را به شهری بدل کرد که در نتیجة وجودِ کشتیهای تجاریش، که در المریه لنگر میانداختند، سریعاً وسعت و رونق یافت. ولی بجّانه پس از 37 سال زندگی نیمه مستقل، که در طی آن، شهر در معرض تهدید اتحادیة عربهای البیره * قرار داشت، سرانجام در 310 جزءِ قلمرو امویان شد؛ و در طی نیمة نخست قرن چهارم، همچنان رونق خود را حفظ کرد تا اینکه در 344، عبدالرحمن سوم المریه را مرکز ایالت قرار داد و در آنجا برنامههای شهرسازی مهمی را به اجرا درآورد. در ایّام حکومت حَکَم دوم (حک : 350ـ366) اهمیت بجّانه بازهم کاهش یافت، و در قرن پنجم به روستایی محقر تبدیل شد، و المریه به صورت مرکز یکی از ملوک الطوایف درآمد.منابع: محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره ] بیتا. [ ؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة والمغرب ، پاریس 1965، ص 81؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، ج 1، ص 494ـ495؛E. Levi-Provencal, Histoire de l'Espagne musulmane , Leiden-Paris 1950-1953, I, 348 ff.; idem, Peninsule iberique , 45-48; E.Levi-Proven µ al, E.Garcia Gomez, Una Cronica anonima de Abd al-Rah ¤ ma ¦ n III al-Na ¦ s ¤ ir , Madrid-Granada 1950, ½ 44; Simonet, Descripcion del reino de Granada , 136-137.