بَثَنِیَّه، ناحیهای در سوریه که اَذْرِعا'ت * ] درعا [ مرکز آن است. این ناحیه از مشرق به جَبَل الدُّروز، و از شمال به دشت لَجا'ء و جَیْدُور، و از مغرب به جولان، و از جنوب که حدّ و مرز آن اندکی نامشخص است به ارتفاعات جُمَل محدود میشود. این ناحیه که به اَلْنَّقْرَه، به معنای «مُجَوَّف یا میانتهی» نیز موسوم است، بر بَثَنیّة باستانی، که از آن، همراه تراخونیتس و اورانیتس و گولانیتس ، به عنوان بخشی از مملکت قدیمی بَشَنْ ] یا باشان [ یاد شده و ذکر آن در عهد عتیق نیز آمده، منطبق است. این منطقه، چنانکه از نامش (مأخوذ از بَثْنَه به معنای دشت بیسنگ و هموار) برمیآید، حاصلخیز است. از ایام باستان بسیار پرجمعیت بوده و آثار تاریخی و نیز تپههای باستانی فراوانی که هنوز برجاست، شاهد این مدعاست. از آن ایام تاکنون این منطقه همواره به عنوان «انبار غلّة سوریه» مشهور بوده است. بنابر آنچه جغرافیدانان مسلمان نوشتهاند، این ناحیه در قدیم روستاهای متعدد داشته و بر سر راه اصلی دمشق به درة اردن، که «بریدِ» ممالیک و نیز کاروانهای حجاج شام از آن استفاده میکردهاند، قرار داشته است.بثنیّه در سال 13 به دست مسلمانان فتح، و مانند حَوْران، «ارض خراج» شد و سپس، با آنکه گاه بیشتر به منطقة حوران وابسته بود، به جُندِ دمشق منضم شد. در ایام جنگهای صلیبی از حملات فرانکها آسیب دید. در روزگار عثمانی نیز دو عامل مهم بر این ناحیه تأثیر نهاد: یکی حملات قبایل بدوی عَنزَة و سپس رُواله که دورهای از بینظمی و ناامنی را که تا پایان قرن سیزدهم دوام یافت، به دنبال داشت، و دیگری استقرار اقوام کوهستانهای حوران در این سرزمین که بر اثر فشار دروزیها از موطنشان رانده شده بودند. دروزیها از قرن یازدهم بتدریج در منطقة حوران نفوذ کرده بودند، و در 1277 برخی عناصر لبنانی نیز به ایشان پیوستند.این بثنیّه را نباید با دشت کوچکی به همین نام که در شمال شرقی جَبَلالدّروز واقع است، و در ایام باستان به سَکسه معروف بوده و در دورة اسلامی «ارض البَثَنیَّه» نامیده شده است اشتباه کرد. این نام را به «ایالت مرزی بَثنیه» تفسیر کردهاند، ولی لفظ بُثَیْن که نام دهکدهای در این ناحیه است این ظن را تقویت میکند که شاید این ناحیه به منزلة بَثَنیّة صغیر تلقّی میشده است.منابع: BGA ، فهرستها؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1866، ص 126؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879ـ1896، فهرست؛ علیبن ابیبکر هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات ، چاپ سوردل ـ تومین، دمشق 1953، ص 17؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، ج 1، ص 493؛ احمدبناسحاق یعقوبی، البلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1892، ص 326؛F.M.Abel, Gإographie de la Palestine , Paris 1933-1938, esp. II, 155; J. Cantineau, Les parlers arabes du Ho ¦ rہn , Paris 1946, 5 ff.; R.Dussaud, Topographie historique de la Syrie , Paris 1927, 232-327; M. Gaudefroy-Demombynes, La Syrie ب l'إpoque des Mamelouks , Paris 1923, 66; R. Grousset, Histoire des Croisades , Paris 1934-1936, index (s.v. Der ف ہt); Haraw ¦ â , K.al-Ziya ¦ ra ¦ t , French trans., Damascus 1957, 44 and n.4; G. Le Strange, Palestine under the Moslems , London 1890, 34; A.S. Marmardji, Textes gإographiques arabes sur la Palestine , Paris 1951, esp. 15; D. Sourdel, Les cultes du Hauran ب l'إpoque romaine , Paris 1952, 2; Ya ـ k ¤ u ¦ bi, Les pays=Keta ¦ b al-bolda ¦ n , tr. G. Wiet, Cairo 1937, 174.تکمله. بَثَنِیَّه، مرکز آن اَذْرِعات * (دِرْعای کنونی، جمعیت در 1960، 500 ، 6 تن)، در جنوب درّة حوران است. اذرعات در مشرق، در فاصله 6 میلی راه حاجیان مکه قرار دارد. امروز به تمام ناحیة بثنیّه و درعا منطقة حوران گفته میشود. حوران در جنوب غربی سوریه و درعا در 106 کیلومتری دمشق واقع است. اذرعات از شهرهای باشان بزرگ ] قبل از ورود بنیاسرائیل به آنجا [ بوده است. در این زمان در اطراف و نزدیک آن ] درعا [ آثار و خرابههایی از دورة رومیان وجود دارد (جوادعلی، ج 3، ص 59ـ60). در حملات ایرانیان ] در دورة اشکانی [ در 64 م، ] این منطقه [ و مرکزش اذرعات خسارت ] فراوان [ دید و از همان زمان اهمیت خود را از دست داد (همان، ج 3، ص 63). به نوشتة بلاذری (ص 92)، مردم اَیْلَه و أذْرُح و مردم اذرعات در غزوة تبوک ] به مسلمانان [ جزیه دادند. در سال 13، یزیدبن ابیسفیان، اباالزهراء القُشَیری را به بثنیّه و حوران فرستاد، و میانشان صلحی با شرایط صلح دمشق برقرار شد (طبری، سلسلة اول، ص 2154ـ2155؛ ابنخلدون، ج 2، ص 495). در سال 14، پس از آنکه خالدبن ولید، بُصری' و سپس سرزمین حوران را فتح کرد، بزرگِ اذرعات نزد مسلمانان آمد و با شرایط صلح بُصری'، با آنان سازش کرد، و براین قرار، تمام سرزمین بثنیّه خراجگزار ] مسلمانان [ شد (بلاذری، ص 172). به نوشتة طبری، در ذیل حوادث سال 21، معاویةبنابیسفیان و عُمَیربنسعد انصاری در این سال برای جنگ، به دمشق، بثنیّه و حوران و حمص و... رفتند (سلسلة اول، ص 2646). در 132، حبیببن مُرّة مَرّی بر عباسیان قیام کرد و شعار (لباس) سفید برگزید، خود و یارانش از مردم بثنیّه و حوران خلیفة عباسی را خلع کردند (همان، سلسلة سوم، ص 55ـ56؛ ابناثیر، ج 5، ص 432). به نوشتة ابنخرداذبه (ص 77) در قرن سوم، بثنیّه کورهای از کورههای دمشق بوده است. در 274، در محل بثنیّه که از توابع دمشق بود، میان ابن ابیالساج امیر آذربایجان و خُمارَوَیْه امیر مصر جنگی درگرفت که به شکست ابنابیالسّاج انجامید (ابناثیر، ج 7، ص 426، 428). یعقوبی (متوفی 282)، از بثنیّه و اذرعات نام برده و اهالی آن را قومی از یمن و از قبیلة قیس دانسته است (ص 326). ابن فقیه به نقل از مدائنی، بثنیّه را از کورههای دمشق نام برده است (ص 105). در همین زمان (293)، عبداللّهبن سعید که از سوی زکرویة قرمطی به دهکدة زابوقه از توابع فَلّوجه فرستاده شده بود، درگیری میان امیر شام و مصر را غنیمت شمرد و به دو شهر بصری' و اذرعات که در سرزمین حوران و بثنیّه بود حمله کرد و با مردم آنجا جنگید (طبری، سلسلة سوم، ص 2257). در نیمة اول قرن چهارم، حوران و بثنیّه از اعمال دمشق و تا آنجا (دمشق) دو روز راه و اذرعات ] مرکز آن [ با دمشق چهار روز راه فاصله داشته و کشت آنجا همه بخس (زراعت دیم) بوده است (اصطخری، ص 13، 65، 67؛ ابنحوقل، ص 18، 187). در نیمة دوم قرن چهارم، بثنیّه یکی از شش روستای دمشق اراضی غلّهخیزایوب و سرزمین او در آنجا قرار داشت و شهر آن نوی' مرکز گندم و حبوبات بوده است (مقدسی، ص 154ـ160). یاقوت حموی در قرن هفتم، مینویسد: بثنیه نام ناحیهای از نواحی دمشق است. گفتهاند که آن دهی است میان دمشق و اذرعات، و از قول ازهری نقل میکند که ایوب پیامبر علیهالسّلام از آنجا بوده است (ج 1، ص 493). در قرن هشتم، ابوالفداء به نقل از صاحب العزیزی گوید که اذرعات شهر کورة بثنیّه است (ص 275).منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1385ـ 1386/1965ـ1966؛ ابنحوقل، کتاب صورةالارض ، چاپ کرامرس، لیدن 1967؛ ابنخرداذبه، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون المسمّی کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر ، 1413/1992؛ ابنفقیه، مختصرکتاب البلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ اسماعیلبنعلی ابوالفداء، تقویمالبلدان ، ترجمة عبدالمحمد آیتی، تهران 1349 ش؛ ابراهیمبنمحمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ احمدبنیحیی بلاذری، فتوحالبلدان ، چاپ عبداللّه انیس طباع و عمرانیس طباع، بیروت 1407/1987؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345 ش، ذیل «اذرعات»؛ محمدبنجریر طبری، تاریخ الرسل والملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879ـ1896، چاپ افست تهران 1965؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبلالاسلام ، بیروت 1976ـ1978؛ محمدبناحمد مقدسی، کتاب احسنالتقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ یاقوت حموی، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛ احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛The Times atlas of the world, London 1985.