بَثُّ الشَّکْوی'،اصطلاحی بلاغی به معنی شکایت شاعر از روزگار و اهل آن که از قول یعقوب علیهالسّلام: اِنّما اَشکُواْ بَثِّی وَ حُزْنی اِلَیاللّه وَ اَعلَمُ مِنَاللّهِ م'ا لا' تَعْلَمُون (یوسف: 86) اقتباس شده است. شعر شکوایی فارسی از قرن سوم آغاز شده است و در آثار بازمانده از نخستین سرایندگان پارسیگوی، چون رودکی سمرقندی، ابوشکور بلخی و کسایی مروزی، به رگههایی از شعر شکوایی برمیخوریم. شاید کهنترین نمونة این نوع، قصیدة دندانیّه رودکی باشد. او در این سروده از شادیها و فراخیهای زندگی خود سخن میگوید و به مقایسة آنها با حال و روز پیری خویش میپردازد و از ضعف و عجز خویش مینالد (ص 26ـ 34). متقدمان بثالشکوی' را ـ ضمن بحث از «کلام جامع» ـ در ردیف صنایع بدیعی آوردهاند، حال آنکه باید آن را شعبهای از ادب غنایی به شمار آورد و هنگام بحث در باب انواع ادبی، یا ذیل اقسام شعر به اعتبار موضوع، از آن سخن گفت. رادویانی، آوردن کلام جامع را، که در آن شاعر شعر خویش را به حکمت و موعظه و شکایت از احوال زمانه میآراید، نشانة بلاغت دانسته و به نقل قطعاتی، از جمله قطعهای از شاعری قَمَری نام، در بیان افزونی رنج آدمیزاد، در مقایسه با لذّتی که میبرد پرداخته است (ص 130ـ131).گذشتگان در باب شعر شکوایی به غور و بررسی نپرداخته و تقریباً چیزی بر قول رادویانی نیفزودهاند، و معاصران نیز ـ اگر از حبسیّه در شعر وادب فارسی تألیف ولیاللّه ظفری، که تنها در باب یکی از شاخههای شعر شکوایی است، بگذریم ـ دراین باره جز به اختصار سخن نگفتهاند ( رجوع کنید به زرینکوب، ص 170؛ فرشید ورد، در گلستان ...، ص چهل و شش؛ محجوب، ص 80؛ مؤتمن، ص 162ـ163). وسعت دامنة شعر شکوایی تا بدانجاست که برخی شاعران، بخشی از دیوان خود را به این اشعار اختصاص دادهاند. در دیوان مجیرالدین بیلقانی (ص 251ـ282) به بخش مستقل شکواییات ـ شامل چهل قطعة منظوم ـ برمیخوریم که در شکایت از فراق یاران، مرگ عزیزان ودوستان، پیری و ناتوانی و آلام دیگر سروده شده است.شکواییه در قالبهای گوناگون، حتی دوبیتی و رباعی، یافت میشود. از مجموعة 125 ، 4 رباعی در نزهة المجالس (قرن ششم) 416 رباعی شکوایی است. اهمیت شکواییهها بیشتر در شناساندن روحیات سرایندگان آنهاست؛ زیرا هر شکواییه علاوه بر آشکار ساختن وضع نامطلوب زندگی شاعر، از جامعة آرمانی او نیز تصویر روشنی به دست میدهد. شوربختی شاعران گاه تا بدان پایه بوده است که در شکایت از آن، با لحنی پرخاشجو، جهانآفرین را مخاطب قرار دادهاند، از جمله قطعة کفرآمیز منسوب به ناصر خسرو (ص ل ـ م) و پارهای از حکایتهای کوتاه بعضی مثنویهای عطار نیشابوری (پورجوادی، ص 45ـ73). معروفترین این شکواییهها دوبیتی منسوب به باباطاهر * است که، بنابر افسانهها، سرودن آن مانع عروج وی به آسمان شد (ص 136).نظر به تنوع موضوعی شکواییهها طبقهبندی آنها دشوار است. با اینهمه، از نظر محتوایی میتوان آنها را به پنج دستة فلسفی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و شخصی تقسیم کرد؛ هر چند اغلب آمیزهای از این انواع را در شکواییهای واحد نیز میتوان یافت.1) شکواییههای فلسفی . در این شکواییهها، شاعر از دستگاه آفرینش، گردش آسمان، ناسازگاری بخت، نابرابریهای مقدر، ناپیدایی غایات امور، ناپایداری و پوچ انجامی پدیدارها و همة گنگیهای معمای وجود شکایت میکند. از جملة این شکواییهها، پایان داستان اسکندر در شاهنامه است که شاعر در آن چرخ بلند را مخاطب قرار میدهد و از اینکه او را در پیری خوار کرده است شکوه میکند (فردوسی، کتاب 3، ص 1452ـ1453). ناصر خسرو، البته، یکی از بزرگترین سرایندگان شکواییههای فلسفی است. تقریباً ثلث سرودههای او در شکایت از ناپایداری روزگار، نامساعد بودن بخت، اسارت جان در زندان کالبد و نظایر اینهاست. شکواییههای مسعود سعدسلمان، مجیرالدین بیلقانی و خاقانی شروانی نیز از جوهری فلسفی برخوردار است. حبسیة معروف به «ترساییة» خاقانی (1362 ش، ص 19)، با آنکه شکواییهای سیاسی است و شاعر آن را به قصد برانگیختن شفقت پادشاه و به امید آزادی از زندان سروده است، رنگ فلسفی دارد و با ناخرسندی سراینده از گردش افلاک آغاز میشود. معمولاً جهانبینی سراینده صبغة شکواییههای او را تعیین میکند. بنابراین، شکواییة شاعر فلسفی مشرب، فیلسوفانه و شکواییة عارف، عارفانه است؛ برای مثال، خاقانی در تحفةالعراقین در خلال گزارش سفر، به مناسبتهای گوناگون، از ابنای روزگار و نامساعدی بخت و نابرابریهای اجتماعی گلایه میکند، و حتی در مقدمة منثور آن (ص 1)، از نابسامانی خود، با لحنی فیلسوفانه، سخن میگوید. «ساقینامه»ها غالباً جولانگاه بسیاری از شاعران در سردادن گلایههای فلسفی بوده است. آنان در این سرودهها، علاوه بر نمایاندن گرایش غریزی خود به شادی و شادخواری، از همگانی بودن غم نیز شکایت میکنند. از جمله حافظ در ساقی نامة خود (ج 2، ص 1054) فلک را «گرگ پیر» میخواند و در هوای «به هم بر زدن» دام اوست.2) شکواییههای عرفانی. این سرودهها عموماً در بیان بیقراری و اشتیاقجان در فراقجانان و شکایت از عقبههای گوناگونی است که بر سر راه سالک در رجعت به اصل وجود دارد؛ و شکایتی که نی در دیباچة مثنوی معنوی از جدایی از نیستان سرداده، کاملترین نمونة آن است. این شکواییهها از نظر محتوا بیشتر فیلسوفانه مینماید، با این تفاوت که در اینجا شکایت نه از سر پرخاشگری که از روی تسلیم و رضا در برابر قهر و لطف پروردگار است.3) شکواییههای اجتماعی. در این دسته از سرودهها شاعران از نابرابریهای اجتماعی، نادانی و فساد اخلاقیعوام و ناملایماتی از این قبیل شکایت دارند. جوهرة اصلی این شکواییهها بیان ناهماهنگی جامعة آرمانی شاعر با جامعهای است که خود در آن بناکامی زندگی میکند. دیوانِ کمتر شاعر نامدار ایرانی از این گونه شکواییهها خالی است. شکایت شاعران از مردم شهر یا ناحیتی خاص ـ مثل قصیدة ناصرخسرو در گلایه از مردم خراسان (ص 400) ـ را میتوان از این مقوله شمرد. گاه شاعر به نمایندگی از سوی مردم ولایتی به صاحبجاهی شکایت میبرد و زبان گویای آنان میشود، از این قبیل است شکایتبردن انوری، در قصیدهای از سوی اهل خراسان به خاقان سمرقند (ج 1، ص 201ـ205). گلایة شاعران از پیروان مذاهب و ادیان مختلف هم از این نوع است، مانند قصیدة ناصرخسرو با ردیف «ای رسول» (ص 540) که در آن از مسلمانان به پیامبر، صلیاللّهعلیهوآلهوسلّم شکایت میبرد. شکایت از صوفیان نادرویش، زاهدان سالوس، مفتیان خدانشناس، بازاریان زرپرست، قاضیان بیدادگر، منجمان دروغگو، قاطعان طریق و دیگر قشرهای اجتماعی را نیز میتوان از شکواییههای اجتماعی به شمار آورد.4) شکواییههای سیاسی. در این سرودهها که حبسیّه نوع شاخص آن است، شاعران از حاکمان و مدیران سیاسی جامعه شکایت میکنند. در حبسیّه، شاعر اغلب ضمن بیان تنگناهای زندگانی خود در محبس، نظر سلطان را به وضع نابسامان خویش جلب و تقاضای رهایی از زندان میکند. از قدما، مسعود سعد سلمان، فلکی شروانی، مجیرالدین بیلقانی، خاقانی شروانی و اثیرالدین اومانی و از معاصران، ملکالشعرای بهار، از بزرگترین شاعران حبسیّه سرا به شمار میآیند.5) شکواییههای شخصی. در این شکواییهها که میان شاعران پارسیگوی عمومیت دارد و تقریباً در همة دواوین یافت میشود، شاعر از ضعف جسمانی و پریشان حالی خویش گلایه میکند. بیماری، ضعف و ناتوانی و کاهش قوای جسمانی، خواری و بیکسی، تنهایی و بیهمدمی، ناداری و محرومیتهایی نظیر آنها موضوع این شکواییههاست. بخش اعظم شکواییههای شخصی به ناکامیهای عاشقانه تعلّق دارد. در این گلایهنامهها، شاعر از فراق یار، جور و جفا، بیوفایی، تغافل، پیمانشکنی، خودبینی و هوسبازی او شکایت میکند. حتی موضوعهای جزئیتر از قبیل درازی شب هجران، کوتاهی شب وصل، و دیررسیدن نامه، دستمایة شاعران در سرودن شکواییههای شخصی عاشقانه شده است. در میان شکواییههای شخصی شاعران، گاه به اموری بدیع برمیخوریم؛ از جمله شکایت شاعر از هنرهای خویش (ظهیر فاریابی، ص 26)، حرفة شاعری (انوری، ج 1، ص 454)، و مقلّدان خود (خاقانی، 1362 ش، ص 687).شکواییه سرایی به سبک خاصی اختصاص ندارد، اما در هر سبکی ویژگیهایی دارد. برای مثال، در آثار سبک خراسانی، شکواییههای واقعگرایانه از آن دست که در مکتب وقوع مشاهده میشود کمتر است و با نزدیکترشدن به دورة معاصر، تنوع شکواییههای عاشقانه نیز بیشتر میشود. در سبکهای گوناگون، قالبهای مسلط شکواییهها با هم فرق دارند؛ چنانکه هر چه از سبک خراسانی دورتر میشویم، کاربرد قصیده در شکواییهسرایی کاهش مییابد و در مقابل قالبهای طبیعیتری چون غزل و مثنوی شایعتر میشود.شکواییهها اصولاً ازغم ودرد سرشته شدهاند، اما گاه با طنز، و حتی هجو و هزل نیز عجیناند. پارهای از سرودههای شاعران طنزپرداز و هزلسرا چون سوزنی سمرقندی و عبیدزاکانی و یغمای جندقی را، که نشاندهندة گلایهمندی از اوضاع و احوال روزگار است، میتوان در ردیف شعر شکوایی آورد، از جمله قطعة طنزآمیز ابوالقاسم امری، شاعر قرن دهم، که دربارة وضع آلودة زندان حکومتی است و شاعر با نیشخند از هجوم شپش به سراپای خود سخن میگوید (امین احمد رازی، ج 2، ص 431ـ 432). در «فهلویات» ( رجوع کنید به ترانه * ) نیز نمونههای بسیاری از اشعار شکوایی دیده میشود که از سوختگی و اندوه گران سرایندگانشان حکایت میکند. این حکم در باب سرودههای شکوایی همة گویشهای ایرانی، از قبیل «بیت»های کردی و «بایاتی»های آذری و ترانههای لری، صادق است.در نظم و نثر اصطلاح نفثة المصدور * نیز به معنی بثالشکوی آمده است (مسعود سعدسلمان، ص 226) و گاهی مترادف با آن «... قابوس پسر را پیش خواند، منوچهر زمین خدمت ببوسید... و اشک از دیده روان کرد، با یکدیگر از حدوثِ واقعة منکر، بثالشکوی و نفثةالمصدور آغاز کردند» (جرفادقانی، ص 222).منابع: ابنمعصوم، انوارالربیع فی انواع البدیع ، ] بیجا: بیتا. [ ، ص 144؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم ، چاپ جواد فاضل، تهران ] بیتا. [ ؛ علیبنمحمد انوری، دیوان انوری ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1364 ش؛ باباطاهر، شرح احوال و آثار و دوبیتیهای باباطاهر عریان ، چاپ جواد مقصود، تهران 1354 ش؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان مجیرالدین بیلقانی ، چاپ محمد آبادی، تبریز 1358 ش؛ نصراللّه پورجوادی، «نزاع دیوانگان با خدا» در نگاهی دیگر (مقالات و نقدها) ، تهران 1367 ش؛ شمسالدین محمد حافظ، دیوان حافظ ، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران 1362 ش؛ بدیلبنعلی خاقانی، دیوان خاقانی شروانی ، تهران 1362 ش؛ همو، مثنوی تحفةالعراقین ، چاپ یحیی قریب، تهران 1333 ش؛ محمدبن عمر رادویانی، ترجمان البلاغة ، چاپ احمد آتش، تهران 1362 ش؛ جعفربن محمد رودکی، رودکی: آثار منظوم ، با ترجمة روسی، مسکو 1964؛ عبدالحسین زرینکوب، شعر بیدروغ شعر بینقاب ، تهران 1346 ش؛ جمال خلیل شروانی، نزهة المجالس ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1366 ش؛ عبدالعزیزبن سرایا صفیالدین حلی، شرح الکافیة البدیعیّة ، چاپ نسیب نشاوی، دمشق 1402/1982، ص 121؛ ولیاللّه ظفری، حبسیه در ادب فارسی: از آغاز شعر فارسی تا پایان زندیه ، تهران 1364 ش؛ طاهربنمحمد ظهیر فاریابی، دیوان ظهیر فاریابی ، چاپ هاشم رضی، تهران ] بیتا. [ ؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، چاپ ژول مول، تهران 1369 ش؛ خسرو فرشید ورد، در گلستان خیال حافظ: تحلیل تشبیهات و استعارات اشعار خواجه همراه مقدمهای مفصل در بارة نقد ادبی ، ] تهران [ 1357 ش؛ همو، «نگاهی به اشعار مسعود سعد»، گوهر ، سال 6، ش 3 (خرداد 1357 ش)، ص 208ـ214؛ حسینبنعلی کاشفی، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، چاپ رحیم مسلمانقلف، مسکو 1977، ص 109؛ محمدجعفر محجوب، سبک خراسانی درشعر فارسی ، تهران 1350 ش؛ زینالعابدین مؤتمن، شعر و ادب فارسی ، تهران 1346 ش؛ جلالالدین محمدبنمحمد مولوی، مثنوی معنوی ، تصحیح رینولد ا. نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1363 ش؛ ناصرخسرو، دیوان ناصر خسرو ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ] تاریخ مقدمه 1365 ش [ ؛ احمد هاشمی، جواهر الادب فی ادبیات و انشاء لغة العرب ، تهران 1410، ص 529ـ541.