بَترونی، خاندانی از فقها، قضات و مفتیان حنفی حلب در قرنهای دهم تا دوازدهم. این خاندان به نیای خود عبدالرحمانبن محمد، از اهالی بترون (شهرکی نزدیک طرابلس شام) منسوباند. برجستهترین عالمان این خاندان عبارتاند از:1) عبدالرحمانبن محمدبن عبدالسلام، معروف به ابنالغرامی، فقیه شافعی که بعداً حنفی شد. پدر و نیای او هر دو از عالمان دین بودند. در بترون به دنیا آمد، نزد سید عَلوانِ * بن عطیة حَمَوی، صوفی (متوفی 936)، و فرزندش، سید محمد حموی * ، درس خواند و در علوم قرآنی و تفسیر و حدیث و کلام تبحر یافت. سپس در 964، به سفارش قبلی استادش، به اتفاق خانواده به حلب رفت و پس از مدتی، در مسجد جامع حلب، مجالس وعظ و خطابه برپا کرد. مجالس او شهرت یافت و مردم از دور و نزدیک در آن شرکت میکردند. پس از درگذشت شیخ عبدالکریم قلعی، امام حنفی مسجد جامع، در 965 به امامت مسجد جامع شهر برگزیده شد و چون شرط امامت در آن مسجد پیروی از مذهب حنفیه بود، از مذهب شافعی به حنفیه گروید. این اقدام او هرچند گفتگوهایی را پیش آورد، درجة علم و زهدش سبب شد که مقام علمی و دینی او مخدوش نشود. آثار او بیشتر به نظم است؛ از جمله: کتاب التصریف زنجانی که بترونی به نظم کشیده است؛ شرح التّائِیّة فیالتاریخ در قالب مسمط (این کتاب منظوم از عبدالقادربن حبیب صَفَدی است که استادِ بترونی آن را شرح کرده بود و بترونی از آن بهرة بسیار برد)؛ شرح جزیریّة؛ دیوان شعری به نام تخمیس المنفرجة که نمونهای از مخمسات آن را حلبی ثبت کرده است (غَزّی، ج 3، ص 163؛ ابنعماد، ج 8، ص 383؛ طبّاخ، ج 6، ص 73ـ76). بترونی در 977 درگذشت.2) ابوالجودبن عبدالرحمان، مفتی حنفی حلب. در بترون متولد شد و همراه پدر به حلب رفت. تاریخ ولادت او معلوم نیست، چون هنگام مرگ (1039) حدوداً نودسال، و هنگام مهاجرت به حلب چهارده سال داشته، احتمالاً در 950 به دنیا آمده است. او نزد علمای عصر خود درس خواند و در مباحث دینی و تفسیر صاحبنظر شد. همچون پدرش گرایش صوفیانه داشت و پس از او، واعظ و خطیب مسجد جامع حلب شد. مدتی قاضی قدس و مدینه بود، ولی سرانجام مفتی حلب شد. از صفات بارز او بخشندگی و جوانمردی بود؛ ازینرو شاعران معاصرش او را مدح کردهاند (محبّی، ج 1، ص 115؛ طبّاخ، ج 6، ص 215ـ217).3) محمدبن عبدالرحمان، مفتی حنفیان حلب، معروف به مفتی عقبه. از چگونگی تحصیلات او اطلاعی در دست نیست. در مآخذ، آمده است که از نظر علمی کممایه بوده و به درخواست بَیْلونی، فقیه شافعی روم (متوفی 1042)، از وزیراعظم نصوح پاشا، به مقام اِفتای حلب منصوب شده است. درخواست بیلونی به سبب خصومت شدیدش با ابوالجود، و برکنارکردن او از مقام بلند علمیاش بود. محمد از این اقدام رنجید ولی به خواهش برادرش ـ که از اندیشههای خصمانة بیلونی آگاه بود ـ آن را پذیرفت. او در 1042 درگذشت (محبّی، ج 3، ص 493؛ طبّاخ، ج 6، ص 231ـ232).4) ابوالیُمْنبن عبدالرحمان، حدود 955 در بترون به دنیا آمد. در نه سالگی به حلب رفت و نزد علمای عصرخود تحصیل کرد، و سپس در مدرسههای خسرویّه و عادلیّة * آنجا به تدریس پرداخت. او مورد توجه مردم، فروتن و خوشخو بود، و پس از برادرش، چندسالی مفتی حنفیان حلب شد. در ادبیات و شعر نیز مهارت داشت و در مکتوبات خود از طنز و شعر استفاده میکرد که برخی از آنها در کتابها ضبط شده است. حلبی، بنا به نقل از بدیعی دمشقی صاحب ذکری حبیب (متوفی 1073) که ابوالیمن را در اواخر عمر دیده است، او را از نظر علمی ستوده ودریای علم و مکارم اخلاق خوانده است.از آثار منسوب به اوست: الدرّالمنتخب فی تاریخ مملکة الحلب؛ الفجرالطالع در تصوف (محبّی، ج 1، ص 156ـ157؛ طبّاخ، ج 1، ص 47 ـ 48، ج 6، ص 234؛ زرکلی، ج 6، ص 196).5) ابراهیمبن ابوالیمن، ادیب حنفی. در حلب متولد شد. در جوانی به شغل قضا روی آورد و مناصب متعددی را، از جمله در شهر حماة، عهدهدار شد، سپس از همة مناصب کنارهگرفت و فقط سرپرستی مدارس را، بجز افتا که به دیگری واگذار شد، برعهده گرفت. او ادیب و شاعر نیز بود. نمونههای شعر او را حلبی ثبت کرده است. در 1053 درگذشت (محبّی، ج 1، ص 10ـ11؛ طبّاخ، ج 6، ص 257ـ259).6) اسعدبن عبدالرحمانبنابیالجود، قاضی و مفتی حلب. در حلب متولد شد و همانجا تحصیل کرد. در ایام جوانی به استانبول رفت، به کارهای قضایی پرداخت و به مراتب عالی رسید. مدتی کوتاه نیز منصب افتای حنفیان را در حلب برعهده داشت، در عین حال ادیبی خوشگفتار بود و شعر نیز میسرود. در 1093 بر اثر بیماری طولانی «مُراقیا» درگذشت (محبّی، ج 1، ص 399ـ401؛ طبّاخ، ج 6، ص 350ـ353).7) صادقبنعبدالسّلام، ادیب و شاعر حنفی حلب که در اوایل قرن دوازدهم درگذشت (طبّاخ، ج 6، ص 408).8) مصطفیبن محمد، معروف به ابنبیری، ادیب و شاعر حنفی حلب که در 1148 درگذشت (همان، ج 6، ص 456).منابع: ابن عماد، شذرات الذهب فیاخبار من ذهب ، بیروت 1399/1979؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام ، بیروت 1984؛ محمد راغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء ، چاپ محمد کمال، حلب 1408 ـ 1409/1988ـ1989؛ محمدبن محمد غَزّی، الکواکب السائرة باعیانالمئة العاشرة ، چاپ جبرائیل سلیمان جبور، بیروت 1979؛ محمد امینبن فضلاللّه محبّی، خلاصةالاثر، بیروت ] بیتا. [ .