بَبَّغاء، ابوالفرج عبدالواحدبننصر، شاعر و نویسندة عرب. برخی سخنوری و برخی لکنت زبان او را سبب نامگذاریش به ببغاء (= طوطی) دانستهاند (ابنخلکان، ج 3، ص 202؛ ثعالبی، ج 1، ص 293؛ ذهبی، 1402ـ1409، ج 17، ص 91). همچنین به سبب انتساب به نام اجدادش، مَخزومی و حُنْطُبی نیز نامیده شده است (خطیب بغدادی، ج 11، ص 11)، اما به عقیدة بلاشر این نسبتها ساختگی است ( د.اسلام ، ذیل «ببغاء»). ببغاء در نصیبین زاده شد (ثعالبی، همانجا). در حلب به خدمت حمدانیان، بویژه سیفالدوله و فرزندش سعید، درآمد و آنان را ستود و از اکرام ایشان بهرهمند شد. پس از درگذشت سیفالدوله (356)، مدتی در موصل و سپس در بغداد سکونت گزید. هنگامی که ابواسحاق صابی * در بغداد زندانی شده بود، یکبار برای ملاقات او به زندان رفت و چون دیگر از او خبری نگرفت، صابی در نامهای منظوم از او شکوه کرد و بدینترتیب باب نامهنگاری منظوم میان آن دو گشوده شد. عضدالدوله که از این ماجرا آگاهی یافت، صابی را آزاد کرد و از آن پس میان صابی و ببغاء نامهنگاری و دادوستدهای ادیبانه برقرار شد (ثعالبی، ج 1، ص 309؛ ابنخلکان، ص 200). ابوالفضل میکالی در 390 در بغداد، ببغاء را مردی سالخورده یافت که ظرافت و بذلهگویی و سخنوری خود را حفظ کرده بود (ابن خلکان، ص 252).ببغاء را سخنسرایی توانا و نویسندهای زبردست، بویژه در کتابت رسائل، شناختهاند. افزون بر مدایحی که بیشتر در ستایش امیر حمدانی و فرزندش و وزیر او ابونصر شاپوربناردشیر است، مراثی و خمریاتی دارد که از لطفی خاص برخوردار است و مایة امتیاز او از دیگران میشود (ثعالبی، ج 1، ص 316ـ325). او بویژه در تشبیه، استاد است (ابن خلکان، همانجا)، اما به سبب قریحة عالی و بلاغت در تحریر منشآت به نثر موزون و آهنگین شهرت خاص دارد ( د.اسلام ، ذیل «ببّغاء»).از ببغاء دیوان شعری بر جای مانده است (حاجیخلیفه، ج 1، ص 773) که ابنندیم شمار ابیاتِ آن را سیصد گفته است (ص 282). ثعالبی گزیدهای از دیوان او را نقل کرده (ص 293ـ302) و صاحبنظرانی چون قاضی ابوالقاسم علیبن محسن تنوخی و ابونصر احمدبن عبداللّه ثابتی برخی از اشعارش را نقل کردهاند (خطیب بغدادی، ج 11، ص 11ـ12؛ سمعانی، ج 2، ص 74). اشعار او همراه با اشعاری از ابواسحاق به کوشش فیلپس دولف در 1834 در لایپزیگ به چاپ رسیده است (سرکیس، ج 1، ص 339). مجموعة رسائل او نیز باقی است (کحاله، ج 6، ص 214). ببغاء در 398 در بغداد درگذشت (سمعانی، ج 2، ص 74؛ ذهبی، 1984، ج 3، ص 70ـ71).منابع: ابنخلکان، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان ، بیروت 1968ـ1972؛ ابنعماد، شذراتُ الذهب فی اخبار من ذهب ، بیروت 1399/1979، ج 3، ص 152ـ153؛ ابنندیم، کتابالفهرست ، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، تهران 1366 ش؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، یتیمةالدهر فی محاسن اهل العصر ، چاپ مفید محمد قمیحة، بیروت 1403/1983؛ مصطفیبن عبداللّه حاجی خلیفه، کشفالظنون ، بیروت 1410/1990؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء ، بیروت 1402ـ 1409/1982ـ 1988؛ همو، العبرفی خبر من غبر ، ج 3، چاپ فواد سید، چاپ افست کویت 1984؛ یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة والمعربة ، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛ عبدالکریمبنمحمد سمعانی، الانساب ، چاپ عبدالرحمنبن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن 1382 ـ1402/1962ـ1982؛ عمررضا کحاله، معجمالمؤلفین ، بیروت ] تاریخ مقدمه 1376 [ ؛EI , s.v. "Babbagha ¦ " (by R. Blachةre).