بایَنْدُرخان، از امیران طالش در دوران صفوی.ناحیة طالش، در روزگار صفویه، بخشی از جنوبِ غربی دریایخزر را تا لنکران شامل میشد و جزئی از گیلان و غالباً در تیول امیران طالش بود که تا شوره گل و چخور سعد را زیر فرمان داشتند. در 969، امیره قباد، حاکم آستارا (استاره)، بر شاهطهماسب شورید، ولی از لشکریان دولتی شکست خورد و شاه حکومت نواحی طالش را به بایندرخان، که امیری مورد اعتماد بود، سپرد. در 975، خاناحمد، والی گیلانبیهپیش (بخش شرقی سفید رود)، از سرِ جاهطلبی بر دولت مرکزی شورید. بایندرخان، به همراهی صدرالدینخان صفوی و امرای طالش، به سپاه قزلباش، که از قزوین برای سرکوب والی گیلان اعزام شده بود، پیوست. این لشکرکشی به شکست و دستگیری خاناحمد انجامید. در 988، در زمان سلطان محمدصفوی، که سرکردگان گیلان بیهپس (بخش غربی سفیدرود) بر دولت مرکزی شوریدند، شاهاز بایندرخان طالش و پسرش امیر حمزهخان خواست تا به نیروی اعزام شده از مرکز برای دفع مخالفان کمک کنند.پس از رفع غایله و استقرار امرا در گیلان، بایندرخان، که ادامة حضور سران قزلباش را در گیلان با منافع خود سازگار نمیدید، به اختلاف میان امیران دامن زد و آنها را به خروج از گیلان وادار ساخت تا بتواند به آسودگی در آستارا حکومت کند.برخلاف اکثر امرای قزلباش، که در ابتدای سلطنت شاه عباس اول ـ زمانی که او هنوز پایههای قدرتِ خود را محکم نساخته بود ـ بر ضد قدرت مرکزی برخاستند، بایندرخان هرگز به فکر طغیان نیفتاد و به دولت صفوی وفادار ماند تا پسرش، امیر حمزه، اختیار حکومت را از چنگ او درآورد. شاه عباس، در 1001، ناحیة طالش را از دست امیر حمزه خارج ساخت.منابع: اسکندر منشی، تاریخ عالمآرای عباسی ، تهران 1350 ش، ج 1، ص 112، 141، 267، 269، ج 2، ص 441؛ محمودبن هدایتاللّه افوشتهیی، نقاوة الا´ ثار فی ذکر الاخبار ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1350 ش، ص 475، 476؛ سنت لویی رابینو، ولایات دارالمرز ایران: گیلان ، ترجمة جعفر خمامیزاده، تهران 1350 ش، ص 501، 512؛ حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوایی، ج 12، تهران1357 ش، ص 380، 561، 562، 564؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363 ش، ج 1، ص 471، 472.