بایْبورد ، ایل (استان) و شهری در شمال شرقی ترکیه.1) استان بایبورد ، (طبق سرشماری 1369 ش/1990: 330 ، 107 تن)، در شمال شرقی آسیای صغیر (آناطولی)، در قسمت جنوبی دریای سیاه در شمال شرقی ترکیه قرار گرفته، و مشتمل بر سه شهرستان (ایلچه) و چهار دهستان (بوجاق) است که اکثر آنها در دشت قرار دارد. رود چوروخ و کلکیت از آن میگذرد. رشته کوه چرمن ـ قوب در جنوب آن امتداد دارد. دشتهای بایبورد در مغرب و هرت (خرت) در شمال آن قرار گرفته است. چندین چشمه دارد. محصولات عمدة آن عسل و حبوبات است و پارچههای پشمی، گلیم و فرش در آن بافته میشود. دامداری و مجتمع صنعتی گوشت و ماهی دارد. در گذشته از صنایع دستی، زرگری آن مشهور بود، و عسل و موم آنجا به بندر مارسی (فرانسه) صادر میشد. در اواخر قرن سیزدهم/نوزدهم، گروههایی از ارامنه در آنجا زندگی میکردند. مردم عمدتاً به ترکی آذربایجانی سخن میگویند. راه اصلی عبوری ایران ـ ترکیه، که قسمت شرقی آناطولی را به دریای سیاه میپیوندد، از آن میگذرد. شبکة راههای فرعی در آن احداث شده که به راه اصلی متصل میشود. در اواخر قرن سیزدهم، ناحیة بایبورد بین 35 تا 000 ، 38 تن جمعیت داشت. در تقسیمات کشوری اوایل حکومت عثمانی، بایبورد به عنوان مرکز قضا تابع ایالت ارزروم بود؛ بعداً مدتی به صورت مرکز سنجق درآمد، در 1298 بار دیگر به صورت قضا تابع ارزنجان و سپس دوباره تابع ارزروم، و پس از تشکیل جمهوری ترکیه جزو ولایت گوموشخانه * شد.از 1368/1989 تبدیل به ایل (استان) شد.2) شهربایبورد ، مرکزاستان ] طبقسرشماری1369/1990، جمعیت: 677 ، 33 تن [ ، در کنار رود چوروخ در ارتفاع حدود 150 ، 1 متری واقع است. بایبورد به لحاظ قرارگرفتن در مسیر جادهای که طرابزون را در شمالغربی به ارزروم در جنوب غربی و سپس به ایران متصل میکرد، از دیرباز اهمیت داشت و امروزه با شبکة راههای فرعی به آبادیهای واقع در حوزة یشیل ایرماق در ارزنجان (گوموشخانه و بندر ریزه در کرانه دریای سیاه) وصل میشود. در اواخر قرن سیزدهم بایبورد حدود 000 ، 8 تن جمعیت داشت که یک پنجم آن ارمنی بودند. در 1314/1935 جمعیت آن به 339 ، 10 تن میرسید. شهر بایبورد در جنگ بینالملل اوّل، بر اثر ورود سربازان روس آسیبهای فراوان دید. در تقسیمات کشوری اوایل حکومت عثمانیها بایبورد اغلب مرکز قضا یا سنجق شمرده میشد. بایبورد دارای مسجد جامع کبیر (متعلق به دورة سلجوقیان) و مسجد جامع یاقوتیه است. آثار باستانی مهم آن عبارتاند از: قلعة بایبورد و مساجد جامع، مقبرة شهید عثمان، و طاشخان (کاروانسرای سنگی).پیشینه. بایبورد در منطقهای قرار گرفته که در قدیم خَلدیها، از اقوام غیرآریایی و سامی، در آنجا زندگی میکردند. ظاهراً به همین سبب است که امروزه مردم ساحلنشین، ساکنان بایبورد را «خَلْد» مینامند. نام بایبورد در اسناد سدههای نخستین میلادی، در کشمکشهای زمینداران ارمنی با یکدیگر، به عنوان موضعمستحکمیبهصورتهای پایپرت و پاپرت ضبط شدهاست (خورنی، ج 2، باب 37، 38). به نوشتة مارکوارت (ص 437)، سلسلة ارمنی بگراتیان * نیز از بایبورد بودند که در ایالت اسپر (اسپیر) قرار داشت. در امپراتوری رومشرقی بایبورد، «بایبردون» خوانده میشد و یوستینیانوس (حک : 527 ـ 565) در آن استحکاماتی ساخته بود. در مآخذ اواخر روم شرقی، نام بایبورد به شکل پایپرت نیز آمده است. خرابههای قلعة یوستینیانوس هنوز هم از بالای تپهای واقع در سمت چپ رود چوروخ دیده میشود. در طی جنگهای روس و عثمانی این قلعه بکلی ویران شد. به احتمالی، پس از اینکه مسلمانان ارمنستان را فتح کردند، بایبورد همچنان در قلمرو بگراتیان باقی ماند.بایبورد از نخستین نواحی است که ترکها در آناطولی فتح کردند و در آن مستقر شدند. در زمان طغرلبیگ، هنگامی که سلجوقیان ارمنستان را اشغال کردند (446)، گروههایی از آنان منطقهای را که تا رود چوروخ و کوههای پَرخر امتداد داشت تصرف کردند (امروزه واژة پَرخَر به معنای باد شمالی است). با توجه به اینکه طغرلبیگ تا حوالی طرابزون پیش رفته است ( رجوع کنید به شلاندون؛ سنمارتین، ص 437)، میتوان پذیرفت که بایبورد از آن به بعد به حاکمیت ترکها درآمده است. بایبورد پس از جنگ ملازگرد (463ـ596)، تابع سُلدُقیان در ارزروم، و گاهی هم تابع دانشمندیان * بوده است. اگر چه تئودور گابراس، فرمانده آلکسیوس کومننوس اوّل امپراتور طرابزون، مدتی بر بایبورد مسلط شد، ولی اسماعیل برادر ملک غازی آن را از دانشمندیان پس گرفت. بایبورد در زمان پادشاهی مغیثالدین طغرل شاه سلجوقی فرمانروای ارزروم و پسرش رکنالدین جهانشاه (596 ـ 627) پیشرفت کرده است. در قلعة بایبورد، که طغرل شاه آن را دوباره بنا کرد، کتیبهای به نام او دیده میشود (عبدالرحیم شریف، ص 241). به نوشتة احمد توحید در 627، در زمان علاءالدین کیقباد اوّل، در آناطولی وحدت سیاسی پدید آمد و به دنبال آن بایبورد مانند ارزروم وابسته به حکومت مرکزی شد. در 687 سکهای به نام غیاثالدین مسعود دوم در آنجا ضرب شده که نشان میدهد هنگام استیلای مغول بر آن مناطق، بایبورد همچنان در تصرف سلاجقة روم بود (ج 4، ص 224). در منابع عربی آن دوره، بویژه در نوشتة یاقوت (ج 1، ص 444)، از آبادانی این قصبه (بابرت) سخن رفته است. از آثار سلجوقی باقی مانده، مانند مسجد جامع در ساحل رود چوروق، چنین برمیآید که شهر، بیرون از حصارهای قلعه در دشت تا ساحل رود چوروق گسترش داشته و گروههایی از طوایف در آن حوالی سکونت داشتند و دهکدههای جدیدی احداث کرده بودند. از قرار معلوم، بعضی از طوایف ترک که در آنجا میزیستند به سمت مغرب رفته بودند و گروههایی از آنان به قرهمانیان ملحق شدهاند؛ چون در فاتح قانوننامه سی در میان پیاده نظام قرهمانیها از طایفة بایبورد نام برده شده است که البته از بقایای همین گروههاست ( فاتح قانوننامه سی ، ص63).پیشرفت بایبورد که در زمان سلجوقیان آغاز شد، در دورة ایلخانیان به لحاظ قرار داشتن بر سر جادة طرابزون به ایران شتاب بیشتری گرفت. این شهر برای کاروانهای ونیزی و جنوایی استراحتگاه امنی شمرده میشد، به طوری که مارکوپولو هنگام رفتن به مغولستان در آنجا منزل کرده بود (پولو، ج 1، ص 46). به نوشتة حمداللّه مستوفی (ص 96) ایلخانیان از این ناحیه مالیات زیادی میگرفتند. در دورة ایلخانیان چندین مدرسه از مدارس بایبورد، مانند محمودیه (بنا از امیرمحمود)، تجدید عمارت شد و همچنین جهانالدین خواجه یاقوت والی ارزروم مدرسة یاقوتیه را بنا کرد (وقفنامة مدرسة یاقوتیه ارزروم منتشر نشده است). حاجیپاشا ملافناری، پزشک نامدار ترک که به تدریس در مصر شهرت فراوان یافت، و شیخ اکملالدین محمدبنمحمود بابرتی، استاد بدرالدین فرزند قاضی سِماوْنِه، در آنجا پرورش یافته بودند.با استناد به نامهای بعضی از افراد که در بایبورد پرورش یافتهاند، ظاهراً، طریقت اخیه (جوانمردان)، که از قرن هفتم در آناطولی توسعه یافته بود، در آن حوالی نیز رواج داشته است. با توجه به وجود سکة نقرهای که به نام ابوسعید آخرین ایلخان در بایبورد ضرب شده، میتوان گفت که در آن حوالی معادن نقره (امروز نیز معدن نقرهای در ده کیلومتری جنوب بایبورد وجود دارد) بوده است (احمد توحید، ص 103؛ مارکوپولو، همانجا؛ ابنفضلاللّه عمری، ص 30). پس از مرگ ابوسعید، بایبورد مانند ارزروم و ارزنجان و گوموشخانه به دست جلایریها افتاد؛ و از ضرب سکه بهنام غیاثالدینمحمد (753ـ767) معلوم میشود که بایبورد مدتی به حاکمیت بنیاِرِتْنا درآمده است. هرچند پس از مدتی به دست مُطَهَرتِنْ، حاکم ارزنجان، افتاد و در زمان قاضی برهانالدین، ادارة شهر از طرف او به (احمدبیگ پسر قُتلُغ بیگ آققوینلو واگذار شد. اما مطهرتن به این شهر بازگشت و قاضی برهانالدین ناگزیر به جنگ دیگری تن داد ( رجوع کنید به استرآبادی، ص 474ـ480). آققوینلوها تا اواخر فرمانروایی خود، بایبورد را در تصرف خویش نگاه داشتند. هنگامی که قره عثمان کشور را بین خانوادة خود تقسیم کرد، بایبورد نصیب قُوتُلوبیگ برادرزادة او شد (اوزون چارشیلی، ص 289).باربارو که در آن زمان به عنوان سفیر ونیز نزد اوزون حسن (857 ـ882) رفته بود، مینویسد که بایبورد پس از طرابزون مهمترین مرکز ناحیه بوده است (دولائه، ص 206). هر چند بایبورد به دنبال پیروزی اوتلوق ـ بِلی، به دست محمد دوم تصرف شد (رحمتی آرات، ج 4، ص 303ـ315)، اما دوباره آققوینلوها توانستند مدتی بر آنجا مسلط شوند. بایبورد پس از آققوینلوها به دست صفویه افتاد ] ظاهراً در این هنگام بود که تشیع در آنجا رواج یافت [ . در 914، هنگامی که سلطان سلیم اول والی طرابزون بود، به قصد جلوگیری از نفوذ مذهب شیعه جنگی را آغاز کرد که تا بایبورد کشانده شد، ولی شهر به طور قطعی پس از جنگ چالدران به تصرف عثمانیان درآمد؛ و سلطان سلیم اوّل در آنجا به فرّخشاد آققوینلو، دشمن صفویان، اختیارات زیادی داد که اطلاعات لازم دربارة آن، در وقفنامههای موجود در دست احفاد فرّخشاد و نگهداری شده در مدیریت عموم موقوفات، یافت میشود. در 942، در سفر سلیمان قانونی به عراقین چون در بایبورد ـ که تابع ایالت دیار بکر بود ـ قوانین مالیاتی شاه حسن (اوزون حسن) اجرا میشد، به تقاضای اهالی مقررات مالیاتی ارضی عثمانی، که مبلغ کمتری از مردم اخذ میکرد، به مرحلة اجرا درآمد (بارکان، ص 95). در 960، شاهطهماسب حملهای را آغاز کرد که تا بایبورد پیش رفت، ولی مجبور به عقبنشینی شد (لطفیپاشا، ص 440). در 1057، اولیا چلبی از این شهر دیدن کرده و تصویر مفصلی از شهر به دست داده است (ج 2، ص 340). اولیا چلبی و حاجیخلیفه از قطع درختان تنومند آن حوالی و انداختن آنها به رود چوروخ و انتقال آنها به شهر سخن گفتهاند. سیاحتنامة اولیا چلبی و اسناد یک قرن پس از او، به وجود یک پادگان ینیچری در آنجا اشاره میکنند. تکسیه، که چند سال بعد از ابناثیر از آنجا عبور کرده، نوشته است که سربازان تحت فرمان پاسکویچ ، مسجد و خانههای قلعة بایبورد را کاملاً ویران کردند. اگر چه شهر نابود شد اما مقاومت و پایداری مردم شهر هنوز در خاطرة مردم به جا مانده است. به دنبال پیشرفت روسها، مردم قیام کردند و نیروی مقاومت ملی تشکیل دادند و با استفاده از باتلاق دشت خَرْتْ در شمال شهر دشمن را وادار به عقبنشینی کردند. داستانهای فراوانی از این حوادث الهام گرفته شده که افسانة مشهور خرت، از شاعر بایبوردی به نام ذِهنی، از آن جمله است (در مورد بخش منتشر شده رجوع کنید به فخری، ص 74). در اوایل جنگهای استقلال، شیخ اشرف قیامی برپا داشت که نیروهای خالدبیگ آن را سرکوب کردند (آتاتورک، ج 1، ص 274). بایبورد ـ که مدتها آداب و رسوم و شیوة زندگی پیشین ترکها را تداوم بخشیده ـ در تاریخ فرهنگ ترکیه از این لحاظ که صحنة ایجاد افسانههای دَدهقورقوت نیز بوده است، اهمیت دارد. طبق آن افسانه ـ که دورة آققوینلو و قرهقوینلو را نیز در برمیگیرد و همچنین انعکاسی از تاریخ فتوحات نخستین ترکهاست ـ بایبورد متعلق به پارصار (احتمالاً بیگی مسیحی) بوده است. افسانة بیگ ـ بویرک، که تفاوت چندانی، با افسانه دَده قورقوت ندارد، امروز نیز در بین مردم رایج است و از مدفن سرایندة افسانه، در روستای دودوزار در نزدیکی بایبورد، بازدید میشود. شاعران خلقی، که معرف شاعران قدیماند، هنوز هم در بایبورد وجود دارند. کلمة بابا به آخر اسم آنان اضافه، و صفت «عاشق حق» به ایشان نسبت داده میشود. محمدبیگ در قرن دهم از جمله این شاعران است که به ترکی آذربایجانی سخن گفته است.منابع: ابنفضلاللّه عمری، مسالک الابصار ، چاپ تشنر، لایپزیگ 1929؛ عزیزبناردشیر استرآبادی، بزم و رزم ، استانبول 1928؛ محمدظلیبندرویش اولیا چلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی ، چاپ احمد جودت، ج 2، استانبول 1314؛ احمد توحید، مسکوکات قدیمة اسلامیه ، استانبول 1321؛ علی جواد، ممالک عثمانیه نک تاریخ و جغرافیا لغاتی ، استانبول 1313ـ1317، ص 153؛ مصطفیبنعبداللّه حاجیخلیفه، جهاننما ، چاپ ابراهیم متفرقه، استانبول 1145/1732، ص 424؛ حمداللّهبنابیبکر حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب ، چاپ گی لسترنج، تهران 1362 ش؛ ضیاءالدین فخری، بایبوردلی ذهنی ، استانبول 1928؛ لطفیپاشا، تواریخ آل عثمان ؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873؛Mustafa Kemal Ataturk, Nutuk O.L. Barkan, "Osmanli Devrinde Akkoyunlu Hukumdar â Uzun Hasan Beye Ait Kanunlar" ' Tarih Vesikalar i , I, no.2 , August 1941; 1990 Genel Nufus Say i m i I dari Bolunusí , Ankara 1991; G. I. Bratianu, Recherches sur le commerce genoisdans laMer Noire au XIII siecle , Paris 1929,178 f.; Chalendon, Alexis I.Comnene ; V. Cuinet, La Turquie d'Asie , I, Paris 1890, 222 ff.; I. de Laet, Persia ; EI , s.v."Bayburd" (by V. J. Parry); Fatih kanunnamesi , TOEM ; Genel Nufus Say i m i , 75,26 (Gumushane vilayeti brosur;;Mukrimin Halil, Anadolu'nun fethi 28; W. Heyd, Histoire du commerce du Levant au Moyen- ¢ge , II, Leipzig 1923, 120-122; Ali Kemal, Erzincan , 1932, 117; Moise de Khoren, Histoire ; J. Laurent, Byzance et les Turcs Seldjoucides , Paris 1914, 1919, 22; G. Le Strange, The Lands of the Eastern Caliphate ,Cambridge 1930,118;J.Marquart, Osteuropaische und ostasiatische Streifzuge . Ethnologische und historisch- topographische Studien zur Geschichte des 9und 10. Jahrhunderts (c.840-940), Leipzig 1903, 437; St. Martin, Memoire sur l'Armenie ; Pauly-Wissowa, Realenzyklopaedie des Klassischen Altertums , s.v. "Baiberdon","Gymnias"; Marco Polo, Seyahat-name , ed. Yule; Re í id Rahmeti Arat, Fatih Sultan Mehmed'in yarl i g § i , TM ; E.Reclus, Nouvelle Gogroaphie Universelle , IX, La Perse , Paris 1884,359 ff.; Abdurrahim ì erif, Erzurum tarihi , Istanbul 1936; Zeki Velidi Togan,"Mog § ullar devrinde Anadolu'nuniktisadi vaziyeti", Turk hukuk ve iktisat tarihi mecm. , I,22; TDVIA , s.v. "Bayburt" (by I smet Mirog § lu); I smail Hakk â Uzun µ ar â í l â , Osmanl i teskilatina medhal, Istanbul 1941; Moritz Wagner, Reise nach Persien und dem Lande der Kurden , Leipzig 1852.تکمله. در اوایل قرن هفتم به نوشتة یاقوت حموی (ج 1، ص 444ـ445) بابرت (بایبورد) قریة بزرگی بود که از نواحی ارزروم شمرده میشد و در نواحی ارمنیه قرار داشت. حمداللّه مستوفی (ص 96) بایبورد را شهری بزرگ میداند و مینویسد: «اکنون شهری کوچک است و اندک باغستان دارد، و حقوق دیوانیش بیست و یک هزار دینار است». امیر قره یوسف، پس از تسخیر ماردینی، بایبورد را با ترجان و اسپهر (احتمالاً اسپر) ضمیمة ارزنجان کرد (812). در قرن نهم هجری، صحرای بایبورد محل جنگ سلطان ابوسعید گورکان (متوفی 873) با سلطان محمد غازی بود (بدلیسی، ص 575)، در زمان شاه طهماسب، قزلباشها قلعة بایبورد را که پاشای ارزروم به آنجا عقب رانده شده بود وهفت هزار خانه داشت گشودند و آن را ویران کردند (955). در این جنگ پنج هزار تن از رعایا به هلاکت رسیدند و هنگام بازگشت در جنگ دیگری عثمانپاشا، فرماندة قشون عثمانی، زخمی و پسرش کشته شد. در این جنگها شاه طهماسب وارد ارزنجان شده بود (طهماسب صفوی اول، ص 183؛ روملو، ص 429، 432ـ433؛ نویدی، ص 99).منابع: شرفالدینبنشمسالدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان ، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران 1343 ش؛ حمداللّهبن ابیبکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهةالقلوب، چاپ گی لسترنج، تهران 1362 ش؛ حسن روملو، احسنالتواریخ ، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1357 ش؛ طهماسب صفوی اول، شاه ایران، شاه طهماسب صفوی: مجموعة اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی ، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1368 ش؛ زینالعابدین عبدالمؤمن نویدی، تکملة الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجری قمری ، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1369 ش؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.