بای (۲)

معرف

(صورتی‌ از بِیْ معادل‌ بیگ‌ ترکی‌، متداول‌ در تونس‌)، نامی‌ که‌ تا 4 مرداد 1336، یعنی‌ زمان‌ خلع‌ بای‌الامین‌، نوزدهمین‌ حاکم‌ از سلسلة‌ حسینیان‌، و اعلام‌ جمهوری‌ به‌ حکام‌ تونس‌ اطلاق‌ می‌شد
متن
بای‌(2) ، (صورتی‌ از بِیْ معادل‌ بیگ‌ ترکی‌، متداول‌ در تونس‌)، نامی‌ که‌ تا 4 مرداد 1336، یعنی‌ زمان‌ خلع‌ بای‌الامین‌، نوزدهمین‌ حاکم‌ از سلسلة‌ حسینیان‌، و اعلام‌ جمهوری‌ به‌ حکام‌ تونس‌ اطلاق‌ می‌شد.برای‌ پی‌بردن‌ به‌ منشأ این‌ عنوان‌ باید به‌ اواخر قرن‌ دهم‌ بازگردیم‌. در آن‌ ایام‌، عثمان‌، حاکم‌ تونس‌ که‌ خراجگزار سلاطین‌ عثمانی‌ بود، بدون‌ مشورت‌ با باب‌ عالی‌ * منصب‌ بِی‌ (بیگ‌) را به‌ وجود آورد و فرماندهی‌ قبایل‌ و حفظ‌ نظم‌ عمومی‌ و تحصیل‌ مالیات‌ را به‌ صاحب‌ آن‌ منصب‌ تفویض‌ کرد. پس‌ از مدتی‌، بای‌، با چنین‌ اختیارات‌ وسیعی‌، شخص‌ اوّل‌ کشور شد. هنگامی‌ که‌ حسین‌ * بن‌علی‌، «آغا»ی‌ سربازان‌ عثمانی‌ و مؤسس‌ سلسلة‌ حسینیان‌ * ، در 29 ربیع‌الاول‌ 1117، در شهرتونس‌ به‌ حکومت‌ انتخاب‌ شد، همان‌ عنوان‌ را برای‌ خود اختیار کرد.بعدها، بنابر منشوری‌ که‌ در 14 شوال‌ 1277 در قانون‌ اساسی‌ تونس‌ گنجانده‌ شد، ترتیب‌ جانشینی‌ معیّن‌ گردید. مادّة‌ اول‌ این‌ منشور مقرّر می‌داشت‌ که‌ «حکومت‌ تونس‌ در میان‌ امیران‌ خاندان‌ حسینی‌، به‌ ترتیب‌ سن‌ و مطابق‌ قواعدی‌ که‌ در مملکت‌ جاری‌ است‌، موروثی‌ است‌». بدین‌ترتیب‌، سنّتی‌ که‌ از زمان‌ تأسیس‌ این‌ سلسله‌، تنها با دو استثنا، همواره‌ در تونس‌ رعایت‌ می‌شد، صورت‌ قانونی‌ یافت‌.جلوس‌ بر تخت‌ با تشریفات‌ و مراسمی‌ دوگانه‌ همراه‌ بود: مراسمِ نخست‌ خصوصی‌ بود، و تنها زعمای‌ مملکت‌ و خاصان‌ و نزدیکان‌ در آن‌ شرکت‌ می‌جستند؛ و مراسمِ دوم‌ عمومی‌ و شرکت‌ در آن‌ برای‌ رعایا آزاد بود. این‌ روشْ رسم‌ کهن‌ بیعت‌ دوگانه‌ (البیعة‌ الخاصّة‌ و البیعة‌ العامّة‌) را تداعی‌ می‌کرد. پس‌ از برقراری‌ نظام‌ تحت‌الحمایگی‌، نمایندة‌ فرانسه‌ در تونس‌ نیز در مراسم‌ جلوس‌ بای‌ شرکت‌ می‌جست‌ و از جانب‌ دولت‌ حامی‌ (فرانسه‌) به‌ بای‌ جدید منصب‌ رسمی‌ حکومت‌ اعطا می‌کرد.مواد سوم‌ و چهارم‌ فرمانِ 14 شوال‌ 1277 مقرّر می‌داشت‌ که‌ «بای‌ رئیس‌ کشور و، در عین‌حال‌، رئیس‌ خاندانِ حاکم‌ است‌. او بر شاهزادگان‌ ذکور و اناث‌ خاندان‌ خود اختیار تام‌ دارد و هیچیک‌ از ایشان‌ بدون‌ موافقت‌ وی‌ مجاز به‌ تصرّف‌ در مال‌ و مختار در امور شخص‌ خود نیست‌. وی‌ نسبت‌ به‌ ایشان‌ در حکم‌ پدر است‌ و ملزم‌ به‌ رعایت‌ حقوق‌ پدر فرزندی‌ در حقّ آنان‌ است‌. اعضای‌ خاندان‌ نیز موظّف‌اند که‌ چون‌ فرزند از وی‌اطاعت‌ کنند».عناوین‌ و القاب‌ بای‌ شامل‌ تعبیراتی‌ بود که‌ صریحاً نقش‌ حاکمانة‌ وی‌ را باز می‌نمود. لقبی‌ که‌ وی‌ در اسناد و مکتوبات‌ رسمی‌ بدان‌ خطاب‌ می‌شد، عبارت‌ بود از: «سیدنا و مولانا... باشا بای‌، صاحب‌ المملکة‌ التونسیّة‌». بر این‌ عناوین‌ و القاب‌ دیرین‌، که‌ بخشی‌از آنها از عهد حفصیان‌ * و بخشی‌ دیگر از اواسط‌ قرن‌ دوازدهم‌ مرسوم‌ شده‌ بود، لقب‌ جدید «المشیر» (مارشال‌) نیز، که‌ درحدود 1255 باب‌ عالی‌ آن‌ را اعطا کرده‌ بود، افزوده‌ شد؛ اما تنها سه‌ تن‌ از بای‌های‌ تونس‌ به‌ این‌ عنوان‌ خوانده‌ شدند. با اینهمه‌، در مورد بای‌ها، بر خلاف‌ روش‌ حفصیان‌، هیچگونه‌ لقبی‌ که‌ بیانگر خصلت‌ شخصی‌ باشد معمول‌ نبود.از جمله‌ نشانه‌های‌ خاص‌ حکومت‌، علاوه‌ بر تخت‌ سلطنت‌، یکی‌ لباس‌رسمی‌ بود که‌ بای‌ در مراسم‌ رسمی‌ عمده‌ به‌تن‌ می‌کرد؛ دیگر برخی‌ تشریفات‌ عملی‌ که‌ آیین‌ دست‌بوسی‌ از عمده‌ترین‌ آنها و بر همة‌ اتباع‌ تونسی‌ فرض‌ بود. از نشانه‌های‌ دیگر سلطنت‌، اینها را می‌توان‌ یاد کرد: حاکم‌ مقرری‌ سالانه‌ مخصوصی‌ داشت‌؛ یک‌دسته‌ احترام‌ در خدمت‌ او بود؛ بیرق‌ملوکانه‌ داشت‌؛ نشان‌اعطا می‌کرد (نِشان‌ الدَم‌، عَهْد الاَمان‌، نِشان‌ الافتخار) و دارای‌ مناصب‌ نظامی‌ افتخاری‌ بود؛ سکّه‌ به‌ نام‌ او ضرب‌ می‌شد؛ حق‌ داشت‌ کسانی‌ را که‌ دستگاه‌ عدالت‌ تونس‌ محکوم‌ می‌کرد عفو کند؛ هر پنجشنبه‌ مراسم‌ توشیح‌ ( حَفْلُ الخاتَم‌ ) برگزار می‌شد و طی‌ آن‌ بای‌ مُهر خود را به‌ صورت‌ فرمان‌ رسمی‌ بر مصوّبات‌ حکومتی‌ می‌نهاد و بدین‌ ترتیب‌ به‌ آنها قدرت‌ اجرایی‌ می‌بخشید.ولیعهد به‌ بایِ اردوگاه‌ (بای‌الاَمْحال‌) ملقّب‌ بود. این‌ عنوان‌ از وظیفه‌ای‌ که‌ برعهدة‌ ولیعهد بود ناشی‌ می‌شد. وی‌ موظف‌ بود که‌ سالانه‌ دو بار در رأس‌ نیرویی‌ نظامی‌، خواه‌ برای‌ تثبیتِ حاکمیت‌ مرکزی‌ و خواه‌ برای‌ ارعاب‌ قبایلی‌ که‌ احیاناً از دادن‌ مالیات‌ سر باز می‌زدند، به‌ شمال‌ و جنوب‌ کشور سفر کند. بای‌الاَمْحال‌ به‌ همین‌ لحاظ‌ رئیس‌ و فرمانده‌ سپاهیان‌ بود، ولی‌ این‌ ریاست‌ و فرماندهی‌ با استقرار نظام‌ تحت‌الحمایگی‌ از میان‌ رفت‌.
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ اجتماعی ,
رده موضوعی
جلد 2
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده