بانْتو ، شاخهای نژادی از اقوام سیاهپوست ساکن بعضی نواحی استوایی و جنوبی افریقا. اگر خطی فرضی از کامرون در افریقای غربی تا کنیا در افریقای شرقی بکشیم، خواهیم دید که همة اقوام ساکنِ جنوب این خط بانتوزباناند مگر در حدود چند هزار نفر که به زبانهای نیلی و کوشی و خویْسان (کلیک ) تکلّم میکنند. تعداد گروههای قومی یا به اصطلاح، قبایلِ تشکیل دهندة بانتوزبانها بسیار است به طوری که تنها در کشور تانزانیا در حدود 120 گروه مختلف وجود دارد.میلیونها نفر ساکنان این منطقة وسیع به زبانهای متفاوتی تکلّم میکنند که همه از شاخههای بانتو به حساب میآیند. بانتو خود شاخهای است از یک خانوادة زبانی بزرگتر به نام نیلوکنگو . تنها چند شاخه از این زبانها هستند که گویندگان آنها زبان یکدیگر را میفهمند.زبانهای بانتو دارای نظام دستوری مشابهاند. با اضافه کردن پیشوند و پسوند به یک ریشة ثابت، مفرد و جمع و همچنین فعل ساخته میشود. اسمْ وجوه پیچیده و قواعدی برای مطابقه دارد که کم و بیش نظیر تذکیر و تأنیث در زبانهای هندواروپایی است. مثلاً muntu (یک آدم) و Bantu (قوم بانتو) از ریشة ntu - به دست میآید. گونههای دیگر همین دو کلمه عبارتاند از: omuntu و abantu یا umuntu و avantu یا، به سادهترین صورت در زبان سواحلی، mtu و watu . نام یکی از اقوام مثل «گاندا» بهتر میتواند نقش پیشوندها را روشن کند: گاندا در زبان بانتو به صورتهای بوگاندا (سرزمین گاندها)، لوگاندا (زبان گاندا)، موگاندا (یک شخص)، باگاندا (همة مردم) درمیآید. البته، از آنجا که سواحلی (کی سواحیلی ـ زبان سواحلی) در افریقای شرقی رواج زیاد دارد، گونة سواحلی همین کلمات نیز ممکن است به گوش بخورد، از این قرار: اوگاندا (سرزمین گانداها)، کی گاندا (زبان گاندا)، مْگاندا (یک شخص)، واگاندا (جمع مردم) .در دورة استعماری، گونة سواحلی کلمه، یعنی اوگاندا ، برای نامیدن کل کشور و گونة محلی آن، برگاندا ، برای نامیدن منطقة گاندانشین استعمال عام یافت که هنوز هم چنین است.خاستگاه اقوام بانتوزبان احتمالاً در بخش غربی نیجریة امروزی بوده است. مهاجرتهایی که به پراکندگی وسیع آنها منجر شد ظاهراً به دو هزار سال پیش برمیگردد. ظاهراً آنها، گویا با استفاده از بَلَم، از جنگل بارانزا گذشتند و روانة جنوب شدند و در ناحیة لوبایِ کاتانگا، در زئیر کنونی، سکونت گزیدند و از آنجا طی سلسله مهاجرتهایی به اطراف و اکناف پراکنده شدند به طوری که امروزه از سمت شمال تا سومالیِ جنوبی (بانتوی شمال شرقی) و از سمت جنوب تا افریقای جنوبی، یعنی فاصلهای بالغ بر 200 ، 3 کیلومتر، را میپوشانند. میتوان گفت که بانتوها در همه جا ساکنان قبلی را در خود جذب کردند و تقریباً در هر جایی که برای سکونت اختیار کردند زبانشان تغییراتی یافت.مهارت خاص بانتوها احتمالاً در ساختن آلات آهنی بوده است. این فن در ابتدا آنان را در جنگ و شکار برتری داد و سپس در کشاورزی توانستند با استفاده از ابزارهای آهنی راحتتر از وسایل سنگی، درختان جنگلی را قطع و زمین را هموار کنند. در بعضی از نواحی، رئیس قبیله را درختانداز یا تبرگیر میخواندند که خود شاید مبیّن استفادة او از ابزار و وسایل آهنی باشد.بیشتر اقوام بانتو، مذاهب روح پرستی اسلاف خود را حفظ کردهاند. میلیونها نفر (شاید بیست میلیون) از گرویدگان به دین مسیحی به فرق مختلف آن پیوستهاند. در افریقای شرقی عدة نسبتاً کثیری مسلماناند و این نتیجة قرنها تماس با عربها و نخستین مسلمانان ساحلنشین است که مهمترین آنها اقوام سواحلیاند. از گروههای عمدة بانتو زبان که بیش از همه از اسلام تأثیر پذیرفتهاند بانتوهای تانزانیای مرکزی و بانتوهای شمال شرقیاند.بانتوهای تانزانیای مرکزی ، با جمعیتی در حدود 000 ، 820 نفر در منطقهای با خاک نامناسب و بارندگی کم و قحطیهای پیاپی زندگی میکنند. در حدود نیمی از این مردم مسلماناند که به طور نامساوی میان اقوام عمدة رانگی و تورو و ایرامبا تقسیم شدهاند. زبان ویژه این اقوام بترتیب کیرانگی ، کینیاتورو و کینیرامباست امّا زبان سواحلی، نیز نیز رواج بسیار دارد.بانتوهای تانزانیای مرکزی عموماً کشاورزند. ذرّت خوشهای، ارزن، ذرّت معمولی و مقداری بادام زمینی و کرچک میکارند و گاو و گوسفند و بز پرورش میدهند.نظام قبیلهای آنها مبتنی بر دودمان مادری است و وارث مرد پسر خواهر اوست، هرچند که در اطراف شهر کاندو، به سبب نفوذ اسلام حرکتی به سوی برتری دودمان پدری آغاز شده است.خودِ اهالی میگویند که از نقاط متعدّد به این سرزمین مهاجرت کردهاند، امّا ظاهراً با مشرق و شمال شرق پیوندهایی دارند. در میان رانگیها، حکّامی با قلمروهای کوچک ظهور کردند امّا توروها در هر آبادی کوچک فقط یک شورای شیوخ داشتند. هر آبادی به بخشی از یک سلاله برمیگشت و وقتی که زمین کمیاب میشد، مردها به جای دیگر میرفتند و اجتماع تازهای تأسیس میکردند.از 1353/1974، در پی سیاست دولت، بیشتر روستاییان تانزانیا به قریههای بزرگ انتقال داده شدهاند؛ امّا مردم به این امر علاقهای نشان ندادند و، با آنکه همة روستاییان تانزانیا موظفاند که در «قراء ثبت شده» زندگی کنند، هنوز در کلّ کشور فقط شمار اندکی قریه از این نوع وجود دارد. منظور از این سیاست تسهیل آموزش و پرورش بزرگسالان و دسترسی بیشتر به آب آشامیدنی سالم و سایر تسهیلات بهداشتی و بهبود ارتباطات و نظارت سیاسی بر مردم بود.اسلام در قرن سیزدهم/نوزدهم، ضمن تجارتِ بَرده که مرکز آن شهر کاندو بود، وارد این منطقه شد. این شهر بعداً مرکز فرهنگ سواحلی شد که فرهنگ اسلامی بوده و هست. به گفتة یکی از ناظران، 75% رانگیها مسلماناند. سرشماری 1957 این نسبت را 90% نشان میدهد. در ) چکیدة آماری 1963 ( دولت تانزانیا جمعیت مسلمانان در کل منطقة مرکزی 3ر24 درصد برآورد شده است؛ این رقم گوگوها را، هم که فقط معدودی از آنها مسلماناند، در برمیگیرد. در شهرهای کوچک و مراکز داد و ستدِ سراسر منطقه بیشتر مردم مسلمان و پیرو مذهب شافعیاند. غالب روستاییانی که به شهرها مهاجرت میکنند به اسلام یا مسیحیت میگروند، امّا اکثر مردم مسلمان شدن را آسانتر مییابند.بانتوهای شمال شرقی ، که در ساحل شرقی افریقا ساکناند، به پنج ملیون نفر بالغ میشوند و 38% آنها مسلماناند. این اقوام به شش شاخة اصلی تقسیم میشوند که بزرگترین آنها شاخة «زارامو » ست. زاراموها در قسمت داخلی و آن سوی دارالسلام، پایتخت تانزانیا، سکونت دارند. برخی نیز در شهر ساکن شده و به شیوة زندگی مردم سواحلی خو گرفتهاند. زاراموها کشاورزند و بیشتر ذرّت و ارزن هندی و برنج کشت میکنند و بز و گوسفند و ماکیان پرورش میدهند.عدة مسلمانان در بین اقوام مختلف متفاوت است. در میان اقوام زارامو، کوتو ، کوور ، کامی ، لوگورو ، زیگولا و ساگارا قریب 80 تا 100 درصدِ مردم مسلماناند، اما عدة مسلمانان نگورو ، ویندوندا و کاگورو از 30 تا 50 درصد تجاوز نمیکند. در مراکز داد و ستد و در روستاهای عمدة کوتو، مسجد و مدرسة تعلیم قرآن وجود دارد ولی مراسم مذهبی بندرت برگزار میشود. در چند مرکز بزرگتر، مدارس تعلیم قرآن برخی از احکام دینی را نیز تدریس میکنند. مسلمانان بانتوی شمال شرقی عمدتاً سنّی شافعیاند.منابع :Joy Adamson, The peoples of Kenya , NewYork 1967; M. A. Bryan, The Bantu languages of Africa, London 1959; Joseph H.Greenberg, The languages of Africa, Bloomington 1970; Sir Harry Johnston, A comparative study of the Bantu and Semi- Bantu languages, Oxford 1919; Robert July, A history of the African people , London 1970; Ioan Myrddin Lewis, Islam in tropical Africa , London 1966; Carl Meinhof, An introduction to the phonology of the Bantu languages , tr. N.J. Warmelo, Berlin 1932 (Orig. Leipzig 1899); George P. Murdock, Africa: It's peoples and their cultural history , NewYork 1959; A.H.J. Prins, The coastal tribs of the north-eastern Bantu: Pokomo, Nyika and Taita , London 1952; A. L. Salim, Swahili -speaking peoples of Kenya's Coast , Nairobi 1973; J. Spencer Trimingham, The influence of Islam upon Africa , Oxford 1964; idem, Islam in East Africa , Oxford 1964.