بامری ، از طوایف بلوچستان، نیم کوچنده و ساکن جنوب شرقی ایران. مرکز اصلی این طایفة مستقل، منطقة عمومی دَلگان، عمدتاً مغرب بمپور * تا هامون جازموریان است (فیروزان، ص 33) لیکن گروههای دیگری با نام همین طایفه، در شهرستانهای کهنوج (سازمان برنامه و بودجه، 1363 ش، ج 5، بخش 16، ص 154)، خاش (مرکز آمار ایران، ص 27)، زابل، و حتی بلوچستان پاکستان شناسایی شدهاند (افشار سیستانی، ص 122ـ127).بامریها، و بهطور کلی اغلب عشایر بلوچستان، به علّت اوضاع طبیعی حاکم، اغلب فاقد ایلراه مشخصاند و مسیر کوچی کوتاه دارند که از چند ده کیلومتر بیشتر نیست. شاید به همین دلیل است که، برخلاف ایلهای سلسله جبال زاگرس، عشایر بلوچ، از جمله بامریها، از حد طایفة مستقل فراتر نمیروند و به هیچیک از آنها ایل گفته نمیشود (سازمان برنامه و بودجه، 1356 ش، ص 75).به گفتة سردار نوابخان، بزرگ طایفة بامری، زادگاه و خاستگاه اصلی این طایفه بم و نرماشیر* کرمان است. آنان در زمان حکومت قاجاریه، به دشت دلگان مهاجرت کرده، سپس بر اثر تنگدستی و برای تأمین منابع جدید معیشت، به بمپور، خاش، غرب جازموریان، سیستان و مناطق دیگر روی آوردهاند.دشت دلگان سابقاً شامل دهستانی به همین نام و قسمتی از بخش بَزمان بوده است (همان، ص 1). در تقسیمات اخیر، دلگان بخش مستقلی است. نواحی شمالی دشت دلگان به علت وجود سنگلاخهای ناشی از سیلابهای کوهستان بارز، بهرة چندانی از پوشش گیاهی ندارد؛ در حالیکه نواحی جنوبی و جنوب غربی دشت به حدی پوشیده از کهور و کهورک است که جنگل «چاه هاشم» نامیده میشود. با این وصف، در اینجا«تنها حیوانی که از لحاظ مواد غذایی در مضیقه نیست شتر است... نخل بیشتر از هر درخت دیگری در نقاط مختلف این منطقه یافت میشود» (همان، ص 17ـ 18). غنای آب زیرزمینی و وضع پستی و بلندی منطقه، به عشایر ساکن منطقه امکان داده است که به کمک قنات و چاههای دستی (دولاب) آب فراهم کنند.بامریها مقتدرترین و پرجمعیتترین طایفة دشت دلگان هستند و چند طایفه با پایگاههای متفاوت اجتماعی و حتی نژادی به آنها وابستهاند. طوایف وابسته، با همة گوناگونی و تعارضات، کل منسجم و متوازنی میساختهاند و هر طایفه در این کل، وظیفة خاصی به عهده داشته است و امروزه نیز جایگاه کنونی هر طایفه را وظیفة سابق آن، که کم و بیش بر جای است، تعیین میکند (همان، ص 1).این طوایف به علت مقتضیات گوناگون سیاسی، نظامی، اقتصادی، با پیوندهای خویشاوندی سببی یا مناسبات اقتصادی، به یکدیگر نزدیک شدهاند و از آنجا که قدرت و حاکمیت در خانوادة بامریها ریشه داشته، مجموعة طوایف به نام بامری معروف شده است.از آنجایی که انسجام ایلی در این دیار، وجود ندارد و تغییر و تحول در سطح تیرهها زیاد است، منابع مختلف، ردههای تقریباً متفاوتی را، زیر نام طایفة بامری، دستهبندی کردهاند. مهمترین منبع، که منابع دیگر از آن سود جستهاند، بررسی ایلات و عشایر بلوچستان است که دفتر آبادانی مناطق عشایری وزارت آبادانی و مسکن در حدود 1350 ش چاپ کرده است. در این منبع جمعیت طایفة بامری 000 ، 13 تن، و در جای دیگر 000 ، 18 تن، برآورد و در 28 تیره، بدین شرح ردهبندی شده است: روْدین زَهی ] نوابی [ ، دُروش زهی، جمشید زهی، فولاد زهی، دُرَّکی، قنبرزهی، میرکا زهی ] میرَک زهی [ ، تاجو زهی، عبداللهی، سائی، جمشید زهی ] تکراری [ ، شهداد زهی، خانی زهی، جَنگو زهی ] ؟ [ ، حُوت رِکشانی، کُنار زهی، یوسف زهی، حیدر زهی، بامری، فَراری، دُرانی، مَکسانی، بُوخَیر زهی، دِکالی، حُوت عباسی، تابِکی، مالکی، نَوابی، رودین زهی .از کل طوایف 10% در مناطق گُل مورتی، مفیدی و بزمان ساکن بودهاند و بقیه تقریباً در فاصلهای به طول هشتاد کیلومتر در مناطق ییلاقی جبال، کوهستان هُودیان و شمال دشت دلگان و مناطق قشلاقی جنوب سلسلة هودیان و دشت دلگان کوچ میکردهاند (ایران. وزارت آبادانی و مسکن، ص 30، 39).براساس بررسی 1356 در دشت دلگان، مرکز اصلی بامریها، طایفة عبداللهی و بامری از تبارهایی جداگانه دانسته شده، «اما بنا به مقتضیات گوناگون سیاسی ـ نظامی گذشته، از طریق پیوندهای سببی به یکدیگر وابسته شدهاند که از میان طوایف فروتر یعنی غلامها، داودیها، هودیانیها و جَطّها... به نحوی یکسویه پیوند یافتهاند؛ بدین قرار که از آنان زن میگرفته، اما زن نمیدادهاند» (سازمان برنامه و بودجه، 1356 ش، ص 132). براساس همین بررسی، تیرههایاصلی طایفة بامری، رودینزهی، میرک زهی، حیدر زهی، شهداد زهی و فولاد زهی هستند و تیرههای جنگو زهی، خاکی زهی، تاجو زهی، شاهو زهی، کنار زهی و جمشید زهی، منسوب به طایفة عبداللهی.در بررسی 1363 از بامریهای غرب جازموریان، محدودة شهرستان کهنوج، حدود دوازده تیره از بامریها (هوت و جازی...) در 31 هَلْکْ ( رجوع کنید به دنبالة مقاله) و 320 خانوار و 862 ، 1 نفر شناسایی شده است که الگوی زیستی متمایز از سایر طوایف کوچرو منطقة ] = حوضة [ آبریز غرب جازموریان داشتهاند. (سازمان برنامه و بودجه، 1363 ش، ج 5، بخش 16، ص 166). تیرههای طایفة بامری، در غرب جازموریان، عبارت بودهاند از: دُرّکی، جلگهای ] ؟ [ ، سیفعلی، جازی، هیچُو، مُوریازاده، جمشید زهی، فولاد زهی، هوت، لَرِجازی، دِهْمیری و دروش زهی (همان، ج 5، بخش 16، ص 170).نتایج تفصیلی سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچندة 1366، بامریهای کوچندة ایرانشهر 222 خانوار با 144 ، 1 نفر و بامریهای کوچندة خاش را 105 خانوار با 502 نفر برآورد کرده است (مرکز آمار ایران، ص 27).طایفة بامری به اجزای کوچکتری تقسیم میشود. طوایف بلوچ برای این اجزا، اصطلاحات مختلفی دارند؛ ازجمله: «رَنْدْ»، «بَراسْ رَند»، «ذات» و «شَلْوارْ» که همة آنها معادل اصطلاح تیره در طوایف و عشایر دیگر است. در طایفة بامری اصطلاح ذات بیشتر از دیگر معادلهای آن استعمال میشود. بعد از ذات، کوچکترین واحد خویشاوندی هَلْکْ است. هلک معلول دو عامل است: عامل اقتصادی و عامل خویشاوندی. تعریف هلک چنین است: «مجموع خانوارهایی که به عنوان واحد همکاری اقتصادی و از طریق شبکة خویشاوندی به یکدیگر نزدیک میشوند» (سازمان برنامه و بودجه، 1356 ش، ص 133).طایفة بامری، در سلسله مراتب اجتماعی طوایف دشت دلگان و اطراف آن، از لحاظ قدرت سیاسی، نظامی واقتصادی، در رأس بوده است. عنوان سرداری ویژة این طایفه و در تیرة رودین زهی (نوابیها) موروثی است. شجرهنامة سرداران طایفة بامری، از این تیره، بدین شرح بوده است: میردولتخان، میردرّا شهدوستخان، سرتیپ نوابخان، زمانخان و نوابخان (سردار کنونی). هر چند که اکنون عنوان سرداری رسمیت ندارد و سردار در مقام سرپرست طایفه شناخته میشود امّا تیرهها و طوایف همچنان این عنوان را به کار میبرند (همان، ص 136).بامریها در ابتدا، برای حفظ استقلال طایفة خود، مبارزات سخت و ادامهداری با دیگر طوایف و سرداران بلوچ کردهاند، تمایزات فرهنگی نیز موجب ادامة این مبارزات میشده است. طولانیترین و سختترین جنگ قبیلهای بامریها در فاصلة 1280 تا 1290 ش رخ داده است. طرفهای دیگر این درگیری قبیلهای، تقریباً مجموع طوایف سنّی مذهب مناطق بلوچستان سرحدی و مکران و در رأس آنها طایفه بارَکزَهی و شیران زهی به رهبری بهرامخان و سعیدخان بوده است. این جنگهای قبیلهای حدود هشت سال طول کشید و بامریها بهرغم جمعیت کم و امکانات محدود مقاومت کردند. سردار بامریها در آن زمان سرتیپ نواب (جدّ نواب خان فعلی) بوده است.برخی از آگاهان، عامل اصلی اختلافات گذشتة بامریها و طوایف دیگر بلوچ را انگیزههای مذهبی میدانند و برخی نیز به توسعهطلبی این طایفه و تعارض با قدرت محلی سرداران و حاکمان محلی بلوچ اشاره میکنند.حدود سال هشتم این درگیری، شیوع وبا در سیستان و بلوچستان موجب مرگ عدة بسیاری از جمله یارمحمد و جلال، پسران سرتیپ نوابخان، شد. بیماری وبا و خستگی از جنگی طولانی و بیهوده، موجب شد که سرتیپ نوابخان به بهرامخان و دوستمحمدخان بارکزهی مراجعه و درخواست صلح نماید که پذیرفته شد و از آن زمان تاکنون نوعی مدارا و همزیستی میان آنها حکمفرماست.یکی از وقایع مهم، مدتی قبل از شیوع وبا، درگیری یارمحمد با سلطانی هندی، از نمایندگان دولت انگلیس و صاحب اقتدار در شهر بم بود. در این درگیری، سلطان هندی به دست یارمحمدخان کشته شد. امروزه نیز اشعاری راجع به این واقعه وجود دارد.بامریها، اغلب شیعه مذهباند، و ازدواج، طلاق، سوگواری و دیگر مراسم ایشان، با دیگر طوایف بلوچ سنّی مذهب، تفاوت دارد و به علّت مذهب، زادگاه و همسایگی و تماس با طوایف مقیم استان کرمان و شرق جازموریان از لحاظ فرهنگی با سایر طوایف بلوچ، تفاوتهایی دارند. با این حال، به گفتة کمالالدین غراب بین آنها و سنّیان اختلاط و آمیزش صورت میگیرد (ص 148، 150).بامریها، بلوچی صحبت میکنند ولی لهجة آنها که خود نیز دارای دو گویش است، با لهجههای سایر طوایف تفاوتهایی دارد. دو گویش لهجة بامریها، بیش از بلوچی، شبیه فارسی است.منابع : ایرج افشار سیستانی، عشایر و طوایف سیستان و بلوچستان ، تهران 1370 ش؛ ایران. وزارت آبادانی و مسکن. دفتر آبادانی مناطق عشایری، بررسی ایلات و عشایر بلوچستان؛ جغرافیای استان سیستان و بلوچستان ، تهران 1368 ش؛ سازمان برنامه و بودجه. گروه مطالعات هامون، مطالعة جامع توسعة اقتصادی اجتماعی حوزة غرب جازموریان ، ج 5، 1363 ش؛ سازمان برنامه و بودجه. مرکز پژوهشهای خلیج فارس و دریای عمان، طرح اقتصادی اجتماعی دلگان ، 1356 ش؛ کمالالدین غراب، بلوچستان یادگار مطرود قرون ، تهران 1364 ش؛ ت. فیروزان، «دربارة ترکیب و سازمان ایلات و عشایر ایران»، در ایلات و عشایر ، تهران 1362 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچندة1366: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1367 ش.