بالْطهجی، محمدپاشا ، تَبَردار (1071ـ1124) صدراعظم عثمانی دورة سلطاناحمد سوم * . در عثمانجق (مرزیفون ) تولّد یافت و، چون از خانوادهای مسلمان بود، در پرتو «انتساب» توانست به خدمت بیرونی قصر سلطان درآید. شغل دیوانی خود را از منشیگری آغاز کرد و، با لطف و حمایت حبشیعلیآغا و سایر «بیرونآغا(سی)»ها، در 1099 به درجة «خلیفه» رسید و سپس به خدمت والده سلطان، خدیجة تَرخان، درآمد. سپس شاهزاده احمد (بعدها احمد سوم) او را وارد دستة «بالطهجیان سرای عتیق» کرد، که در آنجا به جهت ویژگیهای موسیقایی صدایش، به مؤذن خوشآواز (گوزلجه مؤذن) شهرت یافت. هنگامی که حبشیعلی، در 1107 رئیس خواجگانِ حرم «دارالسعاده آغاسی» سلطان مصطفای دوم * شد، بالطهجی منشی خصوصی حامی خود گردید و ازینرو در زمرة نزدیکان سلطان و شاهزاده احمد پذیرفته شد. بالطهجی، هنگام جلوس احمد در 10 ربیعالثانی 1115، با 9 سال تجربة خدمت حضوری و سفر به همة نقاط قلمرو حکومت عثمانی، به مقام میرآخوری * ارتقا یافت. اما انتصابش به «تحصیلداریِ» حلب او را از خدمت دربار دور کرد. در 8 رجب 1116، صدراعظم قلایلی قوز احمدپاشا او را با منصب قپودان پاشایی * به مقام وزیری ارتقا داد. بالطهجی در 27 شعبان 1116 صدراعظم شد، و لذا میبایست جایگاه خود را در برابر جمع رقیبان به رهبری علیپاشا چورلیلی * و ابراهیمپاشا نوشهری * حفظ کند. محمدپاشا، با سوءاستفاده از وحشت مدام سلطان از شورش و خلع شدن، این تصوّر را در او پدپد آورد که وجودش در دربار ضروری است. وی با دسیسهچینی و متهم کردن ناروای حسینپاشا نشانجی به تهیة مقدمات شورش و، در پی آن، تبعید او به جزیرة استانکوی، موفق شد خود را از مباشرت او در مسائل مالی خلاص کند. سلطان تا دیر زمانی ندیم قدیمی خود را، به رغم بیکفایتی آشکارش در مسائل مالی، تحمل کرد.سرانجام، سلطان تصمیم گرفت علیپاشا چورلیلی، دوست صمیمی معتمد خودرا که سیاستمداری شایسته نیز بود،جایگزین بالطهجی کند (19 محرم 1118). صدراعظم پیشین، با انتصاب به سمت بیگلربیگی * ارزروم، محترمانه تبعید و در 1119 به سقز * (خیوس) منتقل شد. پس از آن، به سمت بیگلربیگی به حلب رفت که در آنجا نابی * شاعر به خدمتش پیوست.در 14 جمادیالا´خره 1122، احمد سوم تصمیم گرفت باردیگر دوست قدیم خود را به وزارت برگزیند. بالطهجی در واقع، تا 3 شعبان در استانبول برسرکار بود. در این هنگام، یک «گروه هوادار جنگ» که هدفش به راه انداختن جنگی تازه با روسیه بود، تشکیل شد که بر سایر جریانات تفوّق یافت. کارل دوازدهم، پادشاه سوئد، ملقب به «دمیرباش * » (آهنینسر)، که از 1121/1709 به قلمرو عثمانی پناه برده بود، در دسیسهها مشارکت داشت. همپیمان عثمانی او، خان کریمه، دولتگرای ( رجوع کنید به خانهای کریمه * ) دوم (دورة دوم حک : 1120ـ1125) بود که در 1122/1710 به استانبول آمد تا هدفهایی را که از جنگ با پطر کبیر، تزار روس، داشت عملی سازد.در 28 رمضان 1122/8 نوامبر 1710، مجمع «مشورت عظیمه» در قصر سلطان تشکیل یافت و به روسها اعلان جنگ داده شد. فرماندهی سپاه به صدراعظم جدید محوّل شد. عملیات جنگی معروف به پروت در بهار 1123/1711 آغاز یافت. تزار به روش سیاسی نتوانست از اقدام عثمانیها جلوگیری کند و دو لشکر، پس از راهپیمایی به جانب یکدیگر، در 12 جمادی الا´خره/ 18 ژوئیه در بُغدان * (مُلداوی) نزدیک خان تپهسی (استانیلِستی ) در ساحل رود پروت، در سراشیبی جادهای از یاش * (یاسی) با یکدیگر برخورد کردند. هیچکس در لشکر روسیه نمیدانست که بالطهجی نزدیک شده است. عثمانیان، که بسیاری از تاتارها و قزاقها و سپاهیان لهستان آنها را تقویت میکردند، مجموعاً 000 ، 120 تن با 400 تفنگ، و سخت مجهّز بودند. لشکر روسیه، با 000 ، 40 پیاده و 000 ، 14 اسب و 122 تفنگ، سه هفته بود که دچار فقدان غذا و علوفه بود. نیروی کمکی و تجهیزاتی که شاهزادة بغدان، دمتریوس کانتمیر (1673ـ1723)، به موجب معاهدهای سرّی، ناظر به جنگ روس و عثمانی، متعهد اعزام آن شده بود، گسیل نشد، زیرا محصولات زراعی در نتیجة خشکسالی و حملة ملخها از میان رفته بود. در 5 جمادیالا´خره 1123/11 ژوئیة 1711، لشکر بالطهجی روسها را کاملاً محاصره کرد و آمادة حملة عمومی با توپخانه شد. پطر، که همراه لشکرش بود، دریافت که نیروهایش نابود خواهند شد و عجولانه تصمیم به درخواست صلح و متارکة جنگ گرفت. این تصمیمِ او را نه تنها صدراعظمش، پترشافیروف بلکه همسرش کاترین نیز تأیید کردند. احتمالاً مداخلة این بانو منشأ آن افسانههای تاریخی شده است حاکی از این که صدراعظم فاسد و رشوهخوار عثمانی بسادگی تسلیم پیشنهادهای روسها شد و همچنین در این ماجرا ملکه جواهرات خویش را به شخص بالطهجی تقدیم و از او دلرباییها کرد. به هر حال، بالطهجی، پیشنهادهای روسیه را آسان پذیرفت. وی پیش از آن با عقبنشینی روسها از آزوف (آزاق)، تخریب استحکامات جدیدالتأسیس آنان در تاگانروگ و کمنی زتون و در امتداد سواحل دنیپر، تعطیل سفارت دایمی روسیه در باب عالی، تخلیة قلمرو لهستان و ضمانت روسها برای عدم مداخله در مسائل آن کشور قانع و راضی شده بود. تمام زندانیهای عثمانی میبایست آزاد میشدند و به شاه سوئد اجازه و ایمنی عبور داده میشد. سپاهیان روس، در ازاء عقبنشینی داوطلبانه، از نظر غذا تأمین میشدند. در 6 جمادیالا´خره 1123/12 ژوئیه 1711، به رغم اعتراضات دولتگرایخان دوم و نمایندة کارل دوازدهم و ژنرال لهستانی، پونیاتوفسکی ، معاهدة صلح با شتاب بسته شد. ظاهراً پیروزی خلاف انتظار بالطهجی او را از خود بیخود کرده بود. به هر حال، گویا معلوم شده بود که ینیچریها برای جنگ در این سرزمین و در ایران انگیزة لازم را نداشتند و سپاهیان همواره از تحمل خسارات جنگی متمادی ناراضی بودند. وانگهی، چه بسا بیاعتمادی صدراعظم نسبت به گروه فشار سیاسی پیرامون پادشاه سوئد در بِنْدِر * او را به تسلیم شدن به شرایط، پیش از آنکه آنان بتوانند مداخله کنند، سوق داده باشد.اخبار پیروزی و صلح ابتدا در استانبول بخوبی پذیرفته شد؛ امّا چون صدراعظم بازگشت خود را به پایتخت، به عذر طولانی شدن مذاکرات با روسها برای تکمیل عهدنامه، به تأخیر انداخت، سلطان به وی بد گمان شد. در واقع، فقدان نتایج مستقیم مثبت صلح سبب ناخشنودی عمومی از مشی سیاسی صدراعظم شد. گروه مخالف روسیه، زیر لوای «علمای برجسته»، توانستند بر دوستداران صلح فایق آیند. پس از ورود سپاه به ادرنه، به فرمانده کل، بالطهجی، فرمان داده شد مُهر وزارت را تحویل دهد. او در زندان بستانجیباشی بازداشت و حکم صورتبرداری از داراییها و پول نقد او صادر شد. خود او به جزایر مِدِلْلی (لِسبوس) و بعدها به لِمْنی تبعید شد و هنگام اقامتش در آنجا از مصادرة داراییش آگاهی یافت. احتمالاً والده سلطان برای نجات جان او وساطت کرد، امّا دو معاون اصلی او در دیوان، یعنی مباشر او، عثمانآغا و منشی او، عمرافندی، محکوم به مرگ شدند. بالطهجی در پی بیماری کوتاهی در 1124 در لمنی درگذشت. برخی از مورّخان عثمانی او را خائن بزرگ اسلام و دولت عثمانی دانستهاند و برخی دیگر از او به عنوان فرماندة پیروز و موفّق ترک ستایش کردهاند. به نظر میرسد که او پروردة نمونهوار فرهنگ دربار عثمانی و، به گفتة کورات ، بیشترْ اهل قلم و از اشراف عثمانی بود تا سیاستمدار و جنگجویی ترک.منابع : احمد رفیق (آلتینآی)، بالطهجی محمدپاشا و بیوکپطرو 1711ـ1911 ، استانبول 1327؛ همو، ممالک عثمانیه ده دمیر باش شارل ، استانبول 1332 , I=) â (TOEM, Kدlliyyat ؛ عطا، تاریخ عطا ، استانبول 1291ـ1293، ج 2، ص 146ـ149؛M. Munir Aktepe, "Baltaci Mehmed pa í a'nin 1711 Prut Seferi ile ilgili emirleri", in TED , I, Istanbul 1970,131-170 (با تصحیحاتی از کــورات، 1951ـ1953) ; A. K. An â t, Baltac i Mehmet Pa í a ve Birinici Katerina , Istanbul 1946(اثـــری غیــرپـژوهـشـی) ; Ar í iv K â lavuzu, 1-pl. V.10ان،18 اوت 1711) لط (نسخةعکسی و خلاصةیادداشت بالطهجیمحمد به والدهس ; D. Cantemir , The history of the growth and decay of the Othman Empire , London 1734-1735, II, 442-445n., 450-453; I A, s. v. "Baltac â Mehmed Pa í a" (by Akdes Nimet Kurat)شاملفهرستمفصلیازمنابعو مواد؛مالة مزبورمبنای مالةحاضرراتشکیلمیدهد ; A.N. Kurat, ed. The despatches of Sir Robert Sutton, Ambassador in Constantinople (1710-1714) , London 1953 (= Camden Soc., 3rd Series, 78); idem, Ekler I (documents), Istanbul 1943; idem, ed., "Ha ª zine-i b ª â ru ª n ka ª tibi Ahmed b. Mahmud'un 1123-1711 Prut seferine ait defteri (=ms. Preuss. Stsb. Or. Abt. 1209)", in TED , IV, Ankara 1966 ، 261-426; idem, XII. Karl'in Tدrkiye'de kal i í i vebu s i ralarda Osmanl i I mparatorlug § u , Istanbul 1943;idem, Prut seferi ve Bar i í i 1123 (1711 ), Ankara 1951-1953 (= Ankara غn. Dil Tarih ve Cog § rafya Fak. Y. 8-9), رسالهای صریح دربارة این موضوع ; idem, "Der Pruthfeldzug und der Pruthfrieden von 1711", in Jahrb. f. d. Gesch. Osteuropas , X (1962), 13-66; Kurat and K.V. Zetterstإen eds., Tدrkische Urkunden , Uppsala 1938 (docs. V. VI. VII); Sila ¦ h ¤ da ¦ r Findikli Meh med A gh a, Nus ¤ retna ¦ me , ed. I. Parmaks â zog § lu, Istanbul 1966-1969, II (index); S`O , IV, 208ff.; B. H. Sumner, Peter the Great and the Ottoman Empire , Oxford 1949, 37-43; W. Theyls, Gedenkschriften betreffende het Leeven van Karel de XII... geduurende sijn verblijf in het Ottomannische gebied... , Leiden 1721, I, 6-29 (Fr. tr., Mإmoire pour servir ب l'histoire de Charles XII , Leiden 1722); Voltaire, Remarques d'un seigneur polonais (= St. Poniatowski) sur l'histoire de Charles XII, roi de Suةde , The Hague 1741.