باقی، محمود عبدالباقی ، شاعر ترک که در 933 در خانوادهای متوسط در استانبول بهدنیا آمد. پدرش، محمد، مؤذّنِ مسجد فاتح بود. باقی، پس از مدتی که نزد سرّاجی به شاگردی اشتغال داشت، به مدرسه رفت. معلّمان او از علمای سرشناس زمان و بسیاری از همدرسانش، از جمله سعدالدین * مورّخ، افرادی برجسته بودند. باقی از این محیطِ نیروبخش و توجه و تشویقِ شاعر سالخورده، ذاتی * ، که دکانش در حکم، انجمن ادبی بود، بهرة بسیار برد. در 962، سلطان سلیمان از لشکرکشی خویش به ایران بازگشت و شاعر جوان قصیدهای به او تقدیم کرد. این قصیده به منزلة جواز ورود او به دربار و محافل اشرافی پایتخت بود. پیشرفت سریع و درخشان باقی و عنایت سلطان، که اشعار خود را برای تصحیح نزد او میفرستاد و تقاضا میکرد که «نظیره»هایی بر آنها بسراید، حسادت دیگران حتی دوستان نزدیکش را برانگیخت و چندی نگذشت که او خود را در دسیسههای درباری گرفتار یافت. مرگ سلطان سلیمان، که مورد علاقة شدید باقی بود، او را عمیقاً متأثر کرد . مرثیة معروفی سرود که شاهکار او به شمار میآید. باقی، پس از یک دوره کنارهگیری موقّت، دوباره مدارج ترقی را پیمود و این بار در زمرة علمای دین درآمد. پیشرفت دوبارة او تا حدی مدیون حمایت محمدپاشا صوقللی، صدراعظم، بود که نظر عنایت سلطان سلیم دوم و جانشینش، سلطان مرادِ سوم را به او جلب کرد. مدتی قاضی مکه و سپس مدینه بود و پس از بازگشت به استانبول، بجز در دورههای کوتاهی که مغضوب بود، به سمت قاضی استانبول و قاضی عسکرِ آناطولی و بعداً قاضی عسکر رومایلی منصوب شد ولی، به مقام شیخالاسلامی که مدتها آرزوی آن را داشت نرسید و معزول شد. محمد سوم، سلطان جدید، او را باز به شغل قاضی عسکری رومایلی برگماشت و، از این راه، از خدمات طولانی و شهرت و اعتبار او به عنوان «سلطان الشعرا»ی زمان خود قدرشناسی کرد. آرزوی شاعر کهنسال برای رسیدن به عالیترین مقام در حرفة خویش سبب شد که در دسیسهبازیهای دربار وارد شود. ولی سلطان، معلم خود، خواجه سعدالدین را بر او ترجیح داد. هنگام درگذشت باقی در 1008 عزای عمومی اعلام شد و شیخالاسلام بر جنازة او نماز گزارد.باقی در امور اجتماعی بزرگوار و منصف و در زندگی خصوصی اهل معاشرت و سرزنده و خوشگذران و بسیار نکتهسنج، و بذلهگو و حاضر جواب و علاقهمند به لطایف و ظرایف و دارای لحنی طنزآلود و کنایهآمیز حتی با دوستان خود بود. این خصال به خصومت و رقابت بسیاری از افراد نسبت به او منجر شد و، در عین حال، دوستان و حامیان نیرومندی نیز برای او فراهم آورد که راه پیشرفت سریعش را هموار کردند. گذشته از چند رساله، که غالباً دربارة مطالب دینی است، دیوان باقی اثر اصلی او به شمار میرود (رجوع کنید به باقی، انتهای مقاله). به خلاف بسیاری از شاعران آن دوران، به سرودن مثنوی نپرداخت. زندگانی مرفّه و شاد اعیان استانبول در قرن دهم و مناظر دیدنی و صحنههای بدیع تفرّجگاههای پایتخت و اطراف آن، به شیوهای زنده، در اشعار باقی منعکس شده است. غزلیات او، که با دقّت و ظرافت گوهرسازان ساخته شده، همواره به مضمونی که سخت موردعلاقة شاعران غزلسراست پرداخته است و آن اینکه در این دنیای رؤیاگونة بیدوام، همهچیز ناپایدار است. زیباییهای طبیعت، جوانی، خوشی، مقام، همه محکوم به زوال است. پس دم را غنیمت شمار و عشق بورز، بنوش و شادباش. فرصت را از دست مده که لذات این جهان، چون فصل گل سرخ، زودگذر است با اینکه باقی غالباً در اشعار خود از اصطلاحات صوفیانه استفاده میکند، خلق و خوی او، برخلاف فضولیِ * شاعر، به جذبههای دینی گرایش ندارد و اشعار او به تعابیر عارفانه میدان نمیدهد. از لحاظ شکل شعری، بیمانند است. مهارت او در نظم و دقّتی که در انتخاب واژهها به کار میبرد و استادی او در استفاده از تأثیر آوایی کلمات جنبة موسیقایی دلفریبی به شعر او میبخشد. ازینرو، چه در زمان حیات باقی و چه در دورههای بعد، او را بزرگترین غزلسرای ادبیات ترک دانستهاند. زبان ترکی استانبولی در آثار او به بهترین بیان شاعرانة خود دست یافته است. از محبوبیت و نفوذ او هرگز کاسته نشده و سبک خالص و روان او راه را برای یحیی * و ندیم * هموار کرده است. باقی در آثار منثور خود از استعمال زبان متکلّف و مصنوعِ مرسوم در آن زمان اجتناب کرده و نمونههایی از سبک طبیعی و بیپیرایه و متعادل به دست داده است.نخستین دیوان باقی به صورت چاپ سنگی (1276) و پر از غلط است. چاپهای معتبر بعدی آن عبارتاند: دوراک (انتقادی، دو جلد، با هفتاد صفحه مقدمه)، لیدن 1908ـ1911؛ شمسالدین سامی (منتخبات)، 1317؛ فؤاد کوپریلی (منتخبات)، استانبول 1934؛ سعدالدین ارغون، استانبول 1935؛ نوزاد یَسِرگیلی، استانبول 1953؛ صباحالدین کوچوک (انتقادی، دو جلد) 1982.آثار دیگر باقی: فضائل الجهاد ، مشارق الاشواق الی مصارع العشاقِ محییالدین احمدبن ابراهیم را از عربی به ترکی، به دستور محمدپاشا صُوقْللی، ترجمه کرده است؛ معالم الیقین فی سیرة سیدالمرسلین ، ترجمة المواهب اللّدُنیَّة بالمناحی المحمدیّه (در سِیَر)، اثر شهابالدین احمدبنخطیب القَسْطَلّانی از عربی به ترکی، باز به دستور محمدپاشا صوقللی؛ فضائل مکیه ، ترجمة ترکی الاعلام فی احوال بلداللّه الحرام ، اثر قطبالدین محمدبناحمد المکّی. موضوع این کتاب تاریخ مکه و آثار خیریة سلاطین عثمانی در آن شهر مقدس است. باقی این کتاب را هنگامی که قاضی مکه بوده، ترجمه کرده و در 987 به پایان برده است.منابع : ابراهیم پچوی، تاریخ پچوی ، مواضع مختلف؛ حسن چلبی، تذکرة الشعراء ؛ حاجی خلیفه، فذلکه ، مواضع مختلف؛ محمد عاشق چلبی، تذکرة الشعراء ؛ مصطفیبناحمد عالی، کنه الاخبار (قسمت شرح حال)، ذیل «باقی»؛ احمدبنشمسی عهدی بغدادی، تذکرةالشعراء ؛ مصطفی نعیما، تاریخ نعیما ، مواضع مختلف؛A. Bombaci, Storia della letteratura turca , Milan. 1956, 337-346. R. Dvor § ؤk, Bہkر's Divan, Ghazalijjat , Leiden 1908-1911, Sadeddin Nدzhet Ergun, Baki Divan i , Istanbul 1935; idem, Tدrk ì airleri , Istanbul I936, II, 714-797, Gibb, Ottoman Poetry , iii, 133; Hammer- Purstall, Baki's des grخssten tدrkischen Lyrikers, Diwan , Viwnna 1825, idem, Gesch. d. Osm. Dichtkunst , ii, 360; M. Fuad Kخprدlد, Divan Edebiyat i Antolojisi , Istanbul 1934, 259-320, idem, in IA, s.v. ) با کتابنامه انتادی ); J. Rypka, Bؤki als Ghazeldichter , Prague 1926, idem, Sieben Ghazele aus Bؤki's Dرvan دbersetzt und erklجrt , in AIUON, N.S. 1940, 137-148.