بافْقی، آیتاللّه محمدتقی، از علمای دین که به سبب مخالفتهای آشکارش با رضاخان شهرت دارد. وی، که فرزند بازرگانی به نام حاجمحمدباقر بود، در 1292 در شهر کوچک بافق بهدنیا آمد. تحصیلات دینی خود را در چهارده سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاجمیرزاسیدعلی لبخندقی آموخت. چهارده سال بعد عازم نجف شد و تحصیلات خود را در فقه و اصول نزد استادانی چون آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی تکمیل کرد و نزد محدث بزرگ، حاج میرزاحسین نوری، درس حدیث خواند. پس از هفده سال اقامت در نجف، به کربلا رفت و نزد حاج سیداحمد موسوی کربلایی به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. سپس، در 1336، یا 1337، به ایران بازگشت و در قم، در محلة باغ پنبه سکنی گزید (آقابزرگ طهرانی، ج 1، ص 248ـ249) و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، آیتاللّه کبیر و آیتاللّه فیض، به احیای حوزة علمیّه و اجرای خدمات دینی همت گماشت.در 1301 ش، با آمدن آیتاللّه شیخعبدالکریم حائری * به قم، این تلاشها به نتیجه رسید. عدهای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، وی را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزة علمیّه کند. بافقی یکی از دستیاران عمدة آیتاللّه حائری شد، و خصوصاً مسئولیت تهیة لباس و رسیدگی به امور طلاب را، که تعدادشان روزبروز بیشتر میشد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیتاللّه حائری، به جای او اقامة جماعت میکرد. علاوه بر این ، بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت میکرد. مجاهدت فعّالانة او در امربهمعروف و نهیازمنکر در شیوة زندگی مردم مؤثر افتاد، از جمله توانست سلمانیهای قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار باز دارد؛ امّا وقتی با جواب تند بافقی، که رضاخان را با فراعنه مقایسه میکرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه میگویند چندین نامه به رضاخان نوشت و از وی خواست تا سیاستهایی را که به نظر علما مخالف با اسلام است، تغییر دهد.درگیری بافقی با رضاخان در فروردین 1307 به اوج رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، روز دوشنبه 29 اسفند ماه 1306، وارد حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام شدند (بهبودی، ص 199؛ مکی، ج 4، ص 285) و در غرفة بالای ایوان آیینه بیچادر نشستند. وقتی که مردم و واعظی، به نام سیّدناظم، بافقی را از این ماجرا آگاه کردند، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و، چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند. خانوادة شاه برفور به خانة تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بیدرنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانة قم شد، نظامیان را در منظریّة قم مستقر کرد و خود، همراه عدهای از گارد، وارد شهر شد (حکمت ص 203). حرم را محاصره کردند و رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عدهای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیتاللّه حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت (دوانی، ج 2، ص 156) و به زندان تهران فرستاد، و در یکی از جلسات هیئت دولت؛ واقعه را برای حاضران گزارش کرد (حکمت، همانجا). بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیتاللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان حضرت عبدالعظیم به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیة مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در 1314 ش توانست به مشهد سفر کند.با عزل رضاخان در 1320 ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکانهای مشروبفروشی در آن شهر جلوگیری کرد. سپس، از قم عازم شهرهای مقدس عراق شد و یازده ماه در آنجا به سر برد؛ امّا سالهای آخر عمر را در شهر ری سپری کرد. بافقی در 12 مرداد 1325 درگذشت و در کنار مزار آیتاللّه حائری در قم مدفون شد.برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را نسبت به حضور زنان بیحجاب در حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام در 1307 سبب قریب هشت سال تأخیر در کشف حجاب میدانند. مهدیقلی هدایت در یادداشتهای راجع به کشف حجاب گفته است که در سنوات 1306 و 1307 ملکه رفع حجاب را تشویق میکرده است (ص 407). البته تصمیم جدّی رضاخان دربارة رفع حجاب پس از سفر او به ترکیه (1313) بوده (مکی، ج 6، ص 261، به نقل از خاطرات محمود جم). بهطور کلی، شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزة علمیة قم بر جای نهاد (دوانی، ج 2، ص 157)، بهطوری که امام خمینی در درس اخلاقی که در دهة 1310ـ1320 در آن شهر میداد، بافقی را به عنوان نمونهای ذکر میکرد که باید سرمشق قرار گیرد.منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج 1، نقباء البشر، مشهد 1404؛ سلیمان بهبودی ؛ خاطرات (منتشر نشده)؛ علیاصغر حکمت، سی خاطره، تهران 1355 ش؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ] تهران، 1360 ش [ ؛ محمد رازی، آثار الحجة ، قم 1332 ش؛ ج 1، ص 31ـ36؛ همو، گنجینة دانشمندان، تهران 1352 ش، ج 1، ص 286ـ287؛ علی ربّانی خلخالی، شهدای شیعه در یکصد سال اخیر، قم 1402، ص 154ـ157؛ حسین مکی، تاریخ بیست سالة ایران، تهران 1362ـ1364 ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363 ش؛Akhavi, Religion and politics in contemporary Iran , Albany, N.Y.1980, 41-42; P. W. Avery. Modern Iran , London 1965, 288,(گزارش ایوری از برخورد بافقی با زنان دربار مخدوش است و سال وقوع آن را غلط ذکر میکند)؛Michael M. J. Fischer, Iran: from religious dispute to Revolution , Cambridge, Mass.1980, 112, 129,(فیشر نیز تاریخی غلط برای حادثة برخورد با زنان دربار ذکر میکند).