باع

معرف

از واحدهای‌ قدیم‌ اندازه‌گیری‌ طول‌، بتقریب‌ برابر فاصلة‌ دو دست‌ گشاده‌ از سرِ انگشتان‌ میانی‌ مرد میانه‌ قامت‌
متن
باع‌ ، از واحدهای‌ قدیم‌ اندازه‌گیری‌ طول‌، بتقریب‌ برابر فاصلة‌ دو دست‌ گشاده‌ از سرِ انگشتان‌ میانی‌ مرد میانه‌ قامت‌. این‌ مبنا نزد اقوام‌ گوناگون‌ رایج‌ بوده‌ (دیانت‌، ج‌ 1، ص‌ 62)، اما به‌ دلیل‌ یکسان‌ نبودن‌ واحدهای‌ وابسته‌ به‌ باع‌، مقدار آن‌ ثابت‌ نبوده‌ است‌. در مصر تا حدود 1380 به‌عنوان‌ مقیاس‌ عرفی‌ رسمی‌ متداول‌ و به‌طور معمول‌، برابر چهار ذراع‌ بود. همچنین‌ در آن‌ کشور نوعی‌ باع‌، بر اساس‌ ذراع‌ نجّاری‌ یا ذراع‌ معماری‌ (=75 سانتیمتر) برابر سیصد سانتیمتر، تعریف‌ می‌شد (خاروف‌، ص‌ 452، 454؛ هینتس‌، ص‌ 88). نوع‌ رایجتر آن‌، برابر 8ر184 سانتیمتر، بر اساس‌ ذراع‌ شرعی‌ (هر ذراع‌ شرعی‌ معادل‌ 2ر46 سانتیمتر) به‌کار می‌رفت‌ (خاروف‌، ص‌ 478). در ایران‌باستان‌، اَرَش‌ بزرگ‌ یا شاه‌ ارش‌ همانند باع‌ تعریف‌ و استعمال‌ می‌شد (دیانت‌، ج‌ 1، ص‌ 21 و 22).عربها پیش‌ از اسلام‌ باع‌ را معادل‌ چهار ذراع‌ یا هشت‌ وجب‌ یا 96 انگشت‌ به‌کار می‌بردند و از آنجا که‌ هر وجب‌ برابر دوازده‌ انگشت‌ و هر انگشت‌ 925ر1 سانتیمتر است‌، باع‌ برابر با 8ر184 سانتیمتـر می‌شود. همچنیـن‌ هر باع‌ معادل‌ 11000 میل‌ شرعی‌ (هر میل‌ شرعی‌ 800 ، 184 سانتیمتر) یا 13000 فرسخ‌ (هر فرسخ‌ شرعی‌ معادل‌ سه‌ برابر میـل‌ شرعی‌) اسـت‌. ایـن‌ 11000 بنابر میل‌ شرعی‌، یعنی‌ باع‌، 8ر184 سانتیمتر می‌شود (خاروف‌، ص‌ 473، 487 ، 490)، مقدار باع‌ براساس‌ ذراع‌ برید (هر ذراع‌ برید معادل‌ 875ر49 سانتیمتر) برابر 5ر199 سانتیمتر بود که‌ تقریباً دو متر حساب‌ می‌شد (همان‌، ص‌ 477 و هینتس‌، ص‌ 88، 90).نزد عربها واحد طول‌ «قامه‌» نیز مرسوم‌ و برابر با دو قدم‌ یا چهار ذراع‌ یا یک‌ باع‌ بود، با این‌ تفاوت‌ که‌ از آن‌ برای‌ اندازه‌گیری‌ عمق‌ استفاده‌ می‌شد (علی‌، ج‌ 8، ص‌ 411). امروزه‌ در بعضی‌ از نقاط‌ ایران‌ «بغل‌» نیز به‌ معنی‌ باع‌ به‌ کار می‌رود (ایزدپناه‌، ج‌ 2، ص‌ 565).واحد مشابه‌ باع‌ در فرانسوی‌ براس‌ ، در یونانی‌ اورگویا به‌معنی‌ بازوان‌ از هم‌ گشوده‌ (دیانت‌، ج‌ 1، ص‌ 62) و در انگلیسی‌ فَتوم‌ است‌ که‌ از آحاد کهن‌ سنجش‌ طول‌ در بریتانیاست‌. مقدار استاندة‌ آن‌ حدود شش‌ فوت‌ (183 سانتیمتر) است‌ و واحدِ مخصوص‌ سنجش‌ عمق‌ آبها بوده‌ است‌. این‌ نام‌ برگرفته‌ از واژة‌ دانمارکی‌ faedn به‌ معنی‌ «بازوان‌ گشوده‌ به‌ طرفین‌ » است‌ ( بریتانیکا ، 1985؛ فرهنگ‌ آکسفورد ؛ آمریکانا ). انگشت‌ نیز از واحدهای‌ کوچک‌ و اصلی‌ طول‌ در یونان‌ قدیم‌ بوده‌ است‌. بنابراین‌، مقدار دقیق‌ باع‌ که‌ 96 انگشت‌ (در اینجا هر انگشت‌ 8ر0 اینچ‌ یا 93ر1 سانتیمتر) است‌، برابر 1ر6 فوت‌ یا 2ر185 سانتیمتر می‌شود. ( بریتانیکا ، 1973، ذیل‌ «اوزان‌ و مقیاسها»). معادل‌ باع‌ در ترکی‌، قُلاچ‌ یا قُلاج‌ است‌، با این‌ تفاوت‌ که‌ در بعضی‌ نقاط‌ ایران‌، قلاچ‌ به‌ فاصلة‌ بین‌ دو انگشت‌ ابهام‌ و سبابه‌ که‌ به‌ طرفین‌ باز شده‌ باشد (وجب‌: حدود بیست‌ سانتیمتر) اطلاق‌ می‌شود (ایزدپناه‌، ج‌ 2، ص‌ 565).باز، بازه‌، باژ و وِشمار در فرهنگها و نوشته‌های‌ کهن‌ فارسی‌ اندازه‌ای‌ نظیر باع‌ است‌، چنانکه‌ بیرونی‌ آورده‌ است‌: «... میان‌ ایشان‌ دوری‌، چند بازی‌ است‌» (ص‌ 108). و صاحب‌ یواقیت‌ العلوم‌ آن‌ را «وشمار» پارسی‌ یا «ویش‌ مره‌» دانسته‌ است‌. او ده‌ ذراع‌ را برابر هفت‌ وشمار ذکر کرده‌ و به‌ دو گونه‌ «وشمار شاهی‌» و «وشمار شاپوری‌» قایل‌ شده‌ (ص‌ 246) و نیز آورده‌ است‌: «حفّاری‌ را به‌ اجرت‌ گرفتند تا ده‌ وشمار چاهی‌ برکند...» (ص‌ 260). مستوفی‌ دربارة‌ بارویی‌ که‌ هارون‌الرشید در اطراف‌ سه‌ شهرستان‌، از جمله‌ قزوین‌، بنا نهاد، می‌گوید: «ده‌ دور آن‌ بارو ده‌هزاروسیصد وشمار است‌» ] وشمار مایقال‌ بالعربیه‌ «باع‌» [ (ص‌ 775)، و ابن‌بلخی‌ در وصف‌ قامت‌ فریدون‌ از واژة‌ نیزه‌، که‌ آن‌ را معادل‌ سه‌ باع‌ دانسته‌ استفاده‌ کرده‌ است‌ (ص‌ 36). در آثار شاعران‌ نیز باز و بازه‌ به‌ معنی‌ باع‌ آمده‌ است‌؛ مثلاً «چهی‌ ژرف‌ دیدند صد باز راه‌» (اسدی‌، ص‌ 184) و «سرنگون‌ گردد و افتد به‌ چَه‌ سیصد باز» (فرخی‌، ص‌ 203). و «دستش‌ از پیش‌ و دو چشمش‌ بنهد سیصد باز» (منوچهری‌، ص‌ 40) و «بانگ‌ پای‌ مورچه‌ از زیر چاه‌ شصت‌ باز» (همان‌، ص‌ 42).فرهنگهایی‌ چون‌ مقدّمة‌ الادب‌ ؛ مهذّب‌ الاسماء ؛ تُحفة‌ الاحباب‌ ؛ جهانگیری‌ ، ذیل‌ «باز»؛ برهان‌ قاطع‌ ، ذیل‌، «باژ»؛ آنندراج‌ ؛ نظام‌ ؛ دایرة‌المعارف‌ فارسی‌ ، ذیل‌ «بازه‌» بالاتفاق‌، باع‌ را به‌ همین‌ معنی‌ آورده‌اند و تنها داعی‌الاسلام‌ ذیل‌ «باز» واژة‌ «یاز» را هم‌ به‌معنی‌ باع‌ دانسته‌ است‌. جُرّ، رَش‌ را با باع‌ و بازه‌ به‌ یک‌ معنی‌ آورده‌ و معادل‌ 162 سانتیمتر ذکر کرده‌ است‌. البته‌ برخی‌ واژه‌نامه‌ها ازجمله‌ قواس‌ ، صحاح‌ الفرس‌ ، و مجموعة‌الفرس‌ ضمن‌ معانی‌ مختلفی‌ که‌ برای‌ باز ذکر کرده‌اند، آن‌ را به‌معنی‌ اَرَش‌ نیز آورده‌اند (برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به ارش‌ * ).در کتب‌ فقهی‌، باع‌، گاه‌ به‌ عنوان‌ واحد مسافت‌ به‌ کار می‌رود. مثلاً در نماز شکسته‌ برای‌ مسافر، حدّ هشت‌ فرسخ‌ (هر فرسخ‌ معادل‌ سه‌ میل‌ و هر میل‌ برابر هزار باع‌) ذکر شده‌؛ بنابر این‌، هر هشت‌ فرسخ‌ معادل‌ 000 ، 24 باع‌ است‌ (کاشانی‌، ص‌ 415؛ محمدبن‌مؤمن‌، ص‌ 433).در عربی‌ اصطلاح‌ طویل‌الباع‌ به‌ معنی‌ سخاوتمند، معادل‌ اصطلاح‌ فارسی‌ گشاده‌ دست‌ است‌ (نیز رجوع کنید به ارش‌).منابع‌ : ابن‌بلخی‌، فارس‌نامه‌ ، چاپ‌ گی‌لسترنج‌ و رینولد آلن‌ نیکلسون‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدبن‌احمد ابوریحان‌بیرونی‌، کتاب‌التفهیم‌ لاوائل‌ صناعة‌ التنجیم‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همایی‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ علی‌بن‌احمد اسدی‌، گرشاسب‌نامه‌ ، چاپ‌ حبیب‌ یغمایی‌، تهران‌ 1354 ش‌؛ حافظ‌ سلطانعلی‌ اوبهی‌ هروی‌، تحفة‌ الاحباب‌ ، چاپ‌ فریدون‌ تقی‌زادة‌ طوسی‌ ونصرت‌الزمان‌ ریاضی‌ هروی‌، مشهد 1365 ش‌؛ حمید ایزدپناه‌، آثار باستانی‌ و تاریخی‌ لرستان‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدحسین‌بن‌ خلف‌ برهان‌، برهان‌ قاطع‌ ، چاپ‌ محمد معین‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ عبدالمؤمن‌ جاروتی‌، فرهنگ‌ مجموعة‌الفرس‌ ، چاپ‌ عزیزاللّه‌ جوینی‌، تهران‌ 1356 ش‌؛ خلیل‌ جرّ، فرهنگ‌ عربی‌ ـ فارسی‌ ، ترجمة‌ حمید طبیبیان‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ حسین‌بن‌حسن‌ جمال‌الدین‌ انجو، فرهنگ‌ جهانگیری‌ ، چاپ‌ رحیم‌ عفیفی‌، مشهد 1351 ش‌؛ حمداللّه‌بن‌ابی‌بکر حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌ ، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ محمداحمد اسماعیل‌ خاروف‌، اوزان‌ و مکاییل‌ و مقاییس‌ اسلامی‌ و مقایسة‌ آنها با اوزان‌ و مکاییل‌ و مقاییس‌ بین‌المللی‌ کنونی‌ ، پایان‌نامة‌ دکتری‌ دانشکدة‌ الهیات‌ و معارف‌ اسلامی‌، دانشگاه‌ تهران‌ 1353 ش‌؛ محمدعلی‌ داعی‌الاسلام‌، فرهنگ‌ نظام‌: فارسی‌ به‌ فارسی‌ با ریشه‌شناسی‌ و تلفظ‌ واژه‌ها به‌ خط‌ اوستایی‌ ، تهران‌ 1362ـ1364 ش‌؛ دایرة‌المعارف‌ فارسی‌ ، به‌ سرپرستی‌ غلامحسین‌ مصاحب‌، تهران‌ 1345 ش‌؛ ابوالحسن‌ دیانت‌، فرهنگ‌ تاریخی‌ سنجش‌ها و ارزش‌ها ، چاپ‌ بایرام‌ صادقی‌، تبریز 1367 ش‌؛ محمودبن‌عمر زمخشری‌، پیشرو ادب‌ ، یا، مقدمة‌ الادب‌ ، چاپ‌ محمد کاظم‌ امام‌، تهران‌ 1342 ش‌؛ محمودبن‌عمر زنجی‌ سجزی‌، مهذب‌ الاسماء فی‌ مرتب‌ الحروف‌ و الاشیاء ، چاپ‌ محمدحسین‌ مصطفوی‌، ج‌ 1، تهران‌ 1364 ش‌؛ محمدپادشاه‌بن‌غلام‌ محیی‌الدین‌ شاد، آنندراج‌: فرهنگ‌ جامع‌ فارسی‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدبن‌ هندوشاه‌ شمس‌ منشی‌، صحاح‌ الفرس‌ ، چاپ‌ طاعتی‌، تهران‌ 1355 ش‌؛ جوادعلی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌ ، ج‌ 8، بغداد 1959؛ علی‌بن‌جولوغ‌ فرخی‌، دیوان‌ حکیم‌ فرخی‌ سیستانی‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1335 ش‌؛ فخرالدین‌ مبارکشاه‌ قوّاس‌، فرهنگ‌ قوّاس‌ ، چاپ‌ نذیراحمد، تهران‌ 1353 ش‌؛ حبیب‌اللّه‌بن‌ علی‌اکبر کاشانی‌، توضیح‌البیان‌ فی‌ تسهیل‌الاوزان‌ ، چاپ‌ محمد شریف‌، قم‌ 1404؛ احمدبن‌قوص‌ منوچهری‌، دیوان‌ منوچهری‌ دامغانی‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1347 ش‌؛ محمد مؤمن‌، «رسالة‌ مقداریه‌»، چاپ‌ تقی‌ بینش‌، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ ، ج‌ 10، (1341 ش‌)؛ والتر هینتس‌، اوزان‌ و مقیاسها در اسلام‌ ، ترجمه‌ و حواشی‌ غلامرضا ورهرام‌، تهران‌ 1368 ش‌؛ یواقیت‌العلوم‌ و دراری‌النجوم‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ 1345 ش‌؛The Encyclopaedia Americana , Danbury 1984, s. v. "Fathom"; Encyclopaedia Britannica , Chicago 1973, s. v. "Weights and measures"; The New Encyclopaedia Britannica, Micropaedia , Chicago 1985, s. v. "Fathom"; The Oxford Reference Dictionary ,Oxford 1986,s.v."Fathom".
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ علم ,
رده موضوعی
جلد 1
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده