بازگشت، اصطلاحی در طریقة نقشبندی. یکی از هشت کلمهای که خواجه عبدالخالق غُجدوانی (متوفی 575) وضع کرده و به همراه سه کلمة دیگر، که بعدها افزوده شده است، اصول یازدهگانة طریقة نقشبندیه را تشکیل میدهد (رجوع کنید به نقشبندیه * ). این کلمة فارسی، مانند دیگر اصطلاحات فارسی نقشبندیه (مثل «هوش در دم»، «نظر بر قدم»)، در متون عربی و ترکی و اردو نیز به همین هیئت متداول است.بازگشت آن است که سالک پس از ذکر * («یادکرد»)، که با شرایطی خاص گفته میشود، این عبارت را به زبان آرد یا بر دل بگذراند که «الهی انتَ مقصودی و رضاکَ مطلوبی» (خداوندا مقصود من تویی و خشنودی تو خواست من است). معمولاً عبارت بازگشت پس از هر صد بار ذکر گفته میشود (رجوع کنید به احمدبنمصطفیکمشخانوی، ص 149؛ محمداسعد صاحبزاده، ص 15) و گاه در آغاز ذکر نیز ادا میشود (احمدبنمصطفی کمشخانوی، همانجا). غرض اصلی از بازگشت، چنانکه گفتهاند، نفی خواطر است. بدین وسیله درون سالک از هر خاطرِ نیک و بد پاک و از تصور ما سوای حق فارغ میشود و ذکر او از شایبة غیْرخالص میماند (رجوع کنید به پارسا، 1383، ص 119؛ کاشفی، ص 45). چون، به تعبیر شیخاحمد سرهندی، «مقصودیّت شیء مستلزم معبودیّت آن است» (حصة هشتم، ص 15)، بازگشتْ سالک را از تصوّر هر مقصود و معبودی جز خدا باز میدارد. برخی گفتهاند که بازگشت کنایه از رجوع ذاکر به خداوند است برای اظهار عجز و تقصیر؛ زیرا توفیق ذکر و حضور داشتن و کشف اسرار، همه، به یاری خداوند تعالی است (رجوع کنید به عبدالمجید بنمحمدالخانی، ص 117).منابع: محمدبن محمد پارسا، تحفةالسالکین، دهلی 1383؛ همو، قدسیّة، چاپ احمد طاهری عراقی، تهران 1354 ش؛ عبدالمجیدبن محمدخانی، الحدائقالوردیه فی حقائق اجلاّءالنقشبندیه ، قاهره 1306؛ احمدبنعبدالاحد سرهندی، مکتوبات امامربانی ، لاهور 1391؛ محمداسعد صاحبزاده، الفیوضاتالخالدیه، قاهره 1311؛ احمد بن مصطفی کمشخانوی، جامعالاصول ، استانبول 1276؛ علیبنحسین واعظ کاشفی، رشحات عینالحیات ، چاپ اصغر معینیان، تهران 1356 ش.