باریجه ، صمغِ تندْ بویِ چند گیاه از جنس فرولا (تیرة چتریان )، بویژه ف. گالبانیفلوا یا ف. روبریکائولیس/ اروبسنس (رجوع کنید به تعلیقات رنو و کولن بر تحفة الاحباب ، 154 ـ 155؛ و تعلیقات م. لوی بر اقراباذین سمرقندی، ش 483، ص 235). برخی دیگر از نامهای قدیم و جدید آن: به فارسی بارْزَد (نیز به صورتهای بیرْزَد/ بیرْژَد / بیرْزَه / بیْرژَه/ بیْرزَی ؛ ولی مؤلف برهان قاطع بارْزَد را معرّب بیرزد دانسته است)، وَشا / وِشا ، و جز اینها؛ به عربی، قِنَّة، کَلَخ (به زبان عامّة اندلس؛ ابنبیطار، ج 4، ص 77)، و جز اینها؛ به ترکی، قاصْنی / قاسْنی (مثلاً، حکیم مؤمن، ص 43).باریجه از روزگاران بسیار قدیم، در خاورمیانه و نزدیک، صمغی شناخته شده بوده و در بینالنهرین باستان، استعمال دارویی آن بسیار رواج داشته است (رجوع کنید به لوی، که در تعلیقات خود بر اقراباذین کِندی، ش 30، ص 239 ـ 240، نامهای اَکَّدی و سومری آن را آورده است). دو تن از قدیمترین گیاهداروشناسان اروپا، پلینیوس رومی (23 ـ 79 م) و دیسقوریدوس یونانی (قرن اوّل م)، نیز آن را به عنوان مادّهای دارویی وصف کردهاند (در لاتینی با نام گالْبانُم / گَلْبَنُم ، مأخوذ از خالْبانی / خَلبَنی یونانی، و آن نیز مأخوذ از خِلْبناه عبری). ولی شاید کاربرد قدیمتر باریجه به عنوان یکی از مواد خوشبو (عطریات) بوده است (رجوع کنید به سفر خروج، 30: 34ـ 35، که باریجه در عداد مَیْعَه و اَظفار و کُندُر در ترکیب بخور خوشبویی به کار میرفته است). احتمالاً خواص دارویی گوناگون آن بعدها بتدریج کشف شده است. این گیاهداروشناسان رویشگاه آن نوع باریجهای را که میشناختند سوریه ذکر کردهاند (دیسقوریدوس، کتاب الحشائش، فصل 3، به نقل ابن بیطار، همانجا). احتمال دادهاند که گیاه باریجه، که هنوز هم گونههایی از آن بومی ایران و افغانستان است، از طریق بینالنهرین به سوریه و فلسطین برده شده باشد (رجوع کنید به تعلیقات لوی بر اقراباذین کندی، همانجا).حکمای قدیم چند گونه باریجه ذکر کردهاند. از جمله، جالینوس (به نقل ابنبیطار، همانجا) میگوید: «دو نوع است، یکی سرشیر مانند و سبک و سفیدتر ] از گونة دیگر [ ؛ دیگری غلیظتر و چسبناکتر، واین دومی بهتر است و شایستة استعمال». دیسقوریدوس (همانجا) میگوید: «بهترین باریجه آن است که شبیه به کندر است، تکّه تکّه شونده و صافی و چسبناک، که در آن، ] ریزههای [ چوب بسیار نباشد...» (گفتة این دو را ابن سینا در قانون ، ج 1، ص 421، نقل کرده است). انطاکی (ج 2، ص 222) دو گونة آن را ذکر میکند: «یکی زرد، و این بهتر است، و ] دیگری [ سفید سبُک؛ با آرد باقلا و صمغ بَنه و اُشَق در آن غِش میکنند، و فرق ] میان باریجة طبیعی و تقلبی [ سبکی و رنگ ] آن دو [ است». صاحب اختیارات بدیعی (ص 50 ـ 51) میگوید: «بارزد ... سه نوع است: بَرّی وبحری و جَبَلی». علّت این تشتت آراء دربارة جنس و رنگ و بوی (و نیز قوّة فعّالة) باریجه یکی تنوع گیاهان باریجهآور است، و دیگر برخی مشابهتهای باریجه (از لحاظ تندی بوی، شکل و برخی خواص درمانی) با صمغهای چند گیاه دیگر از همان تیرة چتریان (سگبیج، انجدان، گاوشیر، اشق، و جز اینها) و، درنتیجه، امکان التباس آنها با یکدیگر. اختلافنظر دربارة ماهیت گیاه باریجه تا جایی است که عقیلی علوی شیرازی (ص 105) آن را به اشتباه از تیرهای دیگر (تیرة سَرویان) دانسته میگوید: «بارزد لغت فارسی است. به عربی قنه... و به هندی بریجا و به لغتی گنده بهروزه نامند و به این نام ] در هند [ معروف است... آنچه به تحقیق پیوسته و دیده شده لبن درختی است عظیم به قدر سَرو که تنة آن را به تیشه و غیر آن جابجا خراشیده از آن تراوش مینماید... در بنگاله از کوهستان مورنگ بسیار میآورند... جِرم چوب آن مانند سرو و دیودار ... و گفتهاند که لبن دیودار است...». اشتباه عقیلی عمدتاً ناشی از یکی شمردن بارزد، قنه، بریجا و گنده بهروزه است: بریجا در هندی معادل بارزد/ باریجه/ قنه است، در حالی که گنده بهروزه (به املای درستتر: گَنده فیروزه/ بِروزَه ) در هندی شیرابة بدبو یا تربانتینِ خامِ گونهای کاج است به نام علمی پینوس لُنگیفولیا ، و نه «لَبنِ» دیودار، که فقط چوب و قطران آن در هند داشته یا هنوز دارد (برای توضیح بیشتر رجوع کنید به دایماک و همکاران ،ج 3، ص 378 ـ 382). از دانشمندان متأخر، شلیمر ، استاد داروشناسی و پزشکی دارالفنون ناصری، از روی علم و معاینة شخصی، دقیقترین توضیح را، دربارة باریجههای ایران، در 1874 داده است (ص 295 ـ 296)؛ توضیح او تقسیم دوگانة انطاکی را چنین تأیید میکند: «گالبانم را عطاران ایران به نامهای گوناگون قاسنی و بارزد و باریجه و وَشا میشناسند، اما آنان دونوع مختلف را، که از دو گیاه کاملاً متمایز به دست میآید، با یکدیگر خَلط میکنند: 1) قاسنی و بارزد و باریجه سهنام مترادف است برای گالبانم قهوهای ] عسلی [ رنگ که محصول فرولاگالبانیفلو است ... و روستاییان درّههای خرقان و ساوه آن را با نام بالَنْبو برداشت میکنند؛ 2) وشا، که صمغ سفید رنگ دُرما اُشری است... و من نام گالبانم سفید به آن میدهم (برای وصف و تصویر رنگی گیاه فرولا گالبانیفلو» قهرمان، ج 7، ش 800).رویشگاههای عمدة گیاهان باریجه آور در ایران و افغانستان را چنین گزارش کردهاند: شلیمر (همانجا) رویشگاهِ ف.گالبانیفلوا را از جمله در دَهْ گَردون (= دِه گِردو؟ بر سر راه شیراز)، کوههای ساوجبلاغ (میان تهران و قزوین)، درّة لار کوهستان البرز، درههای خرقان و ساوه، و رویشگاه دُرما اُشری(گیاه وشا) را دامنة کوههای نزدیکِ رِشْم (شهرستان شاهرود) ذکر کرده است. قهرمان (همانجا) رویشگاه ف. گالبانیفلوا را منطقة البرز (دماوند، میان تهران و فیروزکوه، درة لار نزدیک پُلور)، سمنان و شمال شرقی ایران (کُپه داغ میان قوچان و لطفآباد، گردنة الله اکبر) گزارش کرده است. دایماک و همکاران به نقل از مآخذ دیگر، رویشگاه ف. گالبانیفلوا را در ایران پیرامون همدان و میان شیراز و کرمان، و در افغانستان در درة هریرود و ناحیة بادغیس (نزدیک هرات) ذکر کردهاند. به گزارش کریمی و محجوب، «گونههای ] گیاه [ باریجه در بیشتر نقاط ایران میرویند... ولی بیشترین میزان بهرهبرداری ] تجاری [ از مناطق سرجنگلداریهای کل خراسان (بیرجند، طبس، اسفراین) و تهران به عمل میآمده».دربارة مزاج و قوّة باریجه نیز حکما اختلاف کردهاند. مثلاً جالینوس (همانجا) میگوید که قنه «ملیّن و محلّل است و از حیث گرمی در آغاز درجة سوم یا در آخر درجة دوم». ابنسینا (همانجا) معتقد است که قنه در دوم گرم و در سوم خشکانده است». تلخیصی از خواص درمانی باریجه و چگونگی استعمال آن به زعم حکمایی که ابنبیطار از آنان نقل کرده چنین است: (حمول یا تدخین آن) مدرّ طمث و مسقط جنین است؛ (ضماد آن با سرکه و نطرون) جوشهای نرم را از میان میبَرَد؛ (خوردن آن) برای درمان سرفة مزمن و نفس تنگی و پارگی عضلات سودمند است؛ (ضماد آن) برای پهلو درد و تحلیل دملها سودمند است؛ (استنشاق بوی آن) زنانِ مبتلا به اختناق رحم و مصروعان را به حال طبیعی باز میگرداند؛ (گذاشتن آن بر روی دندان کرم خوردهای که درد کند) درد دندان را آرام میکند (دیسقوریدوس)؛ برای رفع اِعیاء (= خستگی، بیحالی، فرسودگی، ناتوانی) و کُزاز سودمند است؛ کَلَف (= کک مک، لک و پیس چهره) را میبرد (مسیحبن حَکَم، متوفی 210)؛ مضرت زهر مار و کژدم را دفع میکند، ازینرو، در تریاقها به کار میرود (حُبَیش بن الحَسَن، متوفی 260)؛ محلل بادها و رویانندة گوشت است (رازی)؛ عَدَسات (= دانههای سُرخک؟) را رفع میکند؛ (چکاندن محلول آن با روغن سوسن در گوش) برای دردهای «سَرد» گوش، سردرد و تحلیل آماسهای «سَردِ» گوشها سودمند است؛ پادزهر همة سَمها است؛ ] زیانی نیز دارد که [ گوشت را فاسد میکند (ابنسینا)؛ (آشامیدن دو دِرم آن با آب) بواسیر را میبَرَد (مأخذ نامشخص)؛ جانشین آن هموزن آن سگبینج یا نیم وزن آن صمغِ گاوْشیر/ جاوْشیر است (اسحاقبن عِمران، قرن سوم). و اما در روزگار ما کریمی و محجوب (همانجا) میگویند با اینکه «باریجه اثر نیروبخش، ضد نزله و ضد تشنج دارد، امروزه استفاده از آن ] در ایران [ در... طبّ داخلی فراموش شده است».به گفتة همین دو، از فواید کنونی باریجه یکی این است که دامها به چرای بوتة آن راغباند و دامداران گیاه آن را برای تعلیف زمستانی انبار میکنند (زیرا معتقدند که خوراک آن در کمّ و کیف شیر دامها مؤثّر است)؛ دیگر فایدة بازرگانی آن بدین معنی که چون باریجه در برخی از کشورهای خارجی، مصرف صنعتی دارد (اندکی برای تهیة چسب بیرنگ ویژة چسبانیدن سنگهای قیمتی، و بیشتر در صنایع عطرسازی)، باریجة معیاربندی شده (که ویژگیهای آن از حیث رنگ و خلوص و غیره در گزارش آمده است) جزو کالاهای فرعی صادراتی ایران بوده است. در آخرین آمار منتشر شده، راجع به سال 1372، گزارش صادرات باریجه چنین است (گمرک... ایران، 1373، کُد 1302): جمعاً 236 ، 62 کیلوگرم به ارزش 110 ، 635 ، 54 ریال، به آلمان، فرانسه، کانادا و لیبی (به ترتیب نزولی حجم صادرات).منابع : علاوه بر کتاب مقدس. عهد قدیم؛ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ، بولاق 1291؛ ابن سینا، کتاب القانون فی الطب ، بولاق 1294؛ علیبن حسینانصاری شیرای، اختیارات بدیعی : قسمت مفردات ، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371 ش؛ داوودبن عمر انطاکی ، تذکرة اولی الالباب ، قاهره 1308ـ1309؛ محمد حسینبن خلف برهان، برهان قاطع ، چاپ محمد معین، تهران 1361 ش؛ تحفةالاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب ، مع ترجمة بالفرنساویة و حل مشکلاته لرنو و کلن، پاریس 1934؛ محمد مؤمنبن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن ، تهران ] تاریخ مقدمه 1402 [ ؛ محمد حسینبن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة ، کلکته 1844، چاپ افست تهران 1371 ش؛ احمد قهرمان، فلور ایران ، ج 7، تهران 1364 ش؛ حسین کریمی الیزئی، محمدرضا محجوب، «شناخت ویژگیهای گیاه باریجه»، در سمینار مدیریت منابع طبیعی تجدید شوندة منطقة زاگرس (3ـ6 تیرماه 1364: یاسوج) ، مجموعة مقالات و گزارشهای ارائه شده ، تهران ] بی تا. [ ؛ گمرک جمهوری اسلامی ایران، سالنامة آمار بازرگانی خارجی... ایران (صادرات)، 1372، تهران 1373 ش؛William Dymock, C. J. H. Warden & David Hooper, Pharmacographia Indica, London 1890-1893; Yaqub b. Ish ¤ a ¦ q Kind ¦ â , The medical formulary or Aqra ¦ ba ¦ dh i ¦ n of al- Kind i ¦ , ed. & tr. Martin Levey, Madison 1966;Muhammad b Ali â Samarqand ¦ â , The medical formulary of al- Samarqand ¦ â , ed. & tv. Martin Levey & Noury Al-Khaledy, Philadelphia 1967; J. L. Schlimmer, Terminologie medico-pharmaceutique et anthropologique fran µ aise-persane , Tehran 1874, repr 1956.