باروسما

معرف

نام‌ طَسوج‌ یا ناحیه‌ای‌ از ولایت‌ بِهقُباد میانه‌، از اراضی‌ سَقّی‌، یعنی‌ مشروب‌ از فرات‌، از سواد عراق‌
متن
باروسْما ، نام‌ طَسوج‌ یا ناحیه‌ای‌ از ولایت‌ بِهقُباد میانه‌، از اراضی‌ سَقّی‌، یعنی‌ مشروب‌ از فرات‌، از سواد عراق‌. سواد عراق‌ ناحیه‌ای‌ بود که‌، از شمال‌ به‌ جنوب‌، از حدیثه‌ تا عبادان‌ (یا از عَلْت‌ و حربی‌ تا عبّادان‌) و، از مغرب‌ به‌ مشرق‌، از عُذَیْب‌ تا حُلوان‌ امتداد داشت‌ و در زمان‌ ساسانیان‌، براساس‌ نظام‌ مالیاتی‌، به‌دوازده‌ ولایت‌ (استان‌) و شصت‌ طَسوج‌ (ناحیه‌)تقسیم‌ شده‌بود. چون‌ این‌ ناحیه‌ قرنها در تصرّف‌ ایرانیان‌ بود، نام‌ تقسیمات‌ بزرگتر (بهقباد و اردشیر بابکان‌ و بهرمسیره‌ و غیره‌) ایرانی‌ و نام‌ روستاها و قصبات‌ و شهرکها (مانند همین‌ باروسما) بیشتر آرامی‌ و نَبَطی‌ بود و کشاورزان‌ و دهقانان‌ این‌ نواحی‌ هم‌ از نبطیها بودند.باروسما از ولایت‌ بهقبادِ اوسط‌ بود که‌ چهار طسوج‌ داشت‌: 1) جُبَّه‌ و بَداة‌؛ 2) سُورا و بَرْبیسما؛ 3) باروسما و نهرالمَلکِ (که‌ هریک‌ از این‌ دو، طسوج‌ جداگانه‌ای‌ هم‌ شمرده‌ شده‌ است‌)؛ 4) سِیْبَیْن‌ و وقوف‌ (ابن‌ خرداذبه‌، ص‌ 8). طسوج‌ باروسما و نهرالملک‌ شامل‌ ده‌ رستاق‌ (مجموعه‌ای‌ از روستاها یا خود روستا) بود که‌ رویهمرفته‌ 664 «بَیْدَر» یا خرمن‌ را در بر می‌گرفت‌. معلوم‌ نیست‌ که‌ این‌ بیدرها هر کدام‌ از آنِ یک‌ کشاورز بوده‌ یا چند کشاورز یک‌ «بیدر» داشته‌اند (ابن‌خرداذبه‌، ص‌ 5ـ15).نام‌ باروسما در تاریخ‌ فتوحات‌ اسلامی‌ آمده‌ است‌. طبری‌، در حوادث‌ سال‌ 12، می‌نویسد که‌ ابوبکر نامه‌ای‌ به‌ خالدبن‌ولید نوشت‌ و فرمان‌ داد که‌ به‌ عراق‌ لشکرکشی‌ کند. خالد روی‌ به‌ عراق‌ نهاد تا به‌ چند روستا (قریات‌) از اراضی‌ سواد رسید، به‌نامهای‌ بانِقْیا و باروسما و اُلَّیْس‌. نامهای‌ بانقیا و اُلّیس‌ فقط‌ در تاریخ‌ طبری‌ و فتوح‌ البلدان‌ دیده‌ می‌شود. و ابن‌ خرداذبه‌ در تقسیمات‌ سواد از این‌ دو نامی‌ نبرده‌ است‌ و معلوم‌ نیست‌ که‌ جزو کدام‌ طسوج‌ بوده‌اند. ولی‌، به‌ قرینة‌ اینکه‌ هر دو با باروسما ذکر شده‌اند و اولین‌ ناحیة‌ آباد از قسمت‌ غربی‌ سوادِ مجاور حجاز به‌ شمارند، باید گفت‌ که‌ از آبادیهای‌ ولایات‌ سه‌ گانة‌ بهقباد (اعلی‌، اوسط‌، اسفل‌) بوده‌اند. اگر در زمان‌ ابن‌ خرداذبه‌ بانقیا و الیس‌ در دفاتر مالیاتی‌ و دیوانی‌ وجود می‌داشت‌، حتماً او نام‌ آنها را ذکر می‌کرد. با توجه‌ به‌ این‌ معنی‌، ظاهراً این‌ دو قریه‌ در آن‌ زمان‌ در آبادیهای‌ دیگر مستحیل‌ شده‌ بوده‌اند. دهقان‌ (مالک‌) این‌ نواحی‌ ابن‌ صَلوبا نام‌ داشت‌ که‌ پیداست‌ از نبطیهای‌ بومی‌ بوده‌ است‌. خالدبن‌ولید با این‌ دهقان‌ صلح‌ می‌کند و معاهده‌ می‌بندد که‌ با پرداخت‌ جزیه‌ (مالیات‌ سرانه‌) در امان‌ باشد و هزار درهم‌ بابت‌ دو قریة‌ باروسما و بانقیا بدهد. چنانکه‌ دیده‌ می‌شود، هم‌ در اصلِ روایت‌ و هم‌ در صلحنامه‌، باروسما «قریه‌» خوانده‌ شده‌است‌.باز طبری‌ در حوادث‌ سال‌ 12 می‌گوید که‌ صاحبان‌ املاک‌ فرات‌ منتظر بودند تا ببینند که‌ میان‌ خالد و مردم‌ حیره‌ چه‌ روی‌ خواهد داد؛ و چون‌ امر حیره‌ بر خالد مسلّم‌ شد، دهقانان‌ مِلْطاطَین‌ (نواحی‌ پشت‌ کوفه‌ که‌ از فرات‌ سیراب‌ می‌شوند) و زاذبن‌ بُهیش‌ و صلوبابن‌ بُصْبُهْری‌ (یا صلوبا بن‌ نسطونابن‌ بصبهری‌) پیش‌ او رفتند و به‌ نمایندگی‌ از نواحی‌ فلالیج‌ تا هرمزجرد با او پیمان‌ صلح‌ بستند. صلوبا در این‌ روایت‌ ظاهراً همان‌ ابن‌ صلوبا در روایت‌ پیشین‌ است‌. فلالیج‌ (فلّوجة‌ بالا و فلّوجه‌ پایین‌) از بهقبادِ بالا و هرمزجرد از بهقبادِ پایین‌ بود و بنابراین‌ صلح‌ مذکور شامل‌ بهقباد اوسط‌ هم‌ می‌شد که‌ باروسما در آن‌ واقع‌ بود.در روایت‌ فتوح‌ البلدان‌ ، (ص‌ 253) دربارة‌ حملة‌ خالدبن‌ ولید به‌ عراق‌ فقط‌ بانقیا ذکر شده‌ و آمده‌ است‌ که‌ فرخبنداذ، سردار ایرانی‌، در آنجا با فرستادة‌ خالد به‌ نام‌ بشیربن‌ سعد روبرو شد و به‌ قتل‌ رسید. نیز، به‌ موجب‌ این‌ روایت‌، بشیربن‌ سعد بر اثر زخمی‌ درگذشت‌ و خالد جریربن‌ عبدالله‌ بَجَلی‌ را به‌ سوی‌ مردم‌ بانقیا فرستاد و بهصبهری‌بن‌ صلوبا با او صلح‌ کرد و مقرر شد که‌ هزار درهم‌ و یک‌ طیلسان‌ بدهد. (ص‌ 253).در این‌ روایت‌، هر چند نام‌ باروسما ذکر نشده‌ است‌، به‌ قرینة‌ روایت‌ طبری‌ دو ناحیة‌ بانقیا و باروسما مجاور هم‌ بوده‌اند. تفاوت‌ دیگر روایاتِ بلاذری‌ و طبری‌ در نام‌ صلح‌ کننده‌ است‌ که‌ در فتوح‌ البلدان‌ ، بصبهری‌ بن‌ صلوبا (همانجا) و در تاریخ‌ طبری‌ (سلسلة‌ اوّل‌، ص‌ 2050) صلوبابن‌ بصبهری‌ است‌؛ و نیز مبلغ‌ صلحنامه‌ در هردو هزار درهم‌ است‌، اما در فتوح‌ البلدان‌ یک‌ طیلسان‌ اضافه‌ دارد. در روایت‌ دوم‌ طبری‌ آمده‌ است‌ که‌ مبلغ‌ صلحنامه‌ برای‌ ولایت‌ سه‌ گانة‌ بهقباد «هزار هزار درهمِ سنگین‌» بوده‌ است‌ (سلسله‌ اول‌، ص‌ 2051). باید دانست‌ که‌ در این‌ هر دو روایتِ طبری‌، سلسلة‌ راویان‌ به‌ سیف‌ می‌رسد که‌ در نقل‌ وقایع‌ چندان‌ دقیق‌ نبوده‌ است‌.بار دیگر از باروسما در وقایع‌ سال‌ 13 سخن‌ می‌رود، یعنی‌ زمانی‌ که‌ عمر، خلیفة‌ دوم‌، خالد را از فرماندهی‌ عزل‌ و ابوعُبَیْدة‌ ثقفی‌ را مأمور فتح‌ عراق‌ کرد (طبری‌، سلسلة‌ اوّل‌، ص‌ 2170 ـ 2172). بنا به‌ این‌ روایت‌، فَرّوخ‌ و فَرْوَنْداذ در این‌ لشکرکشی‌ نزد مثنّی‌ بن‌ حارثة‌ شیبانی‌ رفتند و طلبِ ذمّه‌، یعنی‌ قبولِ جزیه‌ یا مالیات‌ سرانه‌ بدون‌ دخول‌ در اسلام‌ کردند. مثنّی‌ این‌ خبر را به‌ ابوعبیده‌ داد و فروّخ‌ پذیرفت‌ که‌ مردم‌ باروسما و مردم‌ نهر جُوبَر هر کدام‌ سرانه‌ چهار درهم‌ بدهند. به‌ روایتی‌ دیگر در تاریخ‌ طبری‌ ، که‌ از ابن‌اسحاق‌ است‌، ابوعبید در یکی‌ از روستاهای‌ باروسما فرود آمد؛ و این‌ می‌رساند که‌ باروسما ده‌ نبوده‌ بلکه‌ ناحیه‌ای‌ مشتمل‌ بر چند ده‌ بوده‌ است‌. (طبری‌، سلسلة‌ اوّل‌، ص‌ 2172) نیز می‌گوید که‌ جالِنوس‌، سردار ایرانی‌، در باقُسْیاثا از باروسما فرود آمد که‌ این‌ هم‌ آن‌ نظر را تأیید می‌کند.به‌ هر حال‌ باروسما با جنگ‌ فتح‌ نشد و مردم‌ آنجا با مصالحه‌ و قبول‌ جزیه‌ تسلیم‌ شدند. ازینرو، در فتوح‌ البلدان‌ ، (ص‌ 254) از شریک‌بن‌ عبدالله‌ نَخَعی‌ نقل‌ می‌شود که‌ مردم‌ سواد، پیمانی‌ (با مسلمانان‌) ندارند، مگر مردم‌ حیره‌ و الیّس‌ و بانقیا که‌ باروسما نیز از آن‌ جمله‌ بوده‌ است‌. نیز روایت‌ شده‌ است‌ که‌ از سرزمین‌ جبل‌ (ماد) به‌ این‌ سو فروش‌ هیچ‌ زمینی‌ بجز زمین‌ بنی‌ صلوبا و حیره‌، که‌ همة‌ مالکان‌ آنها رسماً با مسلمانان‌ مصالحه‌ کرده‌اند. جایز نیست‌. «ارض‌ بنی‌ صلوبا»، چنانکه‌ گفته‌ شد، شامل‌ باروسما هم‌ می‌شود.قدامة‌ بن‌ جعفر در (236 ـ 237) سواد را به‌ تفکیکِ هر یک‌ از طسوجها ذکر کرده‌ است‌؛ واین‌ به‌ موجب‌ دفاتر سال‌ 204 است‌، زیرا دفاتر دیوانی‌ و مالیاتی‌ پیش‌ از آن‌، در زمان‌ امین‌، سوخته‌ و از میان‌ رفته‌ بود. بنا به‌ این‌ دفاتر، مالیات‌ سالانة‌ باروسما و نهرالملک‌ 500 ، 3 کُر گندم‌ و 000 ، 4 کُر جو و 000 ، 122 درهم‌ بود (ص‌ 236 ـ 237).ابن‌ خرداذبه‌ مالیات‌ سواد را در زمان‌ خود (که‌ در همان‌ قرن‌ سوم‌ ولی‌ خیلی‌ متأخرتر از 204 است‌) گزارش‌ کرده‌ است‌ (ص‌ 9ـ12)، بنا به‌ ارقام‌ او، طسوج‌ باروسما و نهرالملک‌، با 604 خرمنِ خود، 500 ، 1 کر گندم‌ و 500 ، 4 کر جو و 000 ، 250 درهم‌ (وَرَق‌) بود. مقایسة‌ این‌ دو رقم‌ اُفتِ مالیات‌ به‌ گندم‌ و فزونی‌ فوق‌العادة‌ مالیات‌ به‌ درهم‌ را در فاصلة‌ میان‌ 204 و سه‌ چهار دهة‌ بعد نشان‌ می‌دهد (دربارة‌ اصطلاح‌ «کرّ» باید گفت‌ که‌، بنا به‌ گفتة‌ اهل‌ لغت‌، کَیْلی‌ بود معادل‌ شصت‌ قفیز، هر قفیز هشت‌ مکّوک‌ و هر مکوک‌ یک‌ صاع‌ و نیم‌، صاع‌ را، به‌ اختلاف‌، معادل‌ پنج‌ رَطل‌ و یک‌ سوّم‌ رطل‌ و یا، بنا به‌ قول‌ ابوحنفیه‌، هشت‌ رطل‌ نوشته‌اند، و اجمالاً هر کرّ شش‌ بار الاغ‌ بود.نام‌ باروسما پس‌ از قرن‌ سوم‌ دیگر در جایی‌ دیده‌ نمی‌شود. می‌توان‌ احتمال‌ داد که‌ بر اثر تغییر مجاری‌ نهرهای‌ فرات‌ یا حوادث‌ دیگر از میان‌ رفته‌ و چه‌ بسا به‌ نام‌ یا نامهایی‌ تازه‌ به‌ نواحی‌ دیگر منضم‌ شده‌ است‌.منابع‌ : ابن‌خرداذبه‌، کتاب‌ المسالک‌ و الممالک‌، چاپ‌ دخویه‌، لیدن‌ 1967؛ احمدبن‌ یحیی‌ بلاذری‌، کتاب‌ فتوح‌ البلدان‌ ، قاهره‌ 1901؛ محمدبن‌جریرطبری‌، تاریخ‌ الرسل‌ و الملوک‌ ، چاپ‌ دخویه‌، لیدن‌ 1879ـ1896؛ چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1965؛ قدامة‌بن‌جعفر، کتاب‌ الخراج‌ ، چاپ‌ دخویه‌، لیدن‌ 1967؛ گی‌لسترنج‌، جغرافیای‌ تاریخی‌ سرزمینهای‌ شرقی‌ ، ترجمة‌ محمود عرفان‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ ص‌ 76؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌ البلدان‌ ، بیروت‌ 1399/1979، ج‌ 1، ص‌ 320.
نظر شما
مولفان
گروه
جغرافیا ,
رده موضوعی
جلد 1
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده