بارِز ، کوه یا جبال و قوم. جبال بارز رشته کوهی در جنوب شرقی استان کرمان، با جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی، مابین شهرستانهای بم (در شمال) و جیرفت (در جنوب). جبال بارز از شمال غرب به کوههای ساردویه و از جنوب شرق به کوههای شاهسواران و نَمْداد پیوسته است. ارتفاع بلندترین قلة آن نسبت به سطح دریای آزاد 741 ، 3 متر است. راه اصلی کرمان ـ دارزین ـ جیرفت از مغرب آن میگذرد و مناطق سردسیر راین و ساردویه را از مناطق گرمسیری جیرفت جدا میکند، و راه قدیم نرماشیر ـ(فهرج) به جنوب از مشرق آن، از گردنة زورناک (سایکس، ص 175) یا زُرناق (مستوفی، ص 344)، میگذرد. کوهستان بارز پوشیده از بوتههای بَنِه و بادام وحشی و کُنار است، و مراتع و شکارگاههای آن در منطقه شهرت دارد (اعتمادالسطنه، ج 4، ص 2060). دهستانهای اَمْجَز (یا اَمْگز) و گاوکان و مسکون (که بخش جبال بارز را تشکیل میدهد) در درهها و دامنههای جنوبی کوه بارز قرار دارد و با رودهای رود آب و سَقْدَر مشروب میشود (حسینعلی رزم آرا، ج 8، ص96). رود نسا در قسمت شرقی کوههای بارز از درة نسا به طرف نرماشیر جریان دارد. دهستان امجز در بخش جبال بارز دارای آبشاری به ارتفاع 140 متر است.جبال بارز با مراتع فراوانی که دارد از دیرباز از مناطق عشایری ایران بوده است و اراضی آن، به سبب وفور آب زیرزمینی، با چندین رشته قنات آبیاری میشود. در دورة قاجاریه، مواد لبنی بارز، بازاری در شهر کرمان داشت. صنعتِ گلیمبافی و شال آن مشهور بود. کرک و پشم و زیرة آن در دورة ناصرالدینشاه به هندوستان صادر میشد (اعتمادالسلطنه، همانجا). امروزه طایفة کوچکی به نام بارچی در همان منطقه سکونت دارند (علی رزمآرا، ص 146). ظاهراً کوه بارجان در جیرفت، که در کتاب مسالک و ممالک مفقود شدة جیهانی از آن یاد شده است، با کوه بارز امروزی مطابقت میکند. به نوشتة جیهانی، در قرن سوم، هنگام ورود یعقوبِلیث به کرمان، مردم جیرفت عصیان کردند و شوکت مردم جیرفت به ناحیة کوه بارجان بود که کوفج (قفص * ، کُوفچ * ، کوچ)ها در آن زندگی میکردند (افضلالدین کرمانی، ص 122). در 372، صاحب حدودالعالم نیز از کوه بارجان در منطقة جیرفت نام برده است (ص 128).قوم بارز . تاریخ این قوم به پیش از اسلام میرسد و نام آن از دورة ساسانیان در متون ضبط شده است. نخستین بار نام بارجان (یا بارزان) در کارنامة اردشیر بابکان آمده است. اردشیر، پس از کشتن کِرم در کرمان، دوباره به جنگ بارزان (اهالی بارزان) میرود (کسروی، ص 49؛ هدایت، ص 22ـ24). به نوشتة طبری، خسرو اول (انوشروان) اهل بارز را به گناه طغیانی که کرده بودند بسختی سرکوب کرد (سلسلة اوّل، ص 894). ظاهراً در جبال بارز علاوه بر قوم بارز اقوام دیگری نیز مانند کوفچ زندگی میکردهاند. به نوشتة اصطخری، در قرن چهارم بلوچها و بارزها غیر از فارسی به زبان دیگری هم تکلّم میکردهاند (ص 167). مردم جبال بارز، که در تاریخ به قبایل کوفچ (در تداول امروزی: کوچ) معروف بودهاند، در همین منطقه با شاهان آلبویه به نبرد پرداختهاند. هنگامی که معزالدوله (پس از 336) کرمان را تصرّف کرد به جنگ کوفچان (کوفچها) به جیرفت رفت. کوفچها معزالدوله را در فارد (دهستان دلفارد، در ناحیة ساردویه، نزدیک منطقة جبال بارزی کنونی) شکست دادند (افضلالدین کرمانی، ص 123). به نوشتة مقدسی، کوههای بارز پردرخت و آباد، و رفتن به آنجا دشوار بوده است، و در آن معادن نقره و آهن یافت میشده است (ص 470ـ471).در 544، ابناثیر نیز دربارة بارز (یا بازر) دو حدیث از حضرت رسولاکرم صلّیاللّه علیهوآلهوسلّم نقل کرده است. یکی حدیثی است به روایت ابوهریره که رسول خدا فرمود: «قیامت به پا نشود تا آنگاه که به جنگ قومی برخیزید که کفش مویین به پا دارند. اینان قوم بارزند». ابناثیر میافزاید که بازر نام ناحیهای کوهستانی نزدیک کرمان است و این قوم را، که بنا به برخی روایات از کردان هستند، به مناسبت همین محل بارز گفتهاند. دیگر حدیثی است از کتاب بخاری به نقل از ابوهریرهکه گفت: از رسول خدا صلّیاللّه علیهوآلهوسلّم شنیدم که فرمود: «پیش از قیامت به جنگ با قومی برخواهید خاست که کفش آنان مویین است و این همان بارز است». به نظر سفیان، آنان همین قوم بارزند (ج 1، ص 124؛ نیز رجوع کنید به ابنمنظور، ج 5، ص 311).امروز در استان کرمان طایفة جبال بارزی (وزیری کرمانی، ص 119) زندگی میکنند. جمعیت کوچندة (چادرنشین) آنان طبق سرشماری 1366، 840 ، 13 تن (475 ، 2 خانوار) بوده است. ییلاق آن طوایف در شهرستانهای جیرفت، مَشیز (بردسیر)، بم، کهنوج، بافت، و قشلاقشان در شهرستانهای جیرفت، بافت، کهنوج، و بم است و گروههایی از آنان نیز در بخش جبال بارز و نواحی دیگر ساکن شدهاند. چادرنشینان جبال بارز به شش طایفة بزرگ، و هر طایفه به چند تیره و هر تیره به چند حشم تقسیم میشوند. طوایف آن بترتیب عبارتاند: 1) امجزی با 601 خانوار در شهرستان جیرفت؛ 2) جبال بارزی خانکی با 84 خانوار در شهرستانهای بافت و کهنوج و مشیز؛ 3) جُرجَندی (گُردگَندی) با 849 خانوار در شهرستانهای بافت و بم و جیرفت و کهنوج؛ 4) گاوکانی با 461 خانوار در شهرستان جیرفت؛ 5) مسکونی با 367 خانوار در شهرستانهای بم و جیرفت؛ 6) منظری توکلی با 113 خانوار در شهرستانهای بافت و جیرفت و کهنوج (مرکز آمار ایران، 1368 ش، ص 1ـ2).عشایر کوچندة جبال بارز عمدتاً به گوسفندداری و گاوداری و پرورش شتر اشتغال دارند و شغل عمدة ساکنان نیز زراعت است. وزیری کرمانی در کتاب خود (تألیف: 1291) جمعیت قبیلة جبال بارزی را بالغ بر 500 ، 1 خانوار ذکر میکند که اغلب در چادرها و بعضی هم در کپرها زندگی میکردند (ص 119، نیز رجوع کنید به بلوچ * ؛ کُوفچ * ).منابع : ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره 1383؛ ابن منظور، لسانالعرب ، بیروت 1955 ـ 1956؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمد حسنبن علی اعتمادالسلطنه، مرآةالبلدان ، چاپ نوایی و میرهاشم محدث، تهران 1367 ـ 1368 ش؛ احمدبن حامد افضلالدین کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی ، چاپ علی محمد عامری نائینی، تهران 1356 ش؛ حدودالعالم ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیای ایران ( آبادیها )، ج 8 : استان هشتم ( کرمان و مکران )، تهران 1355 ش؛ علی رزمآرا، جغرافیای نظامی کرمان، تهران 1323 ش؛ سازمان جغرافیایی کشور، نقشة عملیات مشترک زمینی بم، تهران 1353 ش؛ همو، نقشة عملیات مشترک زمینی سبزواران، تهران 1350 ش؛ سازمان نقشهبرداری کشور، نقشة ایران، تهران 1360 ش؛ پرسی مولزورث سایکس، سفرنامة ژنرال سرپرسی سایکس ، ترجمة حسین سعادت نوری، تهران 1336 ش؛ طبری، تاریخالرسل والملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879 ـ 1896؛ چاپ افست تهران 1965؛ احمد کسروی، کارنامک اردشیر بابکان ، تهران 1342 ش؛ محمدبن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1343ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده: 1366 ، فرهنگ عشایری ایل جبل بارزی ، تهران 1368 ش؛ همو، نقشة تفکیک شهر و شهرستان: نقشة کرمان ، تهران 1365 ش؛ احمد مستوفی، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت ، تهران 1351 ش؛ محمدبن احمد مقدسی، احسنالتقاسیم فی معرفةالاقالیم ؛ چاپ دخویه، لیدن 1967؛ احمد علی وزیری کرمانی، جغرافیای کرمان ، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1353 ش؛ صادق هدایت، کارنامة اردشیر پاپکان، تهران 1315 ش.