بارباروس، فردریک ، امپراتور آلمان و سردار جنگ صلیبی (1123-1190م). در ویب لینگن آلمان زاده شد. پدرش از خاندان هوهناشتافن و مادرش از خاندان ولف بود. این دو خانواده بر سر تصرف پادشاهی آلمان نزاع دایمی داشتند، تا اینکه در 1125، حکومت به خاندان هوهناشتافن منتقل شد. در 1137 کُنراد سوم، عموی فردریک بارباروس، به سلطنت رسید و او را به ولیعهدی خود برگزید. فردریک چون ریش قرمز داشت، به بارباروس «ریش قرمز» مشهور شد (لارْنِدْ، ج 2، ص 1445).کنراد سوم در 1147، هنگام عزیمت به جنگ دوم صلیبی فردریک را همراه برد و او، به عنوان یکی از فرماندهان سپاه صلیبی آلمان، در این جنگ شرکت کرد (رانسیمان، ج 2، ص 300). پس از آنکه سپاه آلمان از ترکان سلجوقی شکست خورد، فردریک، به عنوان قاصد کنراد، نزد لویی هفتم پادشاه فرانسه رفت، که در نیقیه (آسیای صغیر) مستقر بود، و شرح ماجرا را به اطلاع او رساند (همان، ج 2، ص 312). چون سپاهیان صلیبی از همه طرف به فلسطین رسیدند، ملکه مِلیسِند و شاه ب'الدْوین، فرمانروایان بیتالمقدس، از آنان دعوت کردند تا در مجمعی که در عَکّا تشکیل میشد شرکت کنند. فردریک نیز به اتفاق عمویش در این مجمع شرکت کرد (همان، ج 2، ص 325) و در آنجا تصمیم گرفته شد تا به دمشق، که غنیمتی گرانمایه بود، حمله شود (همان، ج 2، ص 326)، امّا محاصرة دمشق بدون نتیجه پایان یافت و سپاه آلمان با ناکامی به وطن بازگشت. کنراد پس از بازگشت درگذشت (همان، ج2، ص 333ـ 334؛ گریمبرگ، ج 4، ص 257) و بارباروس در 1152 امپراتور آلمان شد (لارْنِدْ، ج 2، ص 1445).فردریک، به دلیل خویشی با خانوادههای ولف و هوهن اشتافن و اتخاذ سیاستهای مناسب، به جنگهای داخلی آلمان پایان داد و، در سایة صلح، کشوری متحد بنا نهاد. او خود را وارث قیصران روم میدانست و سودای تصرف تمامی قلمرو روم را به سر داشت (ماله وایزاک، ص 238-239). به دنبال سیاست توسعهطلبی خود، وارد وین شد و امرای مجارستان و لهستان را به اطاعت واداشت و در شرق کشورش نیز مهاجمان اسلاو را دفع کرد (همان، ص 240). سپس در 1154 وارد جلگه پو شد و در رم با دست پاپ آدریان چهارم تاج پادشاهی بر سر نهاد و درپی آن، شورش مردم میلان را سرکوب کرد (همان، ص 241ـ243). با افزایش قدرت فردریک، مقام پاپ تهدید شد و اختلاف بین امپراتور و پاپ بالا گرفت (برانیت، ص 173ـ174).شکست عیسویان در حِطّین و خبر دستیابی صلاحالدین ایوبی * به بیتالمقدس، از اهمیت اختلاف پاپ و فردریک کاست وامپراتور را بشدت اندوهگین کرد. بارباروس علاقة چندانی به فلسطین نداشت، چون آلمانیهای معدودی ساکن آنجا بودند و اختلاف بین بارباروس و پاپ مانع از استمداد فرنگیان از وی میشد، لکن او از هنگامی که در معیت عموی خود از دومین جهاد بدفرجام صلیبی بازگشته بود، آرزوی بازگشت به مشرق زمین و درآویختن بامسلمانان را به سرداشت (رانسیمان، ج3، ص 15-16). بعلاوه، اعتقادات عمیق مذهبی و روحیة سلحشوری و جهات سیاسیش او را واداشت تا در 1188 در مَینتس از دست مقام خلیفهگری آلبانو صلیب برگیرد و پیشتر از سایر شاهان اروپا (ریچارد شیردل و اگوست) آمادة نبرد سوم صلیبی شود (رانسیمان، ج3، ص 16،23). فردریک که تا آن زمان مناسبات نیک خود را با صلاحالدین حفظ کرده بود، در 1188 به او دستور داد بیتالمقدس را تخلیه کند، صلیب مرقد عیسی، علیهالسّلام، را به مسیحیان بازگرداند و خسارات وارد بر مسیحیان را جبران کند. صلاحالدین که پیروزی خود را از الطاف الهی میدانست، پاسخ داد که، فقط برای حفظ صلح، صلیب مرقد عیسی، علیهالسّلام را به مسیحیان بازخواهد گرداند، اسیران مسیحی را آزاد و امنیت زایران مسیحی مرقد عیسی، علیهالسّلام، را تأمین خواهد کرد (گریمبرگ، ج4، ص 275ـ 276). وعدههای صلاحالدین برای انصراف فردریک کافی نبود و امپراتور در اوایل 1189 از راتیسبون حرکت کرد (رانسیمان، ج 3، ص 17). جنگجویان او لشکر جرار و منظمی بودند که تعدادشان از صدهزار نفر کمتر نبود و فردریک آنان را به نبرد در سرزمین مقدس تشویق میکرد (گریمبرگ، ص 276). فردریک در خاک مجارستان، با استقبال بلاّ ، سلطان آن سرزمین روبرو شد؛ او کلیة امکانات عبور سپاهیان آلمان را فراهم ساخت (رانسیمان، ج3، ص 17). فردریک از دانوب گذشت و به خاک روم شرقی * رسید. ایزاک، امپراتور روم شرقی، که برای جلوگیری از پیشروی ترکان سلجوقی با صلاحالدین قرار دوستی داشت (همان، ج3، ص 18)، مانع عبور سپاه فردریک شد؛ لیکن فردریک شهر فیلیپوس را اشغال کرد و از ایزاک خواست تا راه را برای عبور سپاه آلمان باز کند. ایزاک نیز چاره را در صلح دید و تعهد کرد که توشة سپاه را فراهم سازد؛ سپس برای عبور سپاه آلمان از تنگة داردانل، کشتیهای دولت روم شرقی را در اختیار امپراتور قرار داد. فردریک زمستان در اِدرنه * ماند. در 1190 با کشتیهای روم شرقی از بغازها گذشت و به خاک آسیا قدم نهاد (ابناثیر، ج 12، ص 48؛ رانسیمان، ج 3، ص 20) و پس از گذشتن از خلیج قسطنطنیه به سرزمین اسلام و مملکت قِلیچ ارسلان * بنمسعودبنسلیمانبن قَتَلْمِشبن سلجوق رسید. ترکمانها به سپاه او حمله کردند و عدهای را کشتند و اموالشان را غارت کردند. براثر این حملات ایذایی، و نیز سرما و گرسنگی، تعداد زیادی از سپاه فردریک تلف شدند (ابناثیر، همانجا؛ رانسیمان، ج3، ص 21). فردریک با دورزدن سلطان داغ از کوههای آسیای صغیر به قونیه رسید و با سپاه قِلیچ ارسلان و پسرش قطبالدین جنگید و در 586/1190، آن شهر را که پایتخت قِلیچ ارسلان بود، بزور گشود. آنگاه اعلام کرد که مقصود سپاه آلمان زیارت بیتالمقدس است و قصدی به بلاد سلطان سلجوقی ندارد، و از قِلیچ ارسلان خواست تا مایحتاج قشون را دراختیار او بگذارد، و از آنجا به سرزمین ارامنه رفت. لافون حاکم شهر سلوکیه با غذا و علوفه به سپاه آلمان کمک رساند و سپاه آلمان بر شهر مسلط شد (ابن اثیر، ج12، ص 49). لافون رسیدن فردریک را با عجله به صلاحالدین خبر داد (رانسیمان، ج 3، ص 22). روحانیون شهر از صلاحالدین تقاضای کمک کردند (معلوف، ص 290) و سلطان از بیم لشکر آلمان، توسط برادرش بهاءالدین، به خلیفه الناصرلدین اللّه * نامه نوشت و از او درخواست کرد تا اعلام جهاد کند. بعلاوه، از حکام خود در سنجار، موصل و اِربیل خواست تا او را یاری دهند (رانسیمان، ج3، ص 23؛ معلوف، ص 289ـ290). فردریک پس از سلوکیه، از توروس (سلسله جبالی در ترکیه) گذشت و هنگام شنا در رود قرهسو، دچار حمله قلبی گشت و، با آنکه عمق آب کم بود، غرق شد (ابن اثیر، همانجا؛ معلوف، ص 290). بدین سان، خطر بارباروس، به نحو معجزهآسایی، از مسلمانان برطرف شد، زیرا حرکت فردریک به جانب بیتالمقدس سبب شد تا صلاحالدین چندین ماه به نبرد قاطعانه با صلیبیانی که عکّا را در محاصره داشتند، قادر نباشد و با مرگ بارباروس، نیروهایی را که برای مقابله با او مستقر کرده بود به عَکّا فرستاد و توانست به نبرد ادامه دهد.منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1385-1386/ 1965-1966؛ و.ن. برانیت، تاریخ قرون وسطی ، ترجمة اسماعیل دولتشاهی، تهران 1354 ش؛ استیون رانسیمان، تاریخ جنگهای صلیبی ، ترجمة منوچهر کاشف، تهران 1351-1358 ش؛ کارل گوستاو گریمبرگ، تاریخ بزرگ جهان ، ج4، ترجمة غلامرضا سمیعی، تهران 1369 ش؛ آلبرماله، ژول ایزاک، تاریخ قرون وسطی تا جنگ صدساله ، ترجمة عبدالحسین هژیر، تهران 1345 ش؛ امیر فهد معلوف، جنگهای صلیبی از دیده شرقیان ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1369 ش؛J.N. Larned, History for ready reference, Springfield, Mass. 1895-1910.