معرف
اسم فاعل از ریشة ثلاثی «ب د ء» که ماضی و مضارع آن (بَدَءَ، یَبْدَءُ) در چند آیة قرآن (عنکبوت :20، سجده:7، اعراف:29، انبیاء:104، یونس: 4،34، نمل:64، روم: 11،27)، در مقام اشاره به آفرینش نخستین و غالباً همراه با فعل «یُعیدُ» به کار رفته، همچنانکه مضارع آن از باب إِفعال (یُبْدِیءُ) نیز در همین مقام و همراه با فعل «یُعید» در سه آیة قرآن (عنکبوت:19، سبأ:49، بروج:13) آمده است
البادِیء ، اسم فاعل از ریشة ثلاثی «ب د ء» که ماضی و مضارع آن (بَدَءَ، یَبْدَءُ) در چند آیة قرآن (عنکبوت :20، سجده:7، اعراف:29، انبیاء:104، یونس: 4،34، نمل:64، روم: 11،27)، در مقام اشاره به آفرینش نخستین و غالباً همراه با فعل «یُعیدُ» به کار رفته، همچنانکه مضارع آن از باب إِفعال (یُبْدِیءُ) نیز در همین مقام و همراه با فعل «یُعید» در سه آیة قرآن (عنکبوت:19، سبأ:49، بروج:13) آمده است.تقریباً در نظر همة مفسّران، «بَدَءَ» و «أبْدَءَ» که عموماً با «إِبْتَدءَ» همگون شمرده میشود، به یک معنیاند. به نظر طبری، «یَبْدَءُ الخَلق» بر «از نیستی به هستی آوردن» دلالت دارد، که به این قول باز میگردد که «یَنْشَأُ خَلْقَ شَیْءٍ مِنْ غیرِ أصلٍ» یا «مِنْ غیرِ شیءٍ». همچنین است در نظر خطّابی که، بنا به نقل بیهقی (ص 44،95)، در این مورد از فعل «إِخترع» کمک میگیرد و نیز در نظر زجّاجی (ص 244) و غزالی (ص 142). امّا عبدالقادر بغدادی در اینباب نظر دیگری دارد که بنابرآن «اَبْدَءَ» بالاخص بر «از نیستی به هستی آوردن» دلالت دارد، در حالی که «بَدَءَ» به معنی «چیزی را نخست بار انجام دادن» است.نکتة ابهامآمیز اینکه برخی از مفسّران در تفسیر «مُبْدِءْ» ظاهراً «أَبْدَءَ» و «أبْدی'» (باب إِفعال از بَدا، یَبْدُو) را دانسته خلط میکنند و اینان همان کسانی هستند که همچون اشعری، بغدادی و قُشَیری (ص 74) «الْمُبْدِءْ» را به معنی «المُظْهِرْ» میگیرند که، بنابراین اختیار، در واقع تلفّظ آن «اَلْمُبْدی» خواهد بود. تعبیر اشعری در این مورد چنین است: «اَلْمُظْهر للخلقِ منالعدم إِلی الوجود».چنانکه میبینیم، در قرآن بسامد کاربرد ثلاثی مجردِ «ب د ء» بمراتب بیش از ثلاثی مزید است، خواه با متضادّ آن، «أعادَ»، خواه نه. از این رو شاید بتوانیم در صورت توقیفی نبودن اسماء خدا (رجوع کنید به اسماء و صفات * )، «البادیء» را نیز، مانند «المبدِیءُ»، از اسماءاللّه بشماریم، با اینهمه، در فهرستهای سنّتی (بیهقی، ص 16؛ غزالی، ص 142) نیز در چند روایت امامی، از جمله: (ابنبابویه، ص 219ـ220)، «المُبْدِء» بیشتر به منزلة اسمی از اسماءاللّه قبول شده است؛ تنها در فهرست عبدالعزیز، «البادیء» مرجّح شمرده شده است (رجوع کنید به بیهقی، ص 44). شاید از تعبیر طوسی «فَهُوَ بادِیء»، ذیل آیة 19 سورة عنکبوت نیز بتوان استنباط کرد که او هم «بادیء» راا از اسماءاللّه میشمارد. به ظنّ قوی، اکثر مفسّران در این انتخاب از آیة 13 سورة بروج (إِنَّهُ هُوَ یُبدِءُ و یُعیدُ) و تقارن دو اسم فاعل بر وزن مُفْعِل (مُبْدِءُ، مُعید) که به گوش خوشتر مینشیند، متأثّر بوده است.آفرینش دوبارة آدمیان نیز یکی از مضامین اساسی قرآن است. خداوند، همچنانکه بندگان را یک بار آفریده، در روز بازپسین باردیگر آنها را زنده خواهد کرد و رستاخیزْ «آفرینش دوم» یا «تولّد دوم» (ألنَّشْأةَالا´خِرَةَ، عنکبوت:20؛ «ألنَّشْأَةَ الاُخْرَی،» نجم:47) است در مقابل آفرینش اوّل («النشأةَ الأُولی»، واقعه: 62). همسان شمردن این دو آفرینش بیجهت نیست: دلیل امکان آفرینش دوم، همچنانکه چندبار گفته شده (مثلاً در إِسراء:51، انبیاء:104، ی'س:78)، در خودِ آفرینش اول وجود دارد. معنی آفرینشِ دوباره ـ چنانکه اشاره شد، بویژه در تقابل با «بَدَءَ» یا «اَبْدَءَ» ـ با فعل «أَعاد» و مضارع آن بیان شده است: إِنَّهُ یَبْدَءُ الخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ (یونس:4)؛ اَوَلَمْ یََروْاکَیْفَ یُبْدِءُاللّهُالْخَلْقَ ثمَّ یُعیدُهُ (عنکبوت:19). تقریباً در این معنی اتّفاق نظر هست که معنایِ مناسب برای «یُعید» همین است: خداوند آفریدگان خود را به هستی بازخواهد گرداند و این متضمّن آن است که در این میان هستی را از او سلب کرده بوده است. به سخن دیگر، چنانکه طبری اشاره میکند، در همة این تعبیرها، «ثمّ یُفْنیهِ» پیش از «ثمّ یُعیدُهُ» مستتر است، زیرا لازمة بازگرداندن به هستی (اعاده) نابودی (فنا) است.با اینهمه، گاهی به تفسیرهایی غیر از این نیز برمیخوریم. مثلاً دیده شده است که بعضی از مفسّران «ثمّ یُعیدُه» را، بخلاف، به معنای «میراندن» گرفته و احتمالاً این آیه را با آیة 55 سورة طه (مِنْها خَلَقْناکُم وَفیها نُعیدُکم) و آیة 17 سورة نوح (ثمّ یُعیدُکُمْ فِیها وَیُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً) قیاس کردهاند. شاید این معنی در مورد مجاهد * مصداق یافته باشد که به روایتی، آیة 4 سورة یونس (إِنَّه یَبْدَءُ الخلقَ ثمَّ یُعیدُهُ) را به صورت «یُحییهِ ثمّ یُمیتُه» تفسیر کرده است (رجوع کنید به طبری، ذیل آیه. البتّه در روایاتی دیگر، در پی این عبارت، ثمَّ یُحْییه نیز افزوده شده است که در آن صورت، چنانکه طبری نیز عقیده دارد، همین عبارت معنای واقعی «ثُمَّ یُعیده» خواهد بود؛ لیکن ممکن است این افزودگی نتیجة «تصمیمات بعدی» باشد).عبارت طوسی، و به پیروی از او، طبرسی در تفسیر آیة 19 سورة عنکبوت موهم این معناست؛ ولی در تفسیر آیة 11 سورة روم هر دو مفسر مانند دیگران «یُعیدُ» را به اعادة بعد از مرگ تفسیر کردهاند. به گفتة بغدادی، کسانی دیگر مراد از «یُعیدُه» را آفرینش مداوم دانستهاند: یُبْدِءُ الابدانَ و یُعیدها تارةً بعد تارةٍ.همچنین این مشکل، که زمخشری ذیل آیة 19 سورة عنکبوت به میان میکشد وجود دارد که در آن گفته شده است: کیفَ یُبْدِءُ اللّه الخلقَ ثمَّ یُعیدُه. اگر بپذیریم که «کَیْفَ» همچنانکه به «یُبْدِءُ» تعلّق دارد به «یُعیدُه» نیز متعلق است، دیگر در اینجا سخن از رستاخیز نمیتواند باشد. زیرا کسی رستاخیز را ندیده است. از اینرو، به قول زمخشری، در اینجا، چنانکه در آیة بعد، ثُمَّ یُعیدُهُ را باید جملهای مستقلّ از جملة اوّل شمرد. در عوض، بیضاوی، امکان تعلق کَیْفَ به یُعیده را نفی نمیکند و احتمال میدهد که مقصود آیه تنها همان باززایی هرسالة گیاهان باشد.تفسیر غریب دیگری نیز، بنابر نقل طوسی، از برخی امامیّه ذیل آیة 11 سورة روم (اللّهُ یَبْدَءُ الخلقَ ثمَّ یعیدهُ ثمّ إِلیه تُرجَعون) نقل شده است. اینان مفاد آیه را حجّت و برهانی برای عقیدة امامی رجعت * میدانستند و در حقیقت، به اعتقاد آنان، در آیه آنچه با قیامت مطابقت دارد ثُمَّ إِلَیْه تُرْجَعون است؛ لذا ثُمَّ یُعیده، که پیش از آن آمده، همان رجعت است. طوسی این احتجاج را رد میکند و همان توضیحی را میپذیرد که عموماً پذیرفته شده است، یعنی «یُعیدُه» را دالّ بر قیامت و «تُرْجَعون» را دالّ بر داوریِ (حساب) پس از آن میداند.درهرصورت، اسم فاعل «اَلْمُعید» در فهرستهای اسماءاللّه برای بیان همین آفرینش دوباره و معمولاً همراه با «المُبْدءِ» (مثلاً: ابنبابویه، ص 219ـ220) ذکر شده است. البتّه دربارة این اسم شاید بتوان این سؤال را مطرح کرد که وسعت دامنة این «اعاده»، که به قدرت الهی انجام میگیرد، چیست. برای این مسئله که خود در میان متکلّمان مورد بحث است رجوع کنید به اعادة معدوم * .منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم 1398؛ عبداللهبن عمربیضاوی، انوار التنزیل، قاهره 1358/1939؛ احمدبنحسین بیهقی، الاسماء و الصفات ، لبنان 1405؛ عبدالرحمانبن اسحاق زجّاجی، اشتقاق اسماء الله ، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت 1986؛ محمودبنعمر زمخشری، الکشاف، قاهره 1385/1966؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، بیروت 1380؛ محمدبنجریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبنحسن طوسی، التبیان ، نجف 1376/1957؛ محمدبن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءالله ،چاپ فضله شحاده، لبنان 1971؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، التحبیرفیالتذکیر، چاپ ابراهیم بیونی، قاهره 1968؛Daniel Gimaret, Les noms divins en Islam, Paris 1988 296-299.