باد (۱)

معرف

در طب‌ سنتی‌ و عامیانه‌: 1) انتفاخ‌ (بادکردگی‌) ناطبیعی‌؛ 2) تورّم‌ (آماسیدگی‌) و عِظَم‌ (بزرگ‌ شدگی‌، برآمدگی‌) ناطبیعی‌
متن
باد (1) ، در طب‌ سنتی‌ و عامیانه‌: 1) انتفاخ‌ (بادکردگی‌) ناطبیعی‌؛ 2) تورّم‌ (آماسیدگی‌) و عِظَم‌ (بزرگ‌ شدگی‌، برآمدگی‌) ناطبیعی‌.1) بادی‌ که‌ در معده‌ یا روده‌ها پدید آید و ناراحتیِ ناشی‌ از بسیاری‌ و تراکم‌ این‌ باد در معده‌ و روده‌. اسبابِ نفخ‌ معده‌ را اخوینی‌ بُخاری‌ * (متوفی‌ ح . 373) چند چیز می‌داند: یکی‌ تحلیلِ اندک‌ اندکِ خِلط‌ بلغمی‌ (رجوع کنید به اَخلاط‌ * ) در معده‌؛ دیگر ضعف‌ قوّة‌ هاضمه‌؛ و «آماس‌ گرم‌ که‌ به‌ معده‌ یا نواحی‌ معده‌ افتاده‌... و گرمی‌ آن‌ آماس‌ مر رطوبات‌ را بخار می‌گرداند و باد» (ص‌ 381ـ382). از نشانه‌های‌ نفخ‌، «جُشاء» (=آروغِ بسیار، همانجا) و «دردهای‌ تمدُّدی‌ و قَراقِر» است‌ (جرجانی‌، ج‌ 2، ص‌ 203). درمان‌ نفخ‌ در موارد مختلف‌ تفاوت‌ می‌کند؛ مثلاً در مورد اول‌ (سببِ بلغمی‌) باید قی‌ کرد و «یارة‌ فیقرا» به‌کاربرد و آروغ‌ بسیار را با خوردن‌ مواد «بادشکن‌» رفع‌ کرد (اخوینی‌ بخاری‌، ص‌ 382).2) در بیماری‌شناسی‌ جالینوسی‌ و طبِ عامیانه‌، هرگونه‌ آماسیدگی‌ و برجستگی‌ ناطبیعی‌ که‌ در نتیجة‌ تراکم‌ و احتقان‌ «موادِ» گوناگون‌ (به‌ جز گاز مجرای‌ هاضمه‌) در اندامی‌ یا در ناحیه‌ای‌ از بدن‌ پدید می‌آید و غالباً با التهاب‌ و درد همراه‌ است‌. پزشکان‌ و داروشناسان‌ دورة‌ اسلامی‌، که‌ همه‌ پیرو مکتبِ اخلاط‌ و امزجة‌ بُقراط‌ * و بویژه‌ جالینوس‌ * بودند، بیماریها و عوارض‌ بادی‌ یا آماسی‌ را هم‌ ناشی‌ از بی‌اعتدالی‌ در مقدار یکی‌ از چهار خِلط‌ بنیادی‌ و، در نتیجه‌، غلبة‌ قوّت‌ آن‌ خلط‌ در اعضای‌ مفرده‌ (پوست‌، استخوان‌، گوشت‌، شرایین‌، اعصاب‌، غضروف‌ و جز اینها) و اعضای‌ مرکبه‌ (دل‌، سِپُرز، دِماغ‌، معده‌ و جز اینها) می‌دانستند. در این‌ حالات‌ ناطبیعی‌، مزاجِ * اندامهای‌ مفرد و مرکب‌ (مثلاً دل‌: گرم‌ و خشک‌؛ دِماغ‌: سرد و تَر) و هیئت‌ و چگونگی‌ این‌ اندامها (مثلاً ضرب‌ دیدگی‌، شکستگی‌، کوچکی‌ و بزرگی‌ نسبی‌)، مزاج‌ طبیعی‌ هرشخص‌ (دَمَوی‌، بلغمی‌، صفراوی‌، سوداوی‌) و مزاجِ خوراکیها (مثلاً شیر: گرم‌ و خشک‌؛ ماهی‌: سرد و تر؛ گوشت‌ گوسفند: گرم‌ و تر) نیز مؤثر شمرده‌ می‌شد.بادکردگی‌ معمولاً با درد همراه‌ است‌، و مقدار درد بستگی‌ دارد به‌ اندازه‌ و غلظتِ «مادّة‌» هر آماس‌، نرمی‌ و سختی‌ طبیعی‌ اندام‌ بادگرفته‌، و جایگاه‌ باد (مثلاً درمیان‌ اجزای‌ عضله‌ یا در میان‌ استخوان‌ و غشای‌ آن‌؛ رجوع کنید به ابن‌ سینا، ج‌ 1، کتاب‌ اول‌، ص‌ 111؛ جرجانی‌، همانجا: «حالهای‌ ناطبیعی‌ که‌ از بادها تولّد کند»). درد همراه‌ با باد از تفرّق‌ الاتّصال‌ پدید می‌آید، یعنی‌ مادة‌ باد اجزای‌ اندام‌ را از یکدیگر دور می‌کند تا خود را در میان‌ اجزا جا کند. تفرق‌ الاتصال‌ و، به‌ تبع‌ آن‌، تورّم‌ می‌تواند در همة‌ اندامهای‌ بدن‌ - از نرمترین‌ آنها، مغز، تا سخت‌ترین‌ آنها، استخوان‌ ـ روی‌ دهد (رجوع کنید به جرجانی‌، ج‌ 2، ص‌ 27ـ31: «اندرشناختن‌ آماسها»).بادها از لحاظی‌ دو گونه‌اند: یکی‌ «گرم‌» اگر مادة‌ باد، خون‌ یا صفرا باشد، و دیگر «سرد» اگر ماده‌ بلغم‌ باشد (مانند خَنازیر و سرطان‌). آماسهای‌ گرمی‌ که‌ از خون‌ باشند (مثلاً دُمّل‌) معمولاً بزرگ‌ و سرخ‌ و سوزان‌ و «تَنْجیده‌» و همراه‌ با تَمدّد (= تفرق‌ الاتصال‌) بسیارند، و آنها که‌ از صفرا باشند (مثلاً حُمْره‌ = بادِسرخ‌، بادِفرنگ‌ ) سوزانترند ولی‌ سرخ‌ نیستند و تورمشان‌ کمتر است‌ (اخوینی‌ بخاری‌، ص‌ 601 به‌ بعد).بادهایی‌ که‌ ویژة‌ اندام‌ یا موضعِ خاصی‌اند معمولاً نامهای‌ مخصوص‌ دارند؛ مثلاً آماسِ شُش‌: ذات‌ الریه‌؛ آماسِ جَنْب‌: ذات‌ الجَنْب‌؛ آماسِ بُن‌ انگشتانِ دست‌ و پا: داخِس‌ (یا: داحِس‌ )؛ بادِ رَحِم‌: رَجاء ؛ آماس‌ ماهیچه‌های‌ گلو و لوزتین‌: خُناق‌ یا خَوانیق‌؛ آماسِ غدّه‌های‌ لَنفیِ زیر بغل‌ و کِشالة‌ ران‌ و گردن‌ و جز اینها: خَنازیر؛ آماسِ ناشی‌ از تراکم‌ و احتقانِ خون‌ سودایی‌ در رگهای‌ ناجَهندة‌ مقعد: بَواسیر یا بادِ بواسیر؛ آبله‌ و پُف‌ کردگیِ پوست‌ همراه‌ با تاولهای‌ آن‌: جُدَری‌ یا آبله‌ یا بادِ آبله‌؛ بزرگ‌ شدگی‌ پا بر اثر خون‌ یا بلغم‌ غلیظ‌: داء الفیل‌ ؛ برآمدگی‌ ناشی‌ از فرود آمدن‌ روده‌ در پوست‌ شکم‌ یا در کشالة‌ ران‌ یا در کیسة‌ بیضه‌: فَتْق‌ یا بادِ فتق‌ (بزرگ‌ شدگی‌ کیسة‌ خُصیه‌ براثر نزول‌ روده‌ در آن‌ یا بر اثر تراکم‌ «آب‌» یا «باد» در کیسة‌ خصیه‌ اختصاصاً «غُر ] ی‌ [ » یا «بادِ بیضه‌» خوانده‌ می‌شود).در اینجا ذکر «بادِ یامان‌» بی‌مناسبت‌ نیست‌. این‌ تعبیر عامیانه‌، که‌ لفظاً به‌ معنای‌ «بادِ بدخیم‌ و مُهلک‌» است‌، مفهوم‌ مشخصی‌ ندارد و احتمالاً همان‌ آب‌ آوردگی‌ عمومی‌ بدن‌ یا لااقل‌ اُذیما ی‌ بسیار گستردة‌ ناشی‌ از بیماریهای‌ کلیه‌ها (نِفْریت‌ مُزمِن‌) است‌ (نیز رجوع کنید به جزایری‌، ص‌ 217). یکی‌ دیگر از تعبیرهای‌ عامیانه‌ در مورد آماسیدگیها «غمباد» یعنی‌ بزرگ‌ و ستبرشدگی‌ غدة‌ تیروئید و بخش‌ قُدّامیِ گردن‌ است‌ (گواتْر ) که‌ عامة‌ مردم‌ علت‌ آن‌ را غم‌ و غصة‌ بسیار می‌دانند.ازسوی‌ دیگر، برخی‌ از بادها می‌تواند به‌ اندامهای‌ مختلف‌ بیفتد، چون‌ سرطان‌ که‌ «آماسی‌ بُوَد سخت‌ ... بیخ‌ بسیار دارد... مردان‌ را به‌ روذگان‌ برآید و ... به‌ روی‌، و زنان‌ را بر پستان‌ و زهدان‌» (ابومنصور قمری‌، ص‌ 46)؛ و اِستسقاء یعنی‌، به‌ تعبیری‌، «آماس‌ همة‌ تن‌ ... یا آماس‌ بزرگی‌ اندر شکم‌» (همان‌، ص‌ 42) و به‌ تعبیر دیگر، «مرضی‌... که‌ اکثر حادث‌ می‌گردد از مادة‌ بارد غریب‌ که‌ داخل‌ خلل‌ اعضاء گردد واعضاء برآمده‌ دارد» (عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، 1276 ص‌ 528)، مانند استسقای‌ دِماغ‌ (که‌ در کودکان‌ خردسال‌، به‌ گمان‌ بعضی‌، همان‌ أمّ الصبیان‌ عوام‌ است‌؛ رجوع کنید به شلیمر ، ص‌ 319)، استسقای‌ شکم‌ یا بطن‌ ، استسقای‌ بیضه‌، استسقای‌ زِهدان‌ (= باد رحم‌) و استسقای‌ مَفْصَل‌ یا بادِ مفاصل‌ . یکی‌ دیگر از بادها، دُمَّل‌ است‌، یعنی‌ «ریشی‌ ... که‌ با آماس‌ بود ... و ... ریم‌ آمذن‌ گیرد از وی‌» (ابومنصور قمری‌، ص‌ 46ـ47، ذیل‌ «دُبَیْله‌» و «بلخی‌»)، مانند دمل‌ (یا دبیلة‌) کبد، دملِ دَمَوی‌ (دمّلِ دمویِ فرج‌ و غیره‌)، دملِ جِلْدی‌ یا پوستی‌ ، دمل‌ (یا وَرَم‌) لَثه‌ . (برای‌ آگاهی‌ بیشتر دربارة‌ انواع‌ بادها و آماسها رجوع کنید به فصول‌ و ابواب‌ این‌ مبحث‌، بویژه‌ دراخوینی‌ بخاری‌؛ ابن‌ سینا، ج‌ 1، کتاب‌ اول‌، ص‌ 121ـ123؛ و دربارة‌ نامهای‌ بیماریها رجوع کنید به عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، 1276، ص‌ 526ـ551: «در بیان‌ حدود و اسامی‌ امراض‌».)نظر به‌ چهارگانگی‌ اخلاط‌ بادزا، عمدتاً درمان‌ آماسها هم‌ چهارگونه‌ است‌. در هر مورد، منظور کم‌ کردن‌ مادة‌ آماس‌ است‌ تا باقیماندة‌ آن‌ پراکنده‌ شود. به‌ جز خون‌ گرفتن‌ از آماسهای‌ دَمَوی‌ الاصل‌، در دیگر موارد عمدتاً باید مزاجِ مادة‌ آماس‌ را با خوردنیها و عَقاقیری‌ که‌ مزاجی‌ متضاد با آن‌ دارند رفع‌ کرد. مثلاً آماس‌ صفرایی‌ را باید با خوردن‌ چیزهای‌ ضدِصفرا و طِلاءِ موضع‌ آماس‌ با چیزهای‌ سرد و قابض‌ و با شیاف‌ مامیثا و پوپَل‌ و صبر و جز اینها، درمان‌ کرد (رجوع کنید به اخوینی‌ بخاری‌، ص‌ 601ـ602؛ دربارة‌ درمانهای‌ گوناگون‌ بادها و ورمها به‌ وسیلة‌ «ادویة‌ مفرده‌ و مرکبه‌» رجوع کنید به فصول‌ و عناوین‌ این‌ مبحث‌ در تألیفات‌ پزشکی‌ و داروشناسی‌ سنّتی‌ دورة‌ اسلامی‌ بویژة‌ تحفة‌ حکیم‌ مؤمن‌ ] تحفة‌ المؤمنین‌ [ ، مخزن‌ الادویة‌ و قرابادین‌ کبیر).منابع‌: ابن‌ سینا، کتاب‌ القانون‌ فی‌الطب‌ ، بولاق‌ 1294؛ حسن‌بن‌ نوح‌ ابومنصور قَمَری‌، کتاب‌ التنویر ، چاپ‌ محمد کاظم‌ امام‌، تهران‌ 1352 ش‌؛ ربیع‌بن‌احمد اخوینی‌ بخاری‌، هدایة‌المتعلمین‌ فی‌الطب‌ ، چاپ‌ جلال‌ متینی‌، مشهد 1344 ش‌؛ اسماعیل‌بن‌حسن‌ جرجانی‌، ذخیرة‌ خوارزمشاهی‌ ، ج‌ 2، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌ پژوه‌ و ایرج‌ افشار، تهران‌ 1350 ش‌؛ غیاث‌الدین‌ جزایری‌، درمان‌ گیاهی‌ ، تهران‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمد مؤمن‌بن‌ محمد زمان‌ حکیم‌ مؤمن‌، تحفة‌ حکیم‌ مؤمن‌، تهران‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌: 1402 [ ؛ محمدحسین‌ بن‌ محمدهادی‌ عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، مجمع‌ الجوامع‌ و ذخائرالتراکیب‌ ، ] معروف‌ به‌ [ قرابادین‌ کبیر ، تهران‌ 1276؛ همو، مخزن‌ الادویة‌ ، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1277؛J.L.Schlimmer, Terminologie mإdico-pharmaceutique et anthropologique:fran µ aise-persane ...,Tehran 1874, repr. Tehran 1970.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 1
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده