باجَرمی' (یا باجَرْمَقْ)، کوره(استان)ای در منطقة موصل، در شرق دجله، میان زاب کوچک در شمال و رشته کوه حَمْرین (بارمّا) در جنوب، تا دورة عباسی. طبق اسناد باستانی، ناحیة باجرمی' (بیت گرمای) در روزگار کهن، قلمرو فرمانروایی بود که به شاهِ آشور باج میداد؛ و شهرهای مهم آن عبارت بوده است: کرَخِ بیتِ سَلُوقْ (کرکوک فعلی)؛ شهر گِرد که با دژی نه چندان بزرگ، میان دَکوک (دقَوقاء) و اَربیل قرار داشت، شهر دکوک (یا تکوک )؛ و لاشوم (پیگولوسکایا، ص 55).والی ماد، اَربِکس (یا آتورپات) به بیت گرمای حمله برد و آنجا را غارت کرد و مردمش را به اسارت گرفت. در دورة سلوکیان، پایتخت آن، کرخ بیت سلوق (یا دژ سلوکوس) به دست سُلوکوس احیا و به قولی ساخته شد. در زمان ضعف اشکانیان، پارسهها و مادها با شَهْرَت ، فرمانروای آدیابِنه، و دومیتسین ، شاهِ کرخ سلوک (کرخ بیت سلوق) متحد شدند و با پارتیان پیکار کردند. در آغاز دورة ساسانیان، بیت گرمای و مرکز آن کرخ بیت سلوق تابع فرمانروای ادیابنه بود (همان، ص 29، 68، 195، 198، 218-219). شاپور دوم، پس از تصرف باجرمی، دستور داد تا شهر گیبا شاپور (خُنی سابور) را در آنجا بسازند و آن ناحیه را به استان تبدیل کرد (طبری، ج 2، ص 58؛ نولدکه، ص 112).پس از رواج آیین مسیح، کرخ بیت سلوق اسقف نشین ] نسطوری [ شد و چند کشیش نشین تابع پیدا کرد (کولسینکُف، ص 273). در سال هشتم سلطنت یزد گرد دوم (حک : 438-457) به دستور او، هیئتی که مامور فشار و سختگیری بر مسیحیان بود، در کرخ بیت سلوق مستقر شد (نولدکه، ص 628-629). از روی قرائن میتوان حدس زد که در اواخر قرن پنجم میلادی، شورای کلیسای نسطوری در خانة یَزْدین نامی که مأمور گمرکخانه بود و در مرکز بیت گرمای زندگی میکرده، تشکیل شده است (همان، ص 582). از معاریف بیت گرمای در اوایل قرن هفتم میلادی، شَمعون نامی است که کتابِ تاریخ کلیسای ائوسِبیوس را به زبان سریانی ترجمه کرده است (اولیری، ص 111). همچنین نوشتهاند که مقارن حکومت ساسانیان قبیله عرب قُضاعَه * در این ناحیه ساکن شدند و امیر آنان مردی به نام ضَیْزَن از مردم باجرمی بود، امّا به گفتة هشام بن محمد کلبی از قوم عرب بوده است (طبری، ج 2، ص 47؛ نولدکه، ص 82).دربارة فتح باجرمی' به دست مسلمانان، نوشتهاند که در 16، سعدبن ابی وقّاص، هاشِم بن عُتبَة بن ابی وقّاص را همراه اَشعَثبن قیس بدانجا گسیل کرد. هاشم از ر'اذ'نات به دَقوقاء و خانیجار آمد و بر آن نواحی مسلط شد و تمام کورة باجرمی' را گشود (بلاذری، ص 261). بار دیگر، عُتبَة بن فرقد پس از گشودن طیرهان و تَکْریت به کورة باجرمی آمد و سپس به شهرزُور رفت (همان، ص 324؛ ابن فقیه، ص 129).ابن خرداذبه (ص 94) در نیمة دوم قرن سوم، باجَرْمی' را جزء کورههای موصل * آورده و ابن رسته (ص 106) نیز قول او را تأیید کرده است. به نوشتة ابن فقیه (ص 131-132)، که با آن دو جغرافیدان معاصر بوده است، در باجرمی' کوه آبادی است به نام قندیل به فارسی آن را تخت شیرویه گویند و در موصل، شعران نامیده میشود. ابناثیر ذیل وقایع خلافت متوکل مینویسد: وقتی ممالک اسلامی را میان دو فرزندش مُنْتَصِر و مُعْتَز تقسیم کرد، در این تقسیم کوره باجرمی' در حوزة فرمانروایی منتصر قرار گرفت (ج 7، ص 49).منابع : ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966؛ ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابن رسته، کتاب الاعلاقالنفیسة ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان ، چاپ افست لیدن 1967؛ دولیسی ایوانز اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی ، ترجمة احمد آرام، تهران 1342 ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان ، بیروت 1988؛ نینا ویکتورونا پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان ، ترجمة عنایت اللّه رضا، تهران 1367 ش؛ محمدبن جریرطبری، تاریخالطبری: تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ] 1382ـ1387/1962ـ1967 [ ؛ آلی ایوانوویچ کولسنیکف، ایران در آستانة یورش تازیان ، ترجمه م. ر. یحیایی، تهران 1357 ش؛ تئودورنولدکه، تاریخ ایرانیان و عربهادر زمان ساسانیان ، ترجمه عباس زریاب، تهران ] تاریخ مقدمه 1358 ش [ .