بابَلْیون ، شهری باستانی در مصر، نزدیک قاهرة کنونی. به گفتة کازانووا ، کلمة بابیلون که در قرون وسطی به این شهر اطلاق شده شکل یونانی شده «پی ـ هاپی ـ ن ـ اونِ » مصر باستان براساس مشابهت صوتی با «بابولونِ » [ بابل] آسیایی است که نزد یونانیان آشنا بوده است. البته این وجه اشتقاق کاملاً خالی از ایراد نیست، ولی این تسمیه مبتنی بر نام مکانی در مصر باستان است. مراد از این نام، شهر و باروی باستانی یونانیان است که در مرز میان مصر علیا و سفلی قرار داشت و از لحاظ نظامی بر داخل آن کشور مسلط بود. قسمتهایی از باروی کهن اکنون نیز در نزدیکی قَصْرالشّمْعَه موجود است. در دوران باستان، رود نیل درمسیری شرقیتر از مسیر فعلی جریان داشت و وضع بابلیون بسیار مساعدتر و از اهمیت بیشتری برخوردار بود. هنگام فتح مصر به دست عمروعاص، پیکارهای مهمی در این محل به وقوع پیوست و سقوط بابلیون (21 ربیعالا´خر 20) سرنوشت مصر را تعیین کرد. اردوگاه نظامی عربها، که بعداً به صورت شهر «فُسطاطِْ مصر» درآمد، در نزدیکی این محل که از نظر نظامی حایز اهمیت بود برپا و بقایای باروی قدیم دربنای آن استفاده شد. از مطالب مندرج در پاپیروسها چنین برمیآید که تاپایان قرن اول میان بابلیون و فسطاط تمایز وجودداشته است. مهاجران در فسطاط میزیستند و «خِطّه * »های ایشان مشخص بود. بابلیون مرکز تجّار بزرگ غله و مقر ادارات دولتی بود. زرّادخانة واقع در جزیرة «روضه» که در پاپیروسها مذکور است، به دژ نظامی متصل بود. بالطبع تمایز اصلی میان فسطاط و بابلیون زود از میان رفت. استعمال نام بابلیون در میان عربها از رواج افتاد و فقط قبطیان آن را به کار میبردند. آنها حتی مصداق آن را وسعت بخشیدند و بابلیون را دربعضی از موارد به مجموعة عظیمی از شهرها که از قصرالشّمعه و فسطاط و قاهره تا مَطَریه - هلیوپولیس امتداد داشت اطلاق میکردند. این استعمال بعداً در میان نویسندگان اروپایی نیز رواج یافت. به همین سبب، در قراردادهای بازرگانی متعدد میان مصر و دولتهای غربی که به زبان لاتینی نوشته شده و آماری آنها را منتشر کرده است واژة «بابیلونیا» با املاهای متفاوت، به قاهره اطلاق شده است. این نام در پیماننامهها و نوشتههای جدید اروپا، از جمله در آثار مانْدِویلِ سیّاح و بوکاچیو که صلاحالدین را «سلطان بابیلونیا» میخواند، نیز دیده میشود.منابع: احمدبنعلی مقریزی، خطط ، چاپ معهد الا´ثار الشرقیة الفرنسی، ج 5، ص 6ـ 13؛ یاقوت حموی، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، ج 1، ص 450؛Abu ¦ S ¤ a ¦ lih ¤ , The Churches and monasteries of Egypt and some neighbouring countries, ed. and tr.by B.T.A. Evetts, with added notes by A. J. Butler, Oxford 1895, fol. 23b; Michele Amari, I Diplomi Arabi del R. Archivio Fiorentino, Florence 1863; Amإlineau, Gإographie de l'Egypte ب l'إpoque copte, 75 and Passim; L. Caetani, Annali dell'Islam, Milano 1905-1926, IV, A. H. 21 & 143; P. Casanova, "Les noms coptes du Caire et des eocalitإs voisines", BIFAO, I, 26; A. R. Guest,"The Foundation of Fustat", JRAS (1907), 49 ff.; Quatremةre, Mإmoires sur l'ـgypte, II, 45; Papyri Schott-Reinhardt, 98; U.Monneret de Villard, "Recherche sulla Topografia di Qas ¤ r es § - S § am ـ " , Bull. Soc. Royale de Gإog. d'Egypte, X é -X ê ; Zeitschr. fدr Assyr.,xx,84, 91.